پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٤)

بازدید
١٤,٢٠٦
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگرز خزان: صباغ پاییز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

رنگ بسته ازل: رنگ شده ازل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگ تکلف: صبغه رنج بردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

رنگ بسته ازل: رنگ شده ازل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگ آمیختن: رنگ کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۷۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رنگ بستن: رنگ کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رنج کشیدن: آزار یافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رنج . . . دیدن: آزار یافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنج روزگار: آزار دهر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنج دل: آزار دل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۶ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رکاکت رای: سستی اراده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رکون نفس: آسایش نفس. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۷۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رمه سالار: دارنده رمه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقیب ابد: بندگی همیشگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۶ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رکاکت عقل: سستی خرد. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۴۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رقم کشیدن: قلم زدن, نوشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقم تقصیر: قلم کوتاهی ورزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رقم . . . در کشیدن: محو کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹۶ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقم حدوث: قلم روی دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۸ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقم برکشیدن: قلم زدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۸ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رغم تقصیر: قلم کوتاهی ورزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقص طرب: پایکوبی شادی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۷۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقعه ممالک: پهنه کشورها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقت دل: نازکی دل. دلسوزی ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رفع احوال :بازگفت ماجرا. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۱۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رفع حدث: برطرف کردن آلودگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رقبت احوال: مراقبت اوضاع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رغایت عظت: پسندیده های پند . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رغبت صادیق: میل راستین . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رعیت نواز:مردم نواز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رغادت عیش:فراوانی عیش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رعیت شکار: شکار کننده زیر دست. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۵۸ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رعیت داری: مراقبت مردم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۱۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رعده ی حمیت: جنبش غیرت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رطل دوگانی: پیمانه دوگانه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۶ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رصد کردن: اندازه گرفتن کواکب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۷۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشک آمدن:حسودی شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

kırılırsın ( ترکی استانبولی ) : می شکنی، می میری . از مصدر ترکی kırılmak به معنی شکستن و مردن . مثل شکستن یک درخت و جدا شدن و افتادن چیزی Diyorsunki ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Ūzūlūrsūn ( ترکی استانبولی ) :نابود می شوی و از بین می روی . اؤزولمک در اصل به معنی پاره شده و از هم دریده شده و در اصطلاح نابود شدن و از بین رفتن اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

konuşalım ( ترکی استانبولی ) : می خواهم با تو حرف بزنم . می خواهم با تو سخن بگویم . konuş تغییر یافته ی گفتن فارسی است konuşmak همان گفتگو کردن فارسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Gōrūselim ( ترکی استانبولی ) : غصه دار هستم . Gōrūse همان تغییر یافته غصه ی فارسی هست . Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım Ūzūlūrsūn, kırılı ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

olalım ( ترکی استانبولی ) : باشیم ، بیا باشیم ، می خواهم که باشم . از مصدر اولماق ترکی به معنی بودن ، شدن Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

dost [ دؤست ] ( ترکی استانبولی ) : همان تغییر یافته ی دوست فارسی هست با اندکی تغییر در تلفظ . Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım Ūzūlūrsūn, ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Diyorsunki ( ترکی استانبولی ) : می گویی که ؛ منظورت این هست که . Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım Ūzūlūrsūn, kırılırsın ترجمه :شما می گویی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Git ( ترکی استانبولی ) : فعل امر از رفتن به معنی برو . از مصدر ترکی گئتمک به معنی رفتن Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz veremem Kal diye ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Kal ( ترکی استانبولی ) : امر به ماندن ، بمان . از مصدر ترکی کالماق یا قالماق به معنی ماندن . اقامت گزیدن، ماندگار شدن، مقیم شدن، توقف کردن، درنگ کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sōz ( ترکی استانبولی ) :نوید، عهد، قرار، قول، میثاق، وعده Sōz veremem : نمی توانم وعده دهم ، نمی توانم قول بدهم . Gel diyemem Sev diyemem Veremem v ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Veremem ( ترکی استانبولی ) : نمی توانم بدهم . نمی توانم قبول کنم . Sōz veremem : قول دادن . Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz veremem Ka ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

diyemem ( ترکی استانبولی ) : نمی توانم بگویم ، قادر به گفتن نیستم . از مصدر ترکی دئمک به معنی گفتن ، Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz ve ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

Gel [ گَل] ( ترکی استانبولی ) :بیا ، ندا برای آمدن ، کلمه ی ندا برای پذیرش و قبول کردن . Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz veremem Kal di ...