پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
کمر آویز: کمر آویزنده، کنایه از حرز و تعویذ که بر کمر می آویختند. گشته دلم بحر گهر ریز تو گوهر جانم کمر آویز تو شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ز ...
از پوست در آمدن: ترک زادگاه کردن، ترک خانه کردن پیش تو از بهر فزون آمدن خواستم از پوست برون آمدن یعنی: بخاطر بیشی و فزونی که در محضر تو نصیبم می شد ...
زمین بوس: بوسیدن زمین، کنایه از دیدار کردن و زیارت کردن بود بسیجم که در این یک دو ماه تازه کنم عزم زمین بوس شاه یعنی برای زیارت امیر در یکی دو ماه ا ...
به حساب ایستادن: به بزرگتر از خود حساب پس دادن، از کسی حساب بردن. پیش نظامی به حساب ایستند او دگر است این دگران کیستند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر ...
سر رشته بجایی کشیدن: به نتیجه رسیدن، نتیجه بدست آوردن. خدمتم آخر به وفایی کشد هم سر این رشته به جایی کشد یعنی: خدمت من سر انجام به وفا منجر شود. ای ...
کشیدن: منجر شدن خدمتم آخر به وفایی کشد هم سر این رشته به جایی کشد یعنی: خدمت من سر انجام به وفا منجر شود. این رشته هم سرانجام به جایی می رسد. و نتی ...
رشته تر: رنگین تر، از مصدر رشتن به معنی رنگ کردن. کین سخن رشته تر از نقش باغ عاریت افروز نشد چون چراغ یعنی: این سخنان رنگین که از نقش و نگار باغ ز ...
عاریت افروز: عاریت افروخته ، آتشی که با دریافت شعله از جایی روشن شده باشد. کین سخن رشته تر از نقش باغ عاریت افروز نشد چون چراغ یعنی: این سخنان رنگ ...
سحر سحری: جادوی صبحگاهی، کنایه از نور صبح روی چند ادب آموخته پرده ز سحر سحری دوخته یعنی: سخنان تازه چون دختران بکر و عفیف و مؤدب و محجوب در مخزن ا ...
ادب آموخته: تربیت یافته، عفیف صبح روی چند ادب آموخته پرده ز سحر سحری دوخته یعنی: سخنان تازه چون دختران بکر و عفیف و مؤدب و محجوب در مخزن الاسرار ت ...
صبح رو: صبح رونده، کنایه از چیز تازه و بکر صبح روی چند ادب آموخته پرده ز سحر سحری دوخته یعنی: سخنان تازه چون دختران بکر و عفیف و مؤدب و محجوب در م ...
جرس زدن : اظهار وجود کردن، سخن گفتن در ره عشقت نفسی می زنم بر سر کویت جرسی می زنم شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۷.
یکفن: یگانه در هنر ، صاحب تخصص در همه فن صاحب یک فن تویی جان دو عالم به یکی فن تویی شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۵.
گنج فشانی : بذل و بخشش
تخت نشانی: کسی را بر تخت نشاندن
صلابت پذیر : صلابت پذیرنده ، تحمل کننده ی سختی
سلاطین پناه:پناه پادشاهان
فریدون :فریدون در زیبا شناسی ادبی و شعر و ادبیات نماد و مظهر عدل و ظلم ستیزی و ضحاک ، مظهر ستمگری است. می که فریدون نکند با تو نوش رشته ی ضحاک بر آر ...
ضحاک : ضحاک در زیبا شناسی ادبی و شعر و ادبیات ، مظهر ستمگری است. و فریدون نماد و مظهر عدل و ظلم ستیزی. می که فریدون نکند با تو نوش رشته ی ضحاک بر آر ...
خاتم : نگین و انگشتری، کنایه از نشانه ی قدرت دور بتو خاتم دوران نوشت باد، بخاک تو سلیمان نوشت یعنی : روزگار نگین حکمروایی جهان را بنام تو نوشت و برای ...
بخاک نوشتن : مطیع و زیر دست قرار دادن دور بتو خاتم دوران نوشت باد، بخاک تو سلیمان نوشت یعنی : روزگار نگین حکمروایی جهان را بنام تو نوشت و برای تو که ...
دست نشین :کنایه از بالا دست ، بالای دست نشیننده ، کسی که به صدر مجلس نزدیکتر نشیند ، بسبب بزرگی دست نشان هست ترا چند کس دست نشین تو فرشته است و بس شر ...
تیغ انداختن: نور افکندن مه که بشب تیغ در انداختست با سر تیغت سپر انداختست شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۲.
کوس فلک: کنایه از رعد کوس فلک را جرسش بشکند شیشه ی مه را نفسش بشکند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۱.
پنجره ی لاجورد: کنایه از آسمان و ستارگان رقعه ی این پنجره ی لاجورد پنجه در او زد که در او پنجه کرد شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...
سیماب : جیوه با کفش این چشمه ی سیماب ریز خوانده چو سیماب گریزا گریز دکتر برات زنجانی در مورد سیماب می نویسد: > شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زن ...
چشمه ی سیماب ریز : چشمه ی سیماب ریزنده ، کنایه از خورشید با کفش این چشمه ی سیماب ریز خوانده چو سیماب گریزا گریز شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زن ...
چشمهٔ آسوده :چشمه ای آرام و بدون طوفان چشمه و دریاست به ماهی و دّر چشمه ی آسوده و دریای پر شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۰. دک ...
ابنای جود: بخشندگان عالم و عادل تر اهل وجود محسن و مکرمتر ابنای جود شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
خاص کن :خاص کننده ، اختصاص دهنده خاص کن ملک جهان بر عموم هم ملک ارمن و هم شاه روم شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۰.
وقت زور :هنگام جنگ آنکه ز بهرامی او وقت زور گور بود بهرهٔ بهرام گور شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۹.
یک دله : ثابت رای
مجسطی گشای : حل کننده ی مشکلات هیئت و نجوم، به کنایه یعنی مشکل گشا خضر سکندر روش چشمه رای قطب رصد بند مجسطی گشای شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...
گلبن : بوته ی گل سرخ شاه قوی طالع و فیروز چنگ گلبن این روضی پیروزه رنگ شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
روضه ی پیروز رنگ : کنایه از آسمان و فلک شاه قوی طالع و فیروز چنگ گلبن این روضی پیروزه رنگ شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
فیروز چنگ : قوی دست شاه قوی طالع و فیروز چنگ گلبن این روضی پیروزه رنگ شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
قوی طالع: خوشبخت شاه قوی طالع و فیروز چنگ گلبن این روضی پیروزه رنگ شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
پای گشایی : کنایه از حرکت کردن و بجایی رفتن ، مسافرت دست رس پای گشاییم نیست سایه ولی فر هماییم نیست شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ...
گره نقطه : نقطه ی وسط دایره من که در این دایره ی دهر بند چون گره نقطه شدم شهر بند نظامی خود را به نقطه ای که در مرکز دایره قرار گرفته و بوسیله ی محیط ...
دایره ی دهر بند: دور ، زمانه من که در این دایره ی دهر بند چون گره نقطه شدم شهر بند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۷.
بیش بقا : بیشتر در بقا ، ابد پیش وجود همه آیندگان بیش بقای همه پایندگان شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۱۵۵.
پایندگان : جاودانان پیش وجود همه آیندگان بیش بقای همه پایندگان شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۱۵۵.
به دیگر کران:از دیگر سوی ، از طرف دیگر وزین دختر ِ شاهِ هاماوران، پر اندیشه گشتی، به دیگر کران نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ...
پَهلَو : به معنی شهر نیز آمده است. به هر پهلُوی، پهلویی را سپرد ( نظامی۵: ۷۹۷ ) . یعنی هر شهری را به پهلوانی واگزار کرد. ز پهلو ، همه موبدان را بخ ...
شیر : حیوان وحشی ز بیم سپهبَد گوِ پیلتن ، بلرزد همی شیر بر انجمن دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: 《 شیر در پندار شناسی شاهنامه نماد گونه ی دلیر ...
رود نیل: کجا زور دارد به هشتاد پیل ببندد ، چو خواهد ، ره ِ آبِ نیل معنی : به اندازه هشتاد فیل زور دارد اگر بخواهد راه آب نیل را می بندد. دکتر کزازی ...
پیل : فیل کجا زور دارد به هشتاد پیل ببندد ، چو خواهد ، ره ِ آبِ نیل معنی : به اندازه هشتاد فیل زور دارد اگر بخواهد راه آب نیل را می بندد. دکتر کزا ...
آیین و فر : رسم و راه ، شیوه و روش درست . چو خستو نیاید میانش به اَر ببرّید و این دانم آیین و فر معنی بیت :یعنی چنانچه اعتراف نکند او را با اره از و ...
بریدن میان کسان با اره: چو خستو نیاید میانش به اَر ببرّید و این دانم آیین و فر معنی بیت :یعنی چنانچه اعتراف نکند او را با اره از وسط دو نیم کنید زیرا ...
ریختار : فرمول دکتر کزازی واژه ی " ریختار" را در نوشته های خود به جای " فرمول " formule بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزا ...