پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
در . . . إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا دلیل اول مبنی بر اینکه در این قسمت از آیه ...
در آیه 30 سوره فرقان، شکایت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ازقوم خودش در مورد مهجوریت قرآن، این گونه بیان شده است: وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنّ ...
باباشملی: داش مشدی، لوطی وار ، ( ( گلین خانم با صدای کلفت باباشملی جواب داد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
کجکی: به حالت کج ( ( گلین خانم همانطور که کجکی تو آستانه نشسته بود و قلیان نارگیل زیر لبش بود و دود می کرد گفت. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
قلیان نارگیلی: نوعی از قلیان ( ( درین بین گلین خانم با قلیان نارگیلی که زیر لبش بود وارد اتاق آنها شد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
نگاه سرزنش امیز: نگاهی که از روی گلایه انداخته شده است، نگاه شکوه آمیز ( ( طیبه خانم زنش همانطور که تو آستانه مشرف به حیاط روی گلیم پاره ای نشسته ب ...
( ( طیبه خانم زنش همانطور که تو آستانه مشرف به حیاط روی گلیم پاره ای نشسته بود و دیگ آبگوشت بز باش روی منقل فرنگی جلوش می جوشید، نگاه سرزنش آمیزی به ...
در یک چشم بهم زدن: کنایه از زمان اندک ، فوری ( ( آمیرزا محمود خان درست حدس زده بود. در یک چشم بهم زدن اسباب مختصر گاری بر زمین بغل چاهک ریخته شد. ) ...
کاکل ذرت : رشته های مو مانند بالای میوه ذرت ( ( بینی کج و چشمان برآمده و موی صاف رنگ کاکل ذرت مادر بچه ها و چشمان رک زده مثل چشمان موشی که توی تله ...
رک زده : خیره ، زل زده ( ( بینی کج و چشمان برآمده و موی صاف رنگ کاکل ذرت مادر بچه ها و چشمان رک زده مثل چشمان موشی که توی تله گیر افتاده باشدو صورت ...
خطمخالی : دارای خط و خال ( ( یکی از آنها یک خیار زردنبوی تخمی نیش می کشید و مف خودش را به جای نمک با آن می لیسید. سر و صورتشان مثل اینکه با دوده با ...
( ( وضعیت اسف آور این خانواده که رئیس آن تازه از یک دوچرخه فکسنی پیاده شده بود، آمیرزا محمود خان را فوراً به یاد زیرزمین بغل چاهک انداخت. ) ) ( صادق ...
اسف آور : تاسف بار ، چیزی که تأسف دیگران را بر انگیزد . چیزی که مایه ی تأسف شود . ( ( وضعیت اسف آور این خانواده که رئیس آن تازه از یک دوچرخه فکسنی ...
ورد زبان بودن : دایم تکرار شدن ، لقه لقه زبان شدن ( ( خوب می خورد، خوب می خوابید و فقط از آمیرزا محمودخان حرف شنوی داشت و او را از تخم چشمانش بیشتر ...
از تخم چشم بیشتر دوست داشتن : بیش از حد عزیز داشتن ، بیش از حد احترام قایل شدن ( ( خوب می خورد، خوب می خوابید و فقط از آمیرزا محمودخان حرف شنوی داش ...
سُر و مُر گُنده راه رفتن : مثل آدم های سالم و تندرست راه رفتن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چ ...
سُر و مُر گُنده راه رفتن : مثل آدم های سالم و تندرست راه رفتن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چ ...
مصیبت دیدن ، غم مرگ عزیز خود را تجربه کردن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
کفر ابلیس : گناه ابلیس ، ابا کردن ابلیس از سجده ( ( گلین خانم که دیگر از کفر ابلیس مشهورتر است. علاوه بر اینکه خانم صاحب خانه است از آن زن های تنبا ...
( ( همه می دانستند که اتاق دم دری ، مردش در بانک ملی تحویل دار است و به تازگی یک فرش مشک آبادی خریده صد تومان. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
دم دری : نزدیک در ، کنار در ( ( همه می دانستند که اتاق دم دری ، مردش در بانک ملی تحویل دار است و به تازگی یک فرش مشک آبادی خریده صد تومان. ) ) ( صا ...
بی مایه : کم خرج ، ارزان . ( ( اما این خوشی و تفریحی بود که برایش خیلی بی مایه و بی خرج تمام می شد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
خیال بد : اندیشه ی ناپسند ، خیال ناجور ، بد اندیشی . ( ( اما هیچوقت خیال بد به دلش راه نمی داد. چونکه خودش دو دختر نورسیده و ملوس داشت که این جور ف ...
سگی : لایق سگ ، در خور سگ ( ( گفتیم آمیرزا محمودخان با برو بچه هایش در آن دو تا اتاق رو به قبله داشتند که تابستان سگی می گذراندند. ) ) ( صادق چوبک ...
ول : رها و آزاد ( ( این هلفدونی به قدری مرطوب بود که همیشه مثل سقف حمام از در و دیوارش آب می چکید. تمام بوی گند چاهک آن تو ول بود. . ) ) ( صادق چوب ...
( ( این هلفدونی به قدری مرطوب بود که همیشه مثل سقف حمام از در و دیوارش آب می چکید. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
اجاره رفتن : به اجاره داده شدن ، به مستاجر واگذار شدن ( ( تمام اتاق های این خانه به اجاره رفته بود مگر یک اتاق یک دری که گوشه حیاط بغل چاهک بو گندو ...
دل نازک: احساساتی، باعاطفه، حساس ( ( دو دختر نو رسیده و ملوس داشت که همیشه پژمرده و غمگین بودند و پیش خودی و بیگانه از داشتن چنان پدر دل نازک و وراج ...
خودی : فامیل ، آشنا ( ( دو دختر نو رسیده و ملوس داشت که همیشه پژمرده و غمگین بودند و پیش خودی و بیگانه از داشتن چنان پدر دل نازک و وراجی سر به زیر ...
در این آیه خداوند می فرماید برگرد به سوی من . این فراخواندن انسان از طرف خداوند، به آیه ی 38 سوره ی بقره بر می گردد . در آیه ی 38 بقره خداوند انسان ه ...
آلاچیق: آلاچیق واژه ترکی است به معنی " نیمه باز " می باشد که از دو قسمت تشکیل شده است: آلا: آلا در ترکی به معنی ناتمام، ناکافی، نیمه کاره معنی می ده ...
امام صادق ( علیه السلام ) نَحْنُ اَلْمَثَانِی اَلَّذِی أَعْطَاهُ اَللَّهُ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً ( ص ) وَ نَحْنُ وَجْهُ اَللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِی اَلْ ...
در قرآن اصحاب یمین یعنی شیعیان حضرت علی ( ع ) علی بن إبراهیم ( رحمة الله علیه ) - قَوْلُهُ وَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ قَالَ: ع ...
در قرآن اصحاب یمین یعنی شیعیان حضرت علی ( ع ) علی بن إبراهیم ( رحمة الله علیه ) - قَوْلُهُ وَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ قَالَ: ع ...
در قرآن اصحاب یمین یعنی شیعیان حضرت علی ( ع ) علی بن إبراهیم ( رحمة الله علیه ) - قَوْلُهُ وَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ قَالَ: ع ...
: به نظر می رسد گام در فارسی با واژه انگلیسی come ( آمدن ) و Coming ( درحال آمدن ) که بیشتر منظور از آمدنی است که با قدم زدن و پیاده آمدن صورت گرفته ...
کلیل از کلاله گرفته شده است. کلاله در اصل به معنی احاطه می باشد. کلیل به معنی تاج می باشد و از این رو به تاج کلیل می گویند که سر را می پوشاند. و واژه ...
قارپوز آباد روستایی است تقریبا نزدیکی های قزوین احتمالا نام این روستا هم روسی باید باشد.
( ( دو دختر نو رسیده و ملوس داشت که همیشه پژمرده و غمگین بودند و پیش خودی و بیگانه از داشتن چنان پدر دل نازک و وراجی سر به زیر و شرمسار بودند. ) ) ( ...
( ( زنش دیگر بیچاره شده بود. شوخی نیست آدم بیست و پنج سال با یک سنخ گله و شکایت و آه و ناله و زنجمور و نق نق سرو کار داشته باشد. ) ) ( صادق چوبک ، مس ...
( ( تو کوچه، تو اداره، تو سلمانی، تو حمام، تو مطب دکتر، هر دوست و آشنایی که به چنگش می افتاد بیخ خرش را می چسبید و آنقدر از بیچارگی و بدبختی مردم می ...
خوی جبلی :اخلاق ذاتی، خلق و خوی طبیعی، غریزی، فطری، نهادین ( ( حالا در اینجا فقط می پردازیم به شرح شمه ای از اخلاق معمولی و خوی جبلی او که می توان ...
رفیق شش دانگ : رفیق کامل ، رفیق تمام عیار ، ( ( اگر خدا قسمت کند و بخت یاری کند و اخلاقتان جور بیاید که با او رفیق شش دانگ بشوید. ) ) ( صادق چوبک ، ...
سربشوی: پرهیر گار ، پاک دست ( ( بینی و بین الله خود آمیرزا محمود خان هم آدم کاری و سربشوی است. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
آدم کاری : آدم کاردان ، آدم کهنه کار، گرگ باران دیده ( ( بینی و بین الله خود آمیرزا محمود خان هم آدم کاری و سربشوی است. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس ...
صحبت کسی گل کردن : بطور کنایه بمعنی تأثیر کردن. طرف تحسین و تمجید واقع شدن، وقتی صحبتش مورد تایید قرار می گیرد . ( ( هنوز هم که صحبتش گل می کند و ...
گل کردن : بطور کنایه بمعنی تأثیر کردن. طرف تحسین و تمجید واقع شدن ( ( هنوز هم که صحبتش گل می کند و از صاحب منصبان قدیمی این وزارتخانه صحبت می شود ش ...
پیر دیر: با تجربه . ( ( وقتی که شوشتر به ایران آمد این آقا سال ها بود در ادارت مختلف مالیه استخوان خرد کرده بود و پیر دیر شده بود. ) ) ( صادق چوبک ...
( ( اما هر چه رفتند دهن گیره ای گیر نیاوردند. برف هم دست بردار نبود و کم کم داشت شب می شد. ) ) ( صادق چوبک ، دو همراه )
نم نشستن : اشک آلود شدن ، مرطوب شدن . پر از اشک شدن ( ( مادر که چشمانش نم نشسته بود و به آنها نگاه نمی کرد و به گریبان خود به گونه کودک شیر خواره ا ...