پیشنهادهای علی باقری (٣٨,٧٦٧)
طبل تو خالی است:فقط سر و صدا دارد، چیزی بارش نیست.
صد تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره:بسیار دروغگو و پشت هم انداز است.
یابو برش داشته:خودش را گم کرده است.
یک بز گر گله را گر میکنه:یک همنشین فاسد دیگران را هم به فساد می کشاند. ما در ترکی ضرب المثلی داریم که می گوید : بئر ناخئرین آدین بیر دانا پؤخلار . ...
نخود همه آش ( نخود هر آش شدن ) :کسی که در هر کاری دخالت کند.
ماستی که ترشه از تغارش پیداست:خوبی و بدی هر چه و هر کس از ابتدای کار پیداست. ما در زبان ترکی ضرب المثلی داریم که می گوید: شعورلو اوشاق پؤخونّان معلو ...
لاف در غریبی آواز در بازار مسگرها:انجام دادن کار یا گفتن سخنی است در جایی که عده ای از آن سخن و کار بی خبر باشند.
آب به کوزه کسی نکردن:کنایه از اهمیت ندادن و ارزش چندان قایل نشدن
صفراش به یک لیمو می شکنه:بسیار کم ظرفیت است.
آب به دست شمر افتادن:کنایه از اختیار امر را شخص ظالم یا ناصالح به دست گرفتن. آب به دست شمریا یزید افتادن:[تعریض] کالای مورد نیاز یا کار مردم به دست ...
فرشش زمینه لحافش آسمون:آه در بساط ندارد.
قاچ زین را بگیر اسب دوانی پیشکشت:کار کوچک را انجام بده کار بزرگ از تو نخواستیم.
کوه موش زاییده:سر و صدا زیاد بود ولی نتیجه بسیار ناچیز.
هیچ انگوری دوباره غوره نمیشه:هیچ چیز به صورت اولش بر نمیگرده
هم از توبره میخوره هم از آخور:در مورد مردم دو رو و منافق گفته می شود.
آب روی آتش ریختن:کنایه از فرونشاندن خشم یا اندوه کسی و آرام کردن او است.
آب می خورد توی گلویش پیداست:کنایه از اینکه پوست او بسیار لطیف و سفید است.
آب پاکی را روی دست کسی ریختن:یعنی از سخن ناگوار و غیرمنتظری را به صراحت به کسی گفتن. امید کسی را مبدل به یاس کردن.
آب پاکی را روی دست کسی ریختن:یعنی از سخن ناگوار و غیرمنتظری را به صراحت به کسی گفتن. امید کسی را مبدل به یاس کردن.
آب زیر پوست کسی رفتن:کنایه از سرحال آمدن و شاداب شدن پس از دوران بیماری یا لاغری یا سختی معیشت.
آرد خود را بیختن و الک خود را آویختن:کنایه از وظایف خود را طی سالیان انجام دادن و دیگر اخلاقا موظف یا عملا توانا به انجام دادن کاری نبودن.
آبستن کسی بودن:کنایه از مخفیانه از کسی رشوه گرفتن و بنابراین مرهون و مطیع او بودن.
در آسمان گشتن روی زمین پیدا کردن:کنایه از چیزی یا کسی را که از یافتنش تقریبا ناامید بوده اند و ناگهان دیدن.
آفتاب ندیده:کنایه از نازپرورده، سایه پرورده که به دور از نگاه و مزاحمت بیگانگان به بار آمده باشد.
مثل آیینه دق:کنایه از بسیار عبوس و بدخُلق
آفتابه خرج لحیم کردن:کنایه از مبلغی بیش از ارزش چیزی را خرج تعمیر آن کردن، برای چیز ناقابل خرج بسیار کردن.
آلوی کرمویی توی خیک کسی بودن:کنایه از سوء نیتی در اعمال کسی پنهان بودن.
آب حمام سر کسی ریختن:کنایه از بدون خرج کردن یا زحمت کشیدن نظر کسی را به خود جلب کردن یا منتی بر او گذاشتن. مترادف با "با آب خزینه دوست گرفتن"
افسار پاره کردن:کنایه از ناگهان سرپیچی کردن از اطاعت یا اوامر کسی، سرکشی کردن.
آرواره کسی لق بودن:کنایه از پرگویی کردن، وراجی کردن.
آتش کسی تیز شدن:کنایه از شدیدا به شور و هیجان آمدن، با جوش و خروش سخن گفتن یا عملی انجام دادن. مترادف "دور برداشتن"
آشی برای کسی پختن:کنایه از توطئه چیدن برای کسی، نقشه کشیدن بر ضد کسی.
اسمی گذاشتن روی چیزی:کنایه از توجیه کردن، عذر دروغین آوردن، کار نامشروعی را به بهانه ای مشروع جلوه دادن. مترادف "دستک و دمبکش را در کردن"
به اسب شاه یابو گفتن: ( به لحن طنز و تحقیر ) کنایه از توهین کردن به مقام بالاتر از خود.
افسار خود را به دست کسی دادن:کنایه از اختیار خود را به کسی سپردن، از کسی اطاعت کورکورانه کردن.
از این امامزاده معجزه ندیدن ( از این امامزاده معجزی ندیدن ) :کنایه از برآورده نشدن توقع و انتظار شخص از جایی یا از کسی.
ب بسم الله بودن:کنایه از یکه بودن، بی نظیر بودن، از همه سر بودن.
انکر و منکر کسی بودن:کنایه از نیک و بد اعمال کسی را سنجیدن و داوری درباره سعادت و شقاوت او را برعهده خود دانستن.
باد توی بوق کسی کردن:کنایه از تمجید کردن بی اندازه از کسی. مترادف"هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن"
باج به شغال هم ندادن:کنایه از زیر بار زور نرفتن.
پیش بچه بذاری قهر می کنه: ( به لحن اعتراض ) کنایه از اینکه آنچه عرضه شده بسیار اندک و ناچیز است.
پشت دست خود زدن: کنایه از پشیمان شدن
یک تکه نان شدن و سگ خوردن:کنایه از ناپدید شدن و اثری از خود به جا نگذاشتن. در ترکی ما ضرب المثلی داریم که می گوید : ایت یئدی سیشدی کؤولا : ترجمه : س ...
تومنی هفت صنار تفاوت داشتن:کنایه از بسیار متفاوت بودن یا بسیار برتر بودن.
ان به تن مالیدن و توی آفتاب نشستن:کنایه از کوس رسوایی خود را زدن، رسوایی خود را به نمایش گذاشتن و به آن تفاخر کردن.
پشه را توی هوا نعل کردن:کنایه از بسیار زرنگ و ماهر بودن، رندی و زیرکی و چالاکی را به نهایت رساندن.
باج به فلک هم ندادن:کنایه از سر خم نکردن در برابر هیچ صاحب قدرتی.
انگشت به دهن:کنایه از بسیار متعجب و حیران.
بازار شام:کنایه از جای پر ازدحام و مغشوش و درهم و برهم.
از بالا تا پایین کسی را ردیف کردن:کنایه از ناسزا گفتن به همه خویشان دور و نزدیک کسی.