پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٩٣٠)
" جهانیدن. جهانی. جهانشی. دنیا. دنیایی. دنیایشی. گیتی. گیتیایی. گیتیایشی . هستی. هستیایی. هستیایشی. ":global#, نیستی. نیستیایی. نیستیایشی.
" گریز را بر ستیز برتری داد ":فرار را برقرار ترجیح داد. گریز را بر ستیز بهتر و به دانست ویا به دید.
گیتیِ گمان:عالمِ تخیل
" شَنوَک ":سَمعَک.
" یابش و یابشگر " : برای انسان. " یاب و یابگر " :برای فناوری ها.
" په به ":په بگو ، پس بگو.
بصیر:بینا. الله بصیر:" خدا بیناست. " ان الله بصیر بالعباد:" خدا به بندگانش بیناست. " بینا از نوع بینش.
" آشکار است شکوهش ":جلّ جلاله.
بزرگش:عظمت. " عظمته ":بزرگشش.
" یابگر ( یابشگر ) الکترونیک ":حسگر الکترونیک.
" یابِشگَر ":حسگر. " یابگر ":حسگر.
" رهرو " : سالک. سیر وسلوک:" سُرِیدَن و سُلقِیدَن . " طی طریق:رَهنَوَرد. اهل طریق:" اهل راه ". اهل سلوک:" اهل روند. " مرحله به مرحله:" راه به راه. ...
" بالا به بردِ پایین ":منصوب به نزع خافض. " فرا به برداشتِ زیر. ".
" فُروبَر و فَرابَر ":خافض ورافع.
" خوار و والا ":خَفض و رَفع. " فُرو و فَرا ":خفض و رفع. خوار و خاص.
" کَمندِه و اَفزَندِه ":خافض و رافع.
*هوالحکیم:" او فرزانه است. " اِنّ اللهَ حکیم:" راستی خدا فرزانه است. " [حکیم :" فرزانه ". ]*
شاید همانندیهایی باشد که این گونه برداشتها را به دست می دهد و در همهء جهان نیز همین سبک و نمونه به چشم می خورد، نباید بر پایهء نمای پدیداری ساختی و آ ...
وجع مفصل:دردِ بند.
به کوهها ودنهای کوهها بنگرید ؛ ۱_دماوند. ۲_سبلان ۳_دنا . . . . . . . . . . و در هر استانی ودیگری کوهی و دنی شناخته است. و نیز درجهان، اینجاست که ...
آنهایی که بر دینداری می باشند باید زبان فارسی را آن سان از واژگان بیگانه بپردازند که همگان شگفت زده شوند نه اینکه به شک بیفتند. زیرا ؛ ۱_پیامبر اسلام ...
" سرود و سرایندگان . چامه چامگان. چام و چامگو. چامسرا. چام. چامک. سرود و سراینده. بیت و بیت بَند " :شعر و شعرا.
" سامانه ها ویا الگو های برد و بار " :اگر در هر چند کیلومتر یک چند دقیقه بایستند از برخوردها پیشگیری و جلو گیری می گردد. سامانه دادش: وسایط ویا وسیل ...
ترمز: " ایستگر " :ابزاری به جای ترمز در" برد وبار ( حمل ونقل ) . ایستان. ایستا".
" واپس افتادن ":آبادیس
" هرگز و هیچ. هرگزهرگز. هیچ هرگز. هرگز هیچ ":never ever
" هیچ و هرگز ":never ever
یکهء مسکون:واحد مسکون .
" بدبرداشت. برداشت بد . بدپنداری. بد پنداشت. بددریافت. دریافت بد ":سوءتفاهم.
از بد بهره گی بد بهرگیها کردند. وز بهرء بد آشفتگیها کردند. باید که به نیک بهره نیکی آورد. وزبهرهء نیک دل بردگیها کردند. شهرام ص
آنچه بشریت را به دوزخ نابودی خشم خدا میکشاند؛ سه گوش؛ خیانت جنایت. حمایت؛ آن هم برای نان نکبت است.
نگرش. نگرشی:ایده آل.
نماد نشانهایی را گویند که روی یک پوشاک ویا خودرو ویا دسته و یا شماری از کالاها و فردها و مانند آن در هرریختی بوده باشند.
نگره:ایده. نگره گرا:ایده آلیست. نگره گرایی:ایده آلیستی. نگره شناس :ایدیولوگ. نگره شناسی:ایدئولوژی. نگره ای:اید ئولوژی. نگره ورزی: ایدئولوژیک. ...
هرکسی باید به اندیشهء فردای رستاخیز خود باشد تا اهریمن زده نگردد. وهستی ونیستی خود را به پای اهریمن بدکنش نریزد . وتابلوی نمودارهای آن پلشتی ها نگردد.
بدین ابزاز می نماید که . . . . . . . بدین سامانه آشکار می دارد. . . . . . بدین سان نمودار می نماید که . . . . . . . به آگاهی می رساند . . . . . آ ...
۱_انگیزهء بلند بودن غزل های سعدی دانشجویی در نظامیهء بغداد در محیط ادبیات عرب و قصیده های بلند عربی است. ۲_شاعران عرب در سرایندگی خواست غزل دارند با ...
شناس:معرِّف. کسی و یا کسانی را شناس بودن و شناخت بودن. شناخت:شناخت وشناس کس ویا کسانی شدن. به فرد به خانواده به نهاد وارگان و هر چیزی که ( از این ها ...
هَم نَما:یونیفورم. در زبانش لری هَم را هُم می گویند برای نمونه هَم زبان را هُم زبان و هَمسر را هُمسر می گویند.
تَکپُوش. تکپوشا. تکپوشان. تکپوشی. تکپوشیان. تکپوشها. :یونیفورم ، برای یک نفر.
دوغ لری فارسی بی ( غ ) است.
ضِرپُ المَتَل: ضرپی از متل و یا مثل.
هرگز تو نگو چامه فراوان گفتم. در کار شکار نکته ها جان سفتم. فرمان زمانه گر به کف می دارم. از راه و روند نتوان گفت افتم. شهرام ص
ارجمند. گرامی. ارزشمند. باارزش. با ارج ومرج. جادار. بجا و . . . . . واژگان فارسی ارزشمندند و درست نیست واژگان بیگانه به جای آنها به کار برده شوند. چ ...
" داشتن ":contorol
آنانکه به اهرمن تباهی دانند. وز اهرمن تبه جدایی خوانند. با مسخرهء باندی و تازی بندار. بنگر به قلم خود را فدایی رانند. شهرام ص واژگان فرهنگستان ن ...
زندگی برپایهء؛ ۱_یا نصیب و یا قسمت. ۲_به امید خدا ( . الله و توکل ) . ۳_ول انگاری. ۴_شرانگاری. ۵_باداباد ( . ریسک ) ۶_همینجوری. ۷_دیگر. ( دیگه ...
کناره گیری. چشم پوشی. نادیده انگاری. نادیده گیری . ول کرد. کنارش. ولش.
" بزرگوار " :معظم له. لهم. . .
*" پیشا سخنرانی، سخنرانی، پسا سخنرانی. " " پیشاگفتار، گفتار، پساگفتار. " پساسخنوری، سخنوری، پیشاسخنوری. پیشاسخگویی، سخگویی، پساسخگویی. پیشاگفته، گف ...