ظاهر و باطن


برابر پارسی: آشکار و نهان، برون و درون، پیدا و نهان

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی ضرب المثل -> ظاهر و باطن
بی ریا، روراست و ساده، دل و زبان یکی بودن.

پیشنهاد کاربران

بسان یک رودخانه همه چیز جاری و روان ست /
براستی سرچشمه و دلتای این رود کدام وان ست /
بستر و ساحل یا جام نگهدارنده محتوای ش کدام ست/ گر هو یا خدا اول و آخرش پس وسط اش کدام ست /یا اینکه سر و ته و یا سرچشمه و دلتایش درهم کلاف ست ؟/ مسیر اش درست اما نه خطی و نه پیوسته ست / بلکه منقطع و ناپیوسته و از منزل به منزل ست / گر هو هم اول و وسط و آخر و ظاهر و هم باطن ست / آنگاه خود هو این رودخانه ی روان و خروشان ست / سرچشمه و دلتا و سر و ته اش روی هم و در هم کلاف ست / سرچشمه اش نظام احسن و اشرف مبداء ست / دلتایش در پایان راه یعنی در معاد همان وان ست / عشق و زندگی اش بسان گردونه مهر دوار ست / در محتوای هر کدام از کیهان ها برابر و یکسان ست / مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر جام یا ظرف نگهدارنده محتوای ش / لحظه حال یا نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق حامل و نیروی محرکه محتوای ش/ و نه تنها به قول ملاصدرا حرکت جوهری بلکه خودش / هرکدام از حلقه های زنجیره دوارش هم علت و هم معلول خودش / حلقه های اول و آخر این زنجیره روی هم یکی و هم خودش / هر کدام از حلقه ها بطور کامل هم علت حلقه بعد و هم معلول حلقه قبل از خودش / در لحظه جاودانه حال حلقه های قبلی اش دیگر نیستند بلکه فقط حلقه فعلی اش / حلقه های بعدی ش هم نیستند بلکه ایجاد میشوند از همین حلقه فعلی اش / هرکدام به موقع و نوبت و ترتیب خاص و ویژه خود و خویش / فنا و بقایش هر کدام دارای بقا و فنای خاص و ویژه خویش / روند فنا پذیری و گذرا بودنش دو جانبه / یعنی مشمول حال فنا پذیری و گذرا بودن / یعنی نفی اندر نفی خویش یا دائمیت و جاودانگی /
...
[مشاهده متن کامل]

پس از این مقدمه کوتاه ، خدمت خوانندگان گرامی عرض می نمایم که واقعیت دارای دو جنبه می باشد؛ یکی بیرونی و عینی و آشکار و ظاهری و تجربی یا پدیدار شده که در نوع خاص و ویژه خویش دارای بخش درونی و پنهانی و غیبی و غیر آشکار و علاوه بر این، دارای شش بخش کلی و باطنی هم می باشد که به خود این تعلق ندارند بلکه مستقل اند و خاص و ویژه خویش. این هفت بخش کلی هرکدام به یک اندازه و یا مقدار مساوی و برابر دارای لایه ها یا سطوح و یا امکانات بالقوه یا مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی می باشند بین دو حد ؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخَس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف در طول راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد. تا زمانیکه هرکدام از این لایه ها یا سطوح یا امکانات بالقوه یا مراتب و درجات تکاملی به نوبه خاص و ویژه خویش و در طول هم و پشت سر همدیگر در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن هرکدام در قالب یا عالم واقعی و عینی و شهودی به ظهور و پیدایش و کثرت نرسند و عمر ها و زندگی های کلی و جزئی دنیوی خودرا تجربه و سپری ننمایند هیچ خبری از فرا رسیدن آخر زمان و ظهور منجی یا ناجی آخر زمان و برپایی قیامت کبرای دینی نخواهد بود. این آمدن و شدن و رفتن و بازگشتن از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور یکسان و برابر جاری گشته و ساری می باشد و صورت خواهد پذیرفت و نه از راه یا طریق و یا روش دیگری . پاسخ به این سوال احتمالی که چرا هرکدام از حلقه های اصلی سلسله یا زنجیره مه بانگ های متوالی هفت حلقه ای یا هفتگانه می باشند ؟ خارج از حوصله این کامنت کوتاه یا پیامک می باشد و ارائه پاسخ را به عهده خوانندگان گرامی می سپارم.

شهود و غیب؛ آشکار و پنهان ؛ ظاهر و باطن ؛ بیرون و درون ؛ امر و خلق ؛ ملکوت و مِلک ؛ اول و وسط و آخر؛ ایده ها و محسوسات ؛ ماوراء طبیعت و طبیعت ؛ مادی و معنوی ؛ فانی و باقی ؛ جهان مادی و جهان معنوی ؛ دنیای فانی و دنیای باقی ؛ ماقبل طبیعت - طبیعت - مابعد طبیعت ؛ عالم غیب و امر و ملکوت از یک طرف و عالم شهود و خلق مِلک از طرف دیگر . مبداء و معاد و آخرت ؛ دنیوی و برزخی و اُخروی ؛ آسمان و زمین ؛ سماوات سبع و الارض؛ ملائکه یا فرشتگان و شیاطین و اجنه ؛ ارواح مقدسه و ارواح خبیثه؛ ابلیس یا شیطان و یا اهریمن ؛ عقول و انوار مجرده ؛ قبض یا جدایی روح بطور موقت بهنگام خواب و بطور دائم بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن به عالم میانی تحت عنوان برزخ در قالبی مثالی به قول حکیم ملاصدرا ( فروغ چشم و چراغ راه حکیمان مسلمان و ایرانی ملقب به شیخ یا صدر متالهین و بنیانگذار حکمت دینی متعالیه و نه حکمت الاهی ) و الا آخر؛ قیامت های انفرادی - صغرایی پس از مرگ های انفرادی و قیامت جمعی - کبرایی پس از مرگ جمعی در قیامت .
...
[مشاهده متن کامل]

معنای حقیقی عبارت قرآنی؛ هو الظاهر و هو الباطن عبارت است از این حقیقت ژرف و بنیادی که هیچ موجود دیگری چه واقعی و عینی و شهودی و تجربی و چه محض و غیبی و پنهانی و غیر تجربی غیر از هو یا خداوند متعال نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که گویا کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های فراوان ستاره ای یا خورشیدی و مجموعه های وسیع و فراوان و کثیر کهکشانی نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر خود وی . برخلاف معنای عبارت اول این آیه یعنی هو الاول و هوالآخر ، خداوند متعال نه تنها اول و آخر بلکه وسط هم هست. نه تنها علت بلکه معلول هم می باشد، یعنی علت و معلول خویش است و نه اینکه در اول یا در حالت اولیه خود ثابت و ساکن ایستاده باشد و معلول را از خود طرد نموده باشد مثل بابا آدم و ننه حوای تورائی - ایوان گلی ئی - قرآنی. باور دینی به رجعت و بازگشت به یهَوَه یا پدر یا آقا یا سرور آسمانی و یا الله ریشه خود را در همان داستان دارد که یک افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشد و محتوای آن از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است. زیرا درگاه یا بارگاه و یا پیشگاه خداوند متعال بیکران و بینهایت می باشد و لذا هیچ موجودی نه تنها در خارج یا بیرون آن نه وجود دارد و نه می تواند وجود، بلکه هیچ موجودی هرگز نمی تواند به بیرون از آن طرد و تبعید گردد. تئوری تکاملی داروین بزرگترین ضربه جبران ناپذیر را به پایه بنیادی و اساسی بینش و باور دینی یعنی این افسانه وارد نموده است و اثرات این ضربه دیگر غیر قابل رفع و رفو و ماس مالی کردن می باشد. اما اشتباه بنیادی مخالفین این تئوری یعنی سران واتیکان و مکه و اورشلیم و پیروان آنان این است که هنوز واقف و آگاه و بیدار و هوشیار به این حقیقت نشده اند که تئوری تکاملی در علم زیست شناسی و تئوری مکانیک ذرات و امواج یا مکانیک کوانتمی در علم فیزیک و شیمی و نظریه مه بانگ در رشته نجوم و کیهان شناسی ، محکم ترین و درخشان ترین اثبات های علمی موجود بودن خداوند متعال و طرح مطلق آفرینش می باشند. کدام یک از اندیشمندان یا متفکرین ، بهتر است بگویم که کدام یک از خیال پردازان و وهم گرایان پیرو این سه دین تاکنون توانسته اند که این چنین وجود و هستی خداوند متعال و موجود بودن طرح مطلق آفرینش را ثابت نمایند، غیر از اینکه تعصب وار ادعا می نمایند که یاهوَه در تورا ( تورات ) و یا آقا و سرور و پدر آسمانی در ایوان گلی های چهار گانه ( اناجیل اربعه ) و یا الله در قرآن ( در اصل : کُر آن : به معنای محمد پسر خداست و نه ایسا در میدان رقابت های اولیه در سرزمین حجاز با بینش و باور مسیحیت ) چنین و چنان فرموده است.
حقیقت برتر و ژرف از معارف وحیانی و حدیثی و روائی این ادیان :
ما انسان ها بسوی بینهایت و رجعت یا بازگشت به خداوند متعال در حرکت و راه و سفر نمی باشیم بلکه در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر و بهمراه خداوند متعال ( او به عنوان هرکدام از کل های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار کیهانی یا جهانی و ما موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی به عنوان اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی ) بسوی رجعت یا بازگشت به سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی در حرکت و در طول راه و سفر می باشیم و آنهم از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بطور مطلقا یکسان و همسان . کمیت و کیفت بهشت برین یعنی نهایت کمال خوبی و زیبای این طبیعت و کیهان اول و آخر این سفر مقطعی و نزولی و صعودی می باشد. سلسله بسیار طولانی نظم ها و زندگی های دنیوی فراوان با درجات مختلف تکاملی بین دو حد ؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف در وسط اول و آخر می باشد. در طول سفر آن حالت کمال خوبی و زیبایی و همان حالت در آخر دیگر بطور مستقل و جدا از هم و بیگانه و بریده از وسط وجود ندارند غیر از تصویر آنها در خاطره های متناهی کیهانی و هرکدام به عنوان قطره های درشتی از خاطره مطلق و بیکران خداوند متعال.
نتیجه کلی: عالم غیب و امر و ملکوت و عالم شهود و خلق و شهود خداوند متعال هردو بر روی هم قرار دارند و اجین و تنیده در هم اند به شکل باطن و ظاهر واقعیت . عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت افلاطون روی هم قرار دارند و اجین و تنیده در هم اند و نه اینکه جدا از هم باشند و یکی از آنها در بالا یا ماوراء و یا اعلا باشد و دیگری در پایین یا مادون و یا اسفل . دو جهان مادی و معنوی ( زرتشت ) و دو جهان فانی و باقی شاعران و ادیبان و حکیمان و عارفان و صوفیان مسلمان و ایرانی هم یکی می باشند و جدا از هم وجود ندارند و چرخ دوار متافیزیکی ارسطو به شکل ماقبل طبیعت - طبیعت - مابعد طبیعت یا بصورت ایده ها - محسوسات - ایده ها در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان واحد و یگانه ارسطویی در حرکت و سیر نزولی هرگز نمی تواند یک نیم دور کامل بچرخد چه رسد به دریافت فرصت برای آغاز نیم دور صعودی. خداوند متعال نه تنها مالک یا صاحب ملکوت و ملک و امر و خلق و غیب و شهود بلکه خود این پدیده ها هم می باشد.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد ، براساس بینش و باور فردی من خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و هرگونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.

دَرون و بُرون، دَرون و بیرون، نَما و نَهان، پِیدا و پِنهان
زیر و رو
ظاهر و باطن : آشکار و نهان .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 178 ) .

بپرس