پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٣٨٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوازده: گزین کرد از آن نامداران سوار، دلیران جنگی ده و دو هزار سِپرور پیاده ده و دوهزار گزین کرد شاه از درِ کارزار دکتر کزازی در مورد عدد دوازده ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سپندی: تقدس نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۹۳.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اختر: درفش ”سر اندر سپهرْ اخترِ کاویان، چو ماه درخشنده، اندر میان. “ دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: > نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سَروج: ”هم از پهلَوِ پارس و کوچ و بلوچ، ز گیلان جنگیّ و دشت سَروج“ دکتر کزازی در مورد این شهر می نویسد:<<نام شهر ی بوده است در میانْ رودان فرازین ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب آمدن: کنایه ی فعلی ایما به معنی دلآسوده و آرام بودن ”چو بیدار باشی تو، خواب آیدم؛ چو ارْمَنده باشی، شتاب آیدم. “ نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اَرمَنْده: ریختی است از" آرَمنده " به معنی آرام و آسوده ”چو بیدار باشی تو، خواب آیدم؛ چو ارْمَنده باشی، شتاب آیدم. “ دکتر کزازی در مورد این واژه می ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تشبیه نهان:تشبیه مضمر دکتر کزازی واژه ی " تشبیه نهان" را در نوشته های خود به جای " تشبیه مضمر" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تشبه مضمر: تشبیه نهان دکتر کزازی واژه ی " تشبیه نهان" را در نوشته های خود به جای " تشبیه مضمر" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هماننده: دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسند: > نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۹٠.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خامُش: کنایه ی ایما ست از ژرف اندیش و فرزانه ”به گیتی، خردمند و خامُش تویی؛ که پروردگار ِِ سیاوُش تُوِیی” دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسند: > ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

با کَمَر: کنایه ی ایماست از بسیجیده و آماده ی نبرد کمر بستن: بسیجیدن و آماده شدن > نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۹٠.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

چربی: کنایه ای ایما از دلاویزی و خوشایندی > نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸۹.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

رهنمون:آگاه و کاردان > بجای آوردن: کنایه ی ایماست از فراهم آوردن و یافتن یعنی: شما برگردید تا من اکنون دلیری کاردان بیابم دکتر کزازی در مورد واژه ی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بجای آوردن: کنایه ی ایماست از فراهم آوردن و یافتن شما بازگردید تا من کنون، دِلیری به جای آورم رهنمون. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نگه کردن: کنایه ی ایما از توجّه کردن و برگزیدن > یعنی: پهلوانی گزین را نگه کن. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸۶.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرِ گاه: پیشگاه و برترین جای تخت که پادشاه بر آن می نشسته است. سپردن سر گاه:کنایه ای ایماست از وانهادن پادشاهی به دیگری. > نامه ی باستان ، ج ۳ ، د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

روان را گروگان کردن: قول مردانه دادن، کنایه از سوگند خوردن، پیمان کردن > نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸۷. 》

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

زبان را گروگان کردن: حالت مبالغه آمیز زبان دادن، در زبان امروزی قول دادن، قول مردانه دادن، کنایه از سوگند، پیمان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

آتش کُشته: آتش خاموش شده، بالکنایه ظلم فراموش شده. << به که گرمی در و نیاموزیم آتشِ کُشته برنیفروزیم هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۷ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش کُشته: آتش خاموش شده، بالکنایه ظلم فراموش شده. << به که گرمی در و نیاموزیم آتشِ کُشته برنیفروزیم هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۷ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آفتاب به گل بر اندودن: کاری محال و غیر ممکن کردن > هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۷٠.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

زره برکسی راست کردن: زره پوشاندن، زره را بر تن او مرتب کردن. > تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۸.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

دل: نیت و اندیشه > تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۸.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مه نا کاسته: ماه تمام، بدر مجلس خلوت نگر آراسته روشن و خوش چون مه ناکاسته شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۴۲۱.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

مه نا کاسته: ماه تمام، بدر مجلس خلوت نگر آراسته روشن و خوش چون مه ناکاسته شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۴۲۱.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

میزانی: سخته، متعادل زهره ی این منطقه میزانی است لاجرمش منطق روحانیست یعنی ذوق شاعر گنجه متعادل است، و گفتارش هم دینی است. شرح مخزن الاسرار نظامی، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

لقمه از آهن چشیدن: زخم خوردن آنکه سرش زرکش سلطان کشید باز پسین لقمه ز آهن چشید معنی: کسی که عمامه زرتار از سلطان دریافت می کند در پایان به زخم شمشیر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زر کش: زر تار آنکه سرش زرکش سلطان کشید باز پسین لقمه ز آهن چشید معنی: کسی که عمامه زرتار از سلطان دریافت می کند در پایان به زخم شمشیر یا تیر همان سلط ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکه بردن: از رونق انداختن سیم کشانی که به زر مرده اند سکه ی این کار بزر برده اند شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۴۴.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بر سخن زدن: یاد کردن، تعریف کردن هر که نگارنده ی این پیکر است بر سخنش زن که سخن پرور است شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۴۳.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

بیضه ی هفت آسمان: خورشید، معتقد بودند که لعل بر اثر تابش آفتاب در کان پیدا می شود. از پی لعلی که برآید ز کان رخنه کند بیضه ی هفت آسمان شرح مخزن ال ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرم شدن مرکب: سرعت رفتن را آماده شدن، کنایه از طبع روان داشتن. چون به سخن گرم شود مرکبش جان به لب آید که ببوسد لبش شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...

پیشنهاد
١

سر زانو: بالای زانو، وقتی که پای را به شکل ۸ در می آوریم رأس این زاویه را سر زانو می گوییم. چونس سر زانو قدم دل کند با دو جهان دست حمایل کند شرح مخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک نانی: کنایه از آدم خسیس چشمه ی حکمت که سخن رانی است آب شده زین دو سه یک نانی است شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۴۲.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آب شدن: خشک شدن، آب رفتن چشمه ی حکمت که سخن رانی است آب شده زین دو سه یک نانی است شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۴۲.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خلوتی زاده: گوشه نشین، خانه نشین خیال چنین خلوتی زاده ای دهد مژدهٔ شه به شهزاده ای ( اقبالنامه ) شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۱۴.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کوهه ی گاو: ثریا برآمد یکی صدمه از نفخ صور که ماهی شد از کوههٔ گاو دور ( اقبالنامه ) شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۱۲.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوهه ی گاو: ثریا برآمد یکی صدمه از نفخ صور که ماهی شد از کوههٔ گاو دور ( اقبالنامه ) شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۱۲.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گریبان کسی را گره کردن: او را گرفتار کردن گنجه گره کرده گریبان من بی گرهی گنج عراق آن من ( خسرو و شیرین ص ۳۶۱ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی گره: بدون رنج گنجه گره کرده گریبان من بی گرهی گنج عراق آن من ( خسرو و شیرین ص ۳۶۱ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوج ساینده: گردنفراز، بلند مرتبه کان تخت نشین که اوج سای است خرد است ولی بزرگ رای است ( لیلی مجنون ص ۳۹ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گوهر کان گشاده: گوهری که از کان حاصل شده، کنایه از فرزند آن گوهر کان گشاده ی من پشت من و پشت زاده ی من ( لیلی و مجنون ص ۳۹ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پشت زاده: فرزند آن گوهر کان گشاده ی من پشت من و پشت زاده ی من ( لیلی و مجنون ص ۳۹ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیچیدن: توجه کردن، روی آوردن در شعر مپیچ و در فن او چون اکذب اوست احسن او لیلی و مجنون نظامی، ص ۴۶

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

علوم کونین: دانش های دو جهان ای چارده ساله قرة العین بالغ نظر علوم کونین ( لیلی و مجنون، نظامی، ص ۶۶ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکت عضلات صورت در هنگام لبخند زدن و خندیدن موجب ایجاد چین در پوست شده، و چین وچروک هایی را به وجود می آورد که به خطوط خنده معروف است. هنگامی که پوست ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بالغ نظر: در یابنده، دارنده ی نظر بالغ ای چارده ساله قرة العین بالغ نظر علوم کونین ( لیلی و مجنون، نظامی، ص ۶۶ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دورِ هلالی: کنایه از دوره ی کودکی در این دور هلالی شاد می خند که خندیدیم ما هم روزکی چند ( خسرو و شیرین ص ۴۳٠ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

خط بر نیاورده: برگونه ها موی نیاورده خط نیاورده به تو عمر هنوز این قضا بر سرت آخر که نوشت ( لباب الالباب ص ۵۳٠ ) خط: [ اصطلاح در تداول عامه]خط اتوب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوبان بهشت: حوریان ای شده همسر خوبان بهشت آن چنان عارض و آنگه بر خشت ( لباب الاباب ص ۵۳٠ )