پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٤)

بازدید
١٤,٢٣٢
پیشنهاد
٠

در امکان آمدن:ممکن گشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۳ ) .

پیشنهاد
٠

در افواه افتادن:سر زبانها افتادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۳۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ی " دو " با واژه های Two در انگلیسی ، dois در زبان پرتغالی ، To دانمارکی ، Deux فرانسوی ( دولوکس ) ، لاتین duo ، هلندی Twee ، یونانیDyo و. . . س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پُست : واژه ی پست همان طومار و نامه ی پیچیده شده است . که از زبان فارسی به شکل پیچتا ( پیچیده شده ) وارد زبان روسی شد . حتی امروزه روس ها به پست Почт ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در زبان انگلیسی به تخته board گفته می شود که با واژه ی بریده شده سنجیدنی است . ، از آنجا که تخته ، چوب بریده شده از درخت می باشد و چوبی است که به شکل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زبان فرانسوی به تخته و چوب بریده شده از درخت به شکل مسطح Conseil ( بریده شده یا تخته ) گفته می شود . این واژه با کَسیل ترکی که همان معنی بریده می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

board انگلیسی تغییر یافته ی واژه ی بریده شده ی فارسی است ، از آنجا که تخته ، چوب بریده شده از درخت می باشد و چوبی است که به شکل مسطح و تخت از درخت بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٣٠

در زبان ترکی هرچیزی که به شکل برآمده باشد و از درون چیزی بیرون آمده باشد پورت گفته می شود که از ریشه و مصدر فعل پورتاماق گرفته شده است به معنی بیرون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی انگلیسی word همان تغییر یافته ی "وِرْد" به معنی تکرار کلمات زیر زبان به عنوان دعا می باشد که به آن ورد خوانی نیز گفته می شود . ورد خواندن یعنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

case انگلیسی همان تغییر یافته ی کیسه ی فارسی و قفس عربی است . امروزه در بعضی گویش ها به کیسه چوپان کیس الراعی گفته می شود . در اروپا کشیشان کیسه ای م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

down :واژه ی down انگلیسی همان واژه ی " دون " عربی و فارسی است این واژه را در "دون همت " به معنی دارنده همت پایین ، و "دون پایه" به معنی دارنده درجه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه ی انگلیسی office با واژه ی فارسی افسر همریشه می باشد . دکتر کزازی در مورد واژه ی " افسر" می نویسد : ( ( افسر در پهلوی در ریخت اپسر apesar بکار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

کپی انگلیسی همان واژه کپی ( با فتحه ک و تشدید پ ) فارسی است به نام یک میمون انسان نما در کلیله و دمنه این واژه در کلیله و دمنه به شکل کَپّی آمده است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ی کردگار از زبان فارسی وارد زبان انگیسی شده و به creator تبدیل شده. بنابراین واژه creator به معنی خالق و آفریننده همان واژه ی کردگار است البته ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

نوذر:دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوذر" می نویسد : ( ( نوذر نام پور منوچهر است. در اوستا از کسی بدین نام سخنی نرفته است؛ از دودمانی به نام نَئوتره یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه grand در یونانی ger - ōn می شود این واژه از ستاک jar سانسکریت گرفته شده و با واژه زال هم معنی می باشد. jar در سانسکریت به معنی پیر گردانیدن است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گؤی در زبان تری به میوه کال و نارس نیز گفته می شود. بامادور و یا پامادور که در ترکی به گوجه فرنگی گفته می شود تغییر یافته توماتو انگلیسی است. چون از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دراعه خارا: جامه بلند خارایی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۸۷ ) .

پیشنهاد
١

دراز کردن زبان: گستاخ شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دراز شدن کار: طولانی شدن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۸ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در آمدن شب:رسیدن شب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۵ ) .

پیشنهاد
١

در آستین گرفتن:در اختیار داشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۲ ) .

پیشنهاد
١

در آب و گلاب گرفتن: تطهیر کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۲۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دخل و خرج: درآمد و هزینه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دختر دوشیزه: دختر بکر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دثار و شعار: آشکار و نهان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دالت قدیم: دلالت گذشته. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 100 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داعیه فقر: انگیزه ناداری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داعیه طبع: انگیزه طبیعت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داعیه طلب: انگیزه خواهش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۰۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داعیه ی رغبت: انگیزه ی میل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۳۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داعیه ی اشتیاق: انگیزه ی شوق. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۶ ) .

پیشنهاد
١

دار الغرور دنیا : فریب سرای جهان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دار بقا: آخرت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داده تقدیر: مقدرات. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۴۴ ) .

پیشنهاد
١

داد و ستد روزگار: معامله جهان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دادن دختر: دختر به شوهر دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داد سخن: انصاف سخن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دادپروری: عدالت گستری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیل و خدم: گروه و دار و دسته. ( ( هر یک را به کاری منصوب کرد و به خدمتی منسوب گردانید و به ترتیب خیل و خدم و سپاه و حشم مشغول گشت . ) ) ( مرزبان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیرگی بصر: سرگشتگی چشم. ( ( دلیلی روشن است بر تیرگی رای و رویت و خیرگی بصر و بصیرت . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۵ ) . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیال نشاندن: خیال بافتن. ( ( و اگر ازجانب من کلمه ای موحش و مشوش گفته آمده است و خیالی نشانده، پنهان مدار. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خویشتن داران:خود داران. ( ( و بهره خویشتن داران نیک کردار و حق شناسان نعمت خداوندگار از روزگار چه شاید. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوی پاکیزه:عادت نیک. ( ( دختری دوشیزه داشت با روی نیکو و خوی پاکیزه. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹ ) .

پیشنهاد
٢

خونین دل و دیده:اشکریز ، اندوهگین. ( ( و ایشان همه ساله در فراق جگرگوشگان، خونین دل و دیده ، سوگوار در کنج احزان خویش افتاده بودندی. ) ) ( مرزبان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خون گشودن:جاری شدن خون. ( ( و مخدرات بیشه را از هیبت او چون خرگوش خون حیض بگشودی. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۷۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوض پیوستن:ژرف اندیشیدن. ( ( ‏بی اندیشه ژرف در آن خوض نتوان پیوست. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوش زیستن:آسوده زیستن. ( ( و هر مویی از ایشان رگی است با جان پیوند گرفته ، خوش زیستن امکان چگونه پذیرد؟ ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ د ...

پیشنهاد
٢

خود را نگاه داشتن:صیانت ذات. ( ( نگر تا خود را نگاه داری که هزارطاوس خرد و همای رحمت را به صفیر وسوسه از شاخسار قناعت در کشیده است . ) ) ( مرزبان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوبی صورت:زیبایی روی. ( ( و برجفتی که به خوبی صورت و پاکی صفت از زنان عالم طاق بود . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۷۲ ) . ...