پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
دیدار فرخنده: رخسار مبارک. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۹ ) .
دیبای مشجر: دیبای نقش دار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۱۶ ) .
دیبای ملون: دیبای رنگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۳ ) .
دیار مغرب:سرزمین غرب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۳ ) .
دیار محتد: سرزمین اصل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۴ ) .
دهور متقادم: روزگار پیشین. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۷ ) .
دیار غربت: سرزمین غربت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۴۱ ) .
دیار محتد: سرزمین اصل.
ده منی: منسوب به ده من. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۱۱۲ ) .
ده نساخ: ده نسخه بردار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۴۸ ) .
دهرالداهرین: همیشه ، همواره. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۴ ) .
ده دهی: تمام عیار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۷ ) .
دهای طبع: هوشمندی طبع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۴ ) .
ده چهل: از ده چهل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۹۰ ) .
دهان زده: دهان آلوده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۰۸ ) .
دولت ابدی: اقبال همیشگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۳ ) .
دولت بخشنده: اقبال اعطا شده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۷ ) .
دو فراش زنگی و رومی: کنایه از شب و روز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۶ ) .
دو ضدین: دو مخالف. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .
در مورد واژه ی اصفهان سه نظریه وجود دارد . 1 - نام اصفهان از نام اشخاص تاریخی گرفته شده است . 2 - نام اصفهان بر گرفته شده است از واژه ی اسب 3 - نام ...
secret : در اصل تغییر یافته ی واژه ی سرّی فارسی است . این واژه از عربی وارد زبان های غربی گردیده است .
خدا : در قدیم به قلعه کَت و به مالک قلعه کتا و به بانوی قلعه کتایون می گفتند و خدا تحریف کتا به معنای صاحب می باشد ما این مفهوم را در کلمه چنین گفت ر ...
هنگ کردن ( کامپیوتر ) : هنگ در فارسی باستان به معنای الاغ بوده و منظور از هنگ کردن مغز کند ذهن شدن یا خر شدن آدم یا منظور از هنگ کردن کامپیوتر کند ش ...
دوستی ورزیدن: رفاقت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۰ ) .
دوش و گردن: شانه و گردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳۰ ) .
دوستی دنیا: محبت دنیا. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۶ ) .
دوست وار: دوستانه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۷ ) .
دوستی پیوستن: رفاقت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۱۳ ) .
دوست نادان: رفیق جاهل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۰ ) .
دوست نمای: آنکه دوست می نماید. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۳۳ ) .
دوست تمام: رفیق کامل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۷ ) .
دوست پروری: رفیق نوازی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۰۰ ) .
دوستان لقمه و خرقه: رفیقان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۴ ) .
دوست اندوزی: یارگیری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۱ ) .
دور و نزدیک: بعید و قریب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۳ ) .
دوزخ دم: آن که نفسش دوزخ است. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۳ ) .
دور میدان: آنکه تاخت میدان او فراخ است. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸ ) .
دور نامرادی: دور ناکامی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۲ ) .
دور محنت:گردش رنج. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۲۱۵ ) .
دور گردانیدن: بعید ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۱ ) .
دور درگشتن: دور چرخیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۰ ) .
دور روزگار: گردش روزگار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۷ ) .
دور پایان: بعید. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۷ ) .
دور ترک: اندکی دور. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۲۲ ) .
دور افلاک:گردش فلک ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۰ ) .
دور افگندن: پرت کردن ، خارج انداختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸ ) .
دور افتادن:بعید بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۷ ) .
دور افتاده: عقب مانده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۰ ) .
دود سیاه: دود تیره. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۶۶ ) .
دود ضباب: بخار دود مانند. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸ ) .