پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
بترکی: ترکانه، مانند ترکان چو ترکان گشته سوی کوچ محتاج بترکی داده رختم را به تاراج ( خسرو و شیرین ص ۴۳٠ )
رخت کسی را بتاراج دادن: غارت زده کردن چو ترکان گشته سوی کوچ محتاج بترکی داده رختم را به تاراج ( خسرو و شیرین ص ۴۳٠ ) رخت کسی کوک بودن: [عامیانه، ک ...
بالش نهادن: بزرگ داشتن و بر کشیدن، احترام کردن ( بالش بر پشت کسی گذاشتن ) سران را گوش بر مالش نهاده مرا در همسری بالش نهاده ( خسرو و شیرین ) شرح مخ ...
گوش بر مالش نهادن: تأدیب کردن سران را گوش بر مالش نهاده مرا در همسری بالش نهاده ( خسرو و شیرین ) شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۴.
بالش نهادن: بزرگ داشتن و بر کشیدن، احترام کردن ( بالش بر پشت کسی گذاشتن ) سران را گوش بر مالش نهاده مرا در همسری بالش نهاده ( خسرو و شیرین ) شرح مخ ...
آهنین تر: سخت تر، محکم تر پرندش درع و از درع آهنین تر قباش از پیرهن تنگ آستین تر ( خسرو و شیرین ) شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۴.
همایون پیکر: خجسته اندام همایون پیکری نغز و خردمند فرستاده به من دارای دربند ( خسرو و شیرین ) شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۴.
سبک رو: سبک رونده، تیز رونده، کنایه از جوانمرگ شدن سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود ( خسرو شیرین ) شرح مخزن الاسرار نظامی، د ...
نکته نگه داشتن: دقت را در نظر داشتن، مواظب دقت مسئله بودن نکته نگهدار ببین چون بود نکته که سنجیده و موزون بود شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجا ...
گوهریان: جواهر فروشان چونکه نسخته سخن سرسری هست بر گوهریان گوهری شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۴٠.
به راه آمدن: اصلاح شدن توبه کردن به من بخش سوداوه را زین گناه؛ پذیرد مگر پند و آید به راه! نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ...
پاداش: دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: > که: پاداش این آنکه بیجان شود ز بد کردن خویش پیچان شود نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ...
بد تنی: بد نهادی، دیوانگی که بی شرمی و بدتنی کرده ای فراوان، دل من بیازرده ای نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸٠.
پارسا: پرهیزگار، پروا پیشه، دینْوَرز دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: > وی در ادامه می نویسد: > خُنُک آنکه از مادر پارسا بزاید؛ شود بر جهان پاد ...
پست گشتن: تباه و بی اثر شدن که از تفِّ آن کوه آتش برست؛ همه کامه ی دشمنان گشت پست. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۷۹.
خودرو سمند: امروزه نام نوعی خودرو سواری و اتومبیل در ایران
سمند: امروز ه نام نوعی خودرو و اتومبیلی سواری در ایران
نابیوسان: غیر منتظره دکتر کزازی واژه ی” نابیوسان” را در نوشته های خود به جای” غیر منتظره ” بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر ...
اسب سیاه: دکتر کزازی در مورد سیاهی و شبرنگی اسب قهرمانان داستان ها می نویسد: > بفرمود اسب سیه زین کنید به بالای او زین زرین کنید در بیت زیر شبرنگی ...
پراکندن کافور: دکتر کزازی در این مورد می نویسد: > در بیت زیر پراگندن کافور نشانی از آمادگی سیاوش است برای مردن و بی بیمی او از مرگ. پراگنْد کافور ...
باز خوانده: منسوب دکتر کزازی واژه ی” بازخوانده” را در نوشته های خود به جای” منسوب ” بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱ ...
بهایی: بهایی بازخوانده ( منسوب ) به” بها” ست و در معنی ارزشمند و پربها. ریخت پهلوی آن وهاگیگ wahāgīg می توانسته است بود. در سروده های پارسی، بیشتر ” ...
جامه سپید: دکتر کزازی در مورد جامه ی سپید پوشیدن می نویسد: > > تاریخ بیهقی ۳۸۳ در بیت زیر پوشیدن لباس سپید در هنگام گذر از آتش می تواند نماد پاکی ...
سنجه: واحد شمارش دکتر کزازی واژه ی” سنجه” را در نوشته های خود به جای” واحد شماره” بکار برده است. > نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ...
ساروان: ساروان ریختی است کهن تر از ”ساربان”. این واژه از دو پاره ی” سار ”و” وان ” ( پساوند نگهبانی ) ساخته شده است. بخش نخستین آن می تواند ریختی از” ...
دستور: در پهلوی دستوَر dastwar به معنی رایزن و وزیر است؛این واژه در عربی ”الدُّسْتور ” شده است. دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: ( ( ور، در این ...
زشت پی: کسی است که به هر جای می رود گُجستگی و تیره روزی را به همراه خود می برد. زشت در ”زشت پی” در معنی بد بکار رفته است آن چنان که نمونه را در زشت ...
با نمودار وقت: به اقتضای حال، به موقع خود از گناه گذشته نارم یاد با نمودار وقت باشم شاد هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۷.
خدایی دوست: بد کیش و کافر منش، آنکه دوست دارد او را برتر از آنچه هست دوست بدارند. هست بسیار فرق در رگ و پوست از خدا دوست تا خدایی دوست هفت پیکر نظا ...
جوش آتش از کسی بر آمدن: خشمگین شدن وی، گرم شدن وی از آتش خشم چونکه خواننده خواند نامه تمام جوش آتش بر آمد از بهرام هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتی ...
خاک کسی یا چیزی بودن: در مقابل آن چیز یا کس بی ارزش بودن سیم سخن زن که درم خاک اوست زر چه سگ است، آهوی فتراک اوست شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات ...
آهوی فتراک: آهوی شکار شده سیم سخن زن که درم خاک اوست زر چه سگ است، آهوی فتراک اوست شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۴٠.
گرم رو: تندرو، شتابنده سرد پیان آتش از او تافتند گرم روان آب در او یافتند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۸.
سرد پی: سرد قدم، کندرو سرد پیان آتش از او تافتند گرم روان آب در او یافتند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۸.
پیک سخن: کنایه از قلم و زبان پیک سخن ره بسر خویش برد کس نبرد آنچه سخن پیش برد شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۹.
زرِ کهن: طلای قدیمی، زر خالص کان سخن ما و زر خویش داشت هر دو به صراف سخن پیش داشت کز سخن تازه و زرّّ کهن گفت چه به؟ گفت سخن به، سخن معدن سخن ما و طل ...
سخن تازه: سخن نو، سخن خوب، سخن بدیع کان سخن ما و زر خویش داشت هر دو به صراف سخن پیش داشت کز سخن تازه و زرّّ کهن گفت چه به؟ گفت سخن به، سخن معدن سخن ...
صراف سخن: سخن شناس کان سخن ما و زر خویش داشت هر دو به صراف سخن پیش داشت کز سخن تازه و زرّّ کهن گفت چه به؟ گفت سخن به، سخن معدن سخن ما و طلای خویش را ...
مهر شریعت: حکم خدا، قران کریم ملک طبیعت به سخن برده اند مهر شریعت بسخن کرده اند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۸.
ملک طبیعت: صاحب طبعی، صاحب ذوقی، استعداد شعر سرودن داشتن ملک طبیعت به سخن برده اند مهر شریعت بسخن کرده اند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجان ...
سر رشته را یافتن: اساس کاری را درک کردن گرنه سخن رشته ی جان تافتی جان سر این رشته کجا یافتی معنی: سخن چون جامه ای است که تار و پود آن از جان یافته شد ...
کهن زادتر: قدیم تر اوست در این ده ز ده آباد تر تازه تر از چرخ و کهن زاد تر توضیح: سخن قدیم تر از چرخ است و جدید تر از چرخ است. شرح مخزن الاسرار نظا ...
آب: تری عزت و شرف، در بیت زیر به معنی تری سرد پیان آتش از او تافتند گرم روان آب در او یافتند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۸.
سرد پی: سرد قدم، کند رو، سرد پیان آتش از او تافتند گرم روان آب در او یافتند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۸.
پیوستن: رسیدن خط هر اندیشه که پیوسته اند بر پر مرغان سخن بسته اند معنی: هر اندیشه و مطلبی که به آن دست یافته و رسیده اند برای تفهیم و ابلاغ آن از سخ ...
خط: رمز و نشانه خط هر اندیشه که پیوسته اند بر پر مرغان سخن بسته اند معنی: هر اندیشه و مطلبی که به آن دست یافته و رسیده اند برای تفهیم و ابلاغ آن از ...
لغت عشق: فرهنگ تعابیر عشقی در لغت عشق، سخن جان ماست ما سخنیم این طلل ایوان ماست شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۳۷.
آمد شدن: حرکت کردن چون قلم آمد شدن آغاز کرد چشم سخن را بسخن باز کرد شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۳۷.
بر گرفت: آغاز کرد، شروع کرد جنبش اول که قلم بر گرفت حرف نخستین ز سخن درگرفت شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۳۲.
در گرفتن : ، شروع کردن، آغاز کردن جنبش اول که قلم بر گرفت حرف نخستین ز سخن درگرفت شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۳۲. در گرفتن:تا ...