پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
فرمول : ریختار دکتر کزازی واژه ی " ریختار" را در نوشته های خود به جای " فرمول " formule بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزا ...
آسان کردن چیزی بر دل : کنایه است از ناچیز و بی اهمیت شمردن آن ، نا دیده گرفتن آن ، بی توجه بودن نسبت به آن همی گفت: کاین را چه درمان کنم؟ نشاید که ای ...
آسان: همی گفت: کاین را چه درمان کنم؟ نشاید که این بر دل آسان کنم آسان به همین ریخت، در پهلوی، به کار می رفته است. دار مستتر این واژه را بر آمده از او ...
گوش گشادن : کنایه ای ایماست از نیک گوش فرا دادن ، و سخنی را باریک و بهوش شنیدن چو بشنید کاوس از ایوان خروش بلرزید در خواب و بگشاد گوش نامه ی باستان ، ...
فغان کسی از کیوان بر گذشتن :کنایه ای ایماست از بلندی بسیار فغان دو کودک بدیدند مرده ، به تشت ؛ ز ایوان به کیوان فغان بر گذشت دکتر کزازی در این مورد ...
فغان کسی از کیوان بر گذشتن :کنایه ای ایماست از بلندی بسیار فغان دو کودک بدیدند مرده ، به تشت ؛ ز ایوان به کیوان فغان بر گذشت دکتر کزازی در این مورد ...
گزافه ی شاعرانه ( ادبیات ) : اغراق دکتر کزازی " گزافه ی شاعرانه " را در نوشته های خود به جای اغراق بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ...
اغراق ( ادبیات ) : گزافه ی شاعرانه دکتر کزازی " گزافه ی شاعرانه " را در نوشته های خود به جای اغراق بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاو ...
افگانگی :سقط افگانه: کودک سقط شده نگاه شود به سقط در زبان آذری به کودک سقط شده "تؤشؤک" به معنی "افتاده" گفته می شود
سقط: اَفگانگی ، سقط بچه دکتر کزازی واژه ی " افگانگی" را در نوشته های خود به جای " سقط" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزاز ...
آبستن : در زبان آذری به زن آبستن در لغت" بویلو" و در اصطلاح " آغیر آیاق" ( کسی که پایش سنگین است ) گفته می شود . گران بودن : آبستن بودن ، بار دار بو ...
گران بودن : آبستن بودن ، در زبان آذری به زن آبستن آغریر آیاق ( کسی که پایش سنگین است ) گفته می شود. گران بود واندر شکم بچه داشت همی از گرانی ، به س ...
اندیشیدن: نگران و دلواپس بودن بدو گفت از این خود میندیش هیچ هُشیواری و رای و دانش بسیج نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۲.
رنگ و بوی گرفتن سخن:کنایه ای است فعلی و ایما از ارج و ارز و زیبایی و والایی یافتن. در بیت زیر ، در معنی بالا گرفتن سخن و گسترده شدن آن به کار رفته ا ...
دختران پرستار : معمولا در داستان ها و افسانه ها ی جهان این دختران هستند که از پهلوانان زخمی و غالبا در بند پرستاری و مراقبت می کنند . در داستان های ا ...
آزار : غمی گشت و سوداوه را خوار کرد دل خویش را ز او پر آزار کرد دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد :《 آزار با همین ریخت در پهلوی، به کار می رفته ...
سنگ : مرا خواست کآرد به کاری بچنگ دو دست اندر آورد چون سنگ تنگ دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: 《سنگ با همین ریخت ، در پهلوی ، به کار می رفته اس ...
سَر : افزون بر ، علاوه بر ، بر افزون ، بعلاوه بگفتم که : چندین بر این سر نهم همه نیکویها به دختر دهم معنی مصراع اول : به او گفتم چند برابر افزون بر ...
پسر اندر : ناپسری دکتر کزازی واژه ی " پسراندر" را در نوشته های خود به جای " ناپسری" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱ ...
ناپسری : پسر اندر دکتر کزازی واژه ی " پسراندر" را در نوشته های خود به جای " ناپسری" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱ ...
خون شدن خوی : کنایه ای است ایما از شرم بسیار و ژرف. خردمند مردم چه گوید کنون ؟ خُویِ شرم ، از این داستان گشت خون نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ...
آمیغ برافزوده : ترکیب اضافی دکتر کزازی " آمیغ بر افزوده" را در نوشته های خود به جای" ترکیب اضافی " بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ...
ترکیب اضافی : آمیغ برافزوده دکتر کزازی " آمیغ بر افزوده" را در نوشته های خود به جای" ترکیب اضافی " بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ...
وابسته ( ادبیات ) : مقیّد دکتر کزازی واژه ی"وابسته " را در نوشته های خود به جای " مقید " بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کز ...
مانسته : مشبه به دکتر کزازی واژه ی " مانسته " را در نوشته های خود به جای " مشبه به" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱ ...
مشبه به : مانسته دکتر کزازی واژه ی " مانسته " را در نوشته های خود به جای " مشبه به" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱ ...
هفت : عدد هفت از شماره های سپند و آیینی ، نشانه ی بَوَندگی و سر آمدگی و کمال دکتر کزازی در مورد واژه ی هفت می نویسد: 《 از شماره های سپند و آیینی است ...
پَی آورد : تذییل، گونه ای از فراخی در سخن دکتر کزازی واژه ی "پی آورد" را در نوشته های خود به جای" تذییل" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داست ...
تذییل : پَی آورد، گونه ای از فراخی در سخن . دکتر کزازی واژه ی "پی آورد" را در نوشته های خود به جای" تذییل" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، دا ...
پیل وار : نماد بسیاری و گرانی بار ، نماد بسیاری و انبوهی بار زر پیلوار از تو مقصود نیست که پیل تو چون پیل محمود نیست ز هر چیز چندان کِش اندازه نیست ا ...
رمه کردن:کنایه فعلی ایماست از گرد آوردن ، یک جا گرد آوردن که : 《 آمد؛ نگه کرد ایوان همه ؛ بتانِ سیه چشم کردم رمه. 》 نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیا ...
کار کار: کاردار ، کار ساز ، خدمتکار ، شغل ساز ، کارگر، کاش کآن پیشه کار من بودی تا مگر کارکار من بودی معنی بیت:کاش آن پیشه ی تو کار من بود و تو هم ...
کیانی شور :شور کیانی، غوغا و بانگ پادشاهی، بالکنایه شور عشق پادشاهی و آرزوی رسیدن به سلطنت. خوشتر آید ترا کبابی گور از هزاران چنین کیانی شور هفت پی ...
آفرین پیوند : ثناخوان ، مدّاح ، مدح گوی چون فرو گفت آفرین پیوند آفریننده را درودی چند هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۶.
کاسه نواز : طبل زن ، آنکه کاسه ی آهنین کوس رویین را می نوازد. کوس رویین بلند کرد آواز زخمه بر کاسه ریخت کاسه نواز هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیا ...
صحرا نورد : شتر
نفس بر آوردن: دم زدن ، سخن گفتن، در باره ی گل " شکفتن و بوی خوش بخشیدن" چون گل از کام خود بر آر نفس کام تو عطر سای کام تو بس هفت پیکر نظامی، تصحیح دک ...
جادوی سخن پیوند :افسونگر ِ شاعر ، شاعر سخن پرداز افسونگر بس کن ای جادوی سخن پیوند سخن رفته چند گویی چند هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴ ...
پر : به معنی پناه و پشتیبانی مرا آفریننده ، از فرّ خویش بپرورد و بنشاند در پَرِّ خویش دکتر کزازی در مورد واژه ی پر می نویسد : 《 . . . و می تواند بود ...
چهر : تخمه و تبار دو دیگر که پرسیدی از چهرِ من بیامیخت جانِ تو با مهرِ من دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد:《این واژه در معنی تخمه و تبار، همانند ...
استعاره پیرو : استعاره تبعیّه دکتر کزازی " استعاره ی پیرو" را در نوشته های خود به جای " استعاره ی تبعیّه" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داس ...
استعاره تبعیّه : استعاره ی پیرو دکتر کزازی " استعاره ی پیرو" را در نوشته های خود به جای " استعاره ی تبعیه" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داس ...
بوسه چاک:بوسه ای پرشور و به آرزو خواسته شده ، بوسه ای صدا دار سرش تنگ بگرفت و یک بوسه چاک بداد و نبود آگه از شرم و باک دکتر کزازی در مورد این واژه م ...
بوسه چاک:بوسه ای پرشور و به آرزو خواسته شده ، بوسه ای صدا دار سرش تنگ بگرفت و یک بوسه چاک بداد و نبود آگه از شرم و باک دکتر کزازی در مورد این واژه م ...
ماه نو : ماه ِ دلپذیر و شگفت آور ، ماهی که به تازگی کامل شده ( ماه کامل ) دکتر کزازی اعتقاد دارد در بیت زیر " نو" در ماه نو در معنی هلال در نظر نیست ...
زن کردن : به زنی گرفتن که : گر بر دلِ پاک شیون کنم بِه آید که از دشمنان زن کنم ( فردوسی ) و یا سعدی گفته: مردیت بیازمای و آنگه زن کن ؛ دختر منشان ...
شیون : ناله و افغانی است که به هنگام سوگ بر می آورند. دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: 《 این واژه با همین ریخت، در پهلوی ، به کار رفته است ریخت ...
شمردن : شمارنده : از مصدر شمردن به معنی سخن سرد و درشت گفتن و دشنام دادن نیز بکار برده می شود . امروزه هم شمردن به کنایه به معنی دشنام کار برد دارد. ...
شمارنده : از ریشه ی شماردن به معنی سخن سرد و درشت گفتن و دشنام دادن نیز بکار برده می شود . امروزه هم شمردن به کنایه به معنی دشنام کار برد دارد. "رف ...
ژکان : از ژکیدن است، به معنی لُندیدن و از خشم و آزردگی ، زیر لب سخن گفتن . برفتند هر یک سویِ تخت ِخویش ژَکان و شمارنده ی بختِ خویش معنی: هرکدام ( ا ...