پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٣,٠٠٧)
نق را بفرست رایگانم:ایمیل فرست رایگانم؛ نق:نامهء برقی: ایمیل الکترونیک.
" رایانه. رایانه. رایان ":لپ تاپ.
" نامک . نامق. نق. نامه برقی ":ایمیل الکترونیکی. لپ تاپ:" رایانک. رایانه. رایان ".
" نامهء برقی ( نق ) . ": ایمیل الکترونیک. نق برای ایمیل که ایمیل الکترونیکی و یا نامهء برقی باشد.
" اندیشه و آیین. ":عقل و وحی. " خرد و دین ":عقل و وحی.
" فرزانش. دانش برین. ":فلسفه. حکمت. " آیین ":دین. " فرزانش و آیین ":فلسفه و دین.
تکسیر است ونه ارکستر.
" ساده در دانش شکسته. آسان در دانش شکستان ":تیسیر در علم تکسیر.
شاهد غضبان:" شاهد و گواهی که در حال خشم و غضب شهادت وگواهی بدهد ".
نوشت و نوشت سازی=کتاب و کتاب سازی. درست کردن و چاپ و کتاب سازی و نوشت سازی باید پایهء بهترین روش و ساخت و ساختار باشد تا روند روای خود را به دست دهد.
" روند به کام است ":اوضاع به وفق مراداست.
نبود. نبودن. نیامد. نیامدن. ناآماده نبودن. نبودش. نیامدش. ناآمادش. نیست. نیستش#هست. هستش. *آمد، آمدش# نیامد، نیامدن. *کجاست. کجانیست. ناکجاست. *بود # ...
" ضرب زمان. ضرب زمانی ":ضرب الاجل. ضرب الاجلی.
" رِینا ":به این چم است که رین به زبان لکی روغن را گوییم و الف برای نام و نمونا شدن میباشد تا به دریافت و پنداشت واکس باشد.
" کراورکار. کراورگر، گرا ، گرایی. کراورباش. کراورباشی ": گراوری. گراورگر، کار، باش. باشی. ( کِر:خط. کِر آور=کِراور ) :گراور.
" کر آور . کِر اور، کِر چَمش خط است. که اینک کر =خط آور که می شود کراور که به معنی ":گراور است.
" گمراهی گروه ":جهل جماعت.
۱_شنا۲_مَلیان۳_دستاب ( دست آب ) . که سه گونه است؛ ۱_ساف مله. ۲_باز مله. ۳_زیر آب مله. زیر آبی. زیرآبکی. آیا به آب زدی؟ آری دست آبی دارم گذاشتم به آ ...
درس:آدرس . و آدرس یافتن. فرهیخته شدن. فرهیختگی. درست آمدن. درست شدن. راستین شدن. به راستی ودرستی گراییدن. آدُرِس = درس آ. درست آمدن. راه یابی. راه یا ...
مردمان زندگی را بر جانوران " دشخوار " نموده اند. =" برخی واژگان کهن بیشتر بار وبرد معنی را می رسانند. مانند دشخوار. "
نسبیت:درخور. درخوره. لازم. لازمه. فیزیک نسبیت عام و خاص:فیزیک در خوره همه و ویژه. فیزیک لازمه ( لازم ) همه و ویژه. فیزیک لازم ویا در خور همه ای و ...
مناسبت: درخور . لازمه. برای=برای چه این کار میشود؟برای اینکه. . . . . . . برای عید تعطیل است=به مناسبت عید تعطیل است. به مناسبت=چونکه. چون. زیرا. ب ...
تِرفند=تِر فند ( فن ) . فنی تِر. فنی دیگر پس فارسی است. تِر:دیگر.
" شِگِرد . نازک اندیشی. نیرنگبازی. افسونگری ":لطایف الحیل.
" ۱_نوشیدن. ۲_خوردن. ۳_درکار کردن: مصرف. "
سخت سوتی. سخت صدایی. سخت صوتی. سخت دنگ. سخت قارّه. سخت هلات. هلاتش آمد: صدایش آمد. سخت سخن. سخت گو. سخت چانه. سخت گو.
دوباره نما. دوباره گر. دوباره ور. دوباره ورز. دوباره چند. دوباره چون. دوباره مند. دوباره افزا. دوباره جا. دوباره خواه. دوباره فرما. دوباره ...
" دوباره ":برای تجدید زیرا به کاری که به دوباره کاری نیاز دارد و" بازکار" روی آن انجام میگیرد" دوباره" میگوییم. دوباره:تجدید. دوباره رفتند. دوباره ...
" تُخم آب ":مَنی.
" تیزهوش. آماده هوش. هوشمند. مغز . اندشمند. اندیشور. اندیشورز. خردمند. خردور. خردورز. ":نبوغ.
بعد مکان نیست که فاصلهء زمان است:" دوری نیست که دیری است ". . . . . . . . . . . . . . . . . بعد مکان است و نه فاصله زمان: " دوری است و نه دیری. "
" چیز در خود ( چیزی در خود ) ( چیزی در خودش ) . ":شیء فی نفسه.
" شده و بوده ":حادث و قدیم. " شده" :حادث. " بوده ":قدیم. شَوَنده و بُوَنده ( بودنده )
" پیشواز رسانه ها از نوشته ها ویا . . . . ":استقبال مطبوعات از کتاب ویا . . . .
شمار :معدود. " از شمار چهره هایی که ":از معدود چهره هایی که. از اندک چهره هایی که. . . .
آزِما. آزِمون. آزمایش. تجربه:تست
" وزیر بزرگ ": صدر اعظم.
" بزرگ وزیر " :صدر اعظم.
" جای آسیبش . جای آسیب. جایگاه آسیب. جایگاه آسیبش":آثار استضعاف.
" رهایی از آسیب ":نجات از استضعاف.
" آسیب " :استضعاف.
" سازا ":استعمار ( سازاگرا ) =سازاگراشناسی. " گولا ":استحمار ( گولاگرا ) =گولاشناسی. " سَرِه ":استثمار ( سَرِه گرا ) =سَرِه گرا شناسی. " زور":استب ...
" وقتهای خوب وقتهای بد ":اوقات خوب و اوقات بد.
گند و خوب ؛ در زبان لری در گزینش گفته میشود گند و خوب کن. ویا میگویند؛ گند و خوب نکن.
" خوب و بد ":حسن و قبح. " خوب ":حسن. " بد " : قبح. بیشتر خوب و بد را به کار می بریم. نیک و بد هم درست است.
بهداشت زندگی؛ ۱_تکایه. ۲_همایه. ۳_دیواره. الف: در فرهنگ. ب: در سیاست. ج: در سرمایه ( سرمایه شناسی ) . یک:در زندگی. دو:در تاریخ. سه:در جاودانگ ...
پُشتا :قافیه.
داناهستی که نام او انسان است. زیبا استی که بود جاویدان است. وز مهر نمادی و نمودی دارد. در راه و روند باورش یزدان است. شهرام. ص
دستک. با دستَکش با واسطه اش:واسطه.
" اِنگاره . پنداره. رخنه. وَرزِه. در خوره. گمانه. انگاشته. برداشته. راهشه. یافته. دریافته. رسیده. کاویده. گرفته. مانده ":فرض.