پیشنهادهای علی باقری (٣٨,٧٩٧)
طناب مفت را کردید خود را به دار زد: [ عامیانه ، ضرب المثل] از هرچه رایگان باشد استفاده می نماید.
طوطی وار یاد گرفتن: [عامیانه ، کنایه ] بدون توجه به معنی و مفهوم از بر بودن : نفهمیده حرف زدن.
صد سال گدایی کرد امّا شب جمعه را نمیداند: [ عامیانه ، ضرب المثل] کسی که به رموز کار خود آگاه نیست.
صلاح مملکت خویش خسروان دانند: [ عامیانه ، ضرب المثل] آنچه را خود مصلحت می بینی انجام بده.
صبر ایّوب داشتن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار بردبار و صبور بودن.
صبر ایّوب داشتن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار بردبار و صبور بودن.
شتر در خواب بیند پنبه دانه: [ عامیانه ، ضرب المثل] آدمی که آرزوهای دور و دراز داشته باشد. ما در ترکی ضرب المثلی داریم که می گوید : آج طؤیوغ یؤخؤدا ...
شیطان را درس دادن: [عامیانه ، کنایه ] باهوش و حیله گر بودن ( جهت منفی ) .
شورش را در آوردن: [عامیانه ، کنایه ] زیاده روی بیش از حد کردن در کاری.
شکم گرسنه فتوای خون می دهد: [ عامیانه ، ضرب المثل] به آدم بی ایمان نمی توان اعتماد کرد.
شیری یا روباه؟: [عامیانه ، کنایه ] پیروز باز گشتی یا شکست خورده؟.
شش ماهه به دنیا آمدن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار عجول بودن.
شش ماهه به دنیا آمدن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار عجول بودن.
شتر سواری دولا دولا نداره: [ عامیانه ، ضرب المثل] این کار پنهان شدنی نیست.
شریک دزد و رفیق قافله: [ عامیانه ، ضرب المثل] کسی که با طرفین دفاع و نزاء زد و بند داشته باشد.
شتر با بارش گم شد: [عامیانه ، کنایه ] به محل بسیار شلوغ گویند.
شتر دیدی ندیدی: [عامیانه ، کنایه ] آنچه دیدی یا شنیدی بازگو نکن. در موردی گفته می شود که کسی از دوستش یا کسی بخواهد واقعه ای را نادیده بگیرد.
شب دراز است و قلندر بیدار: [ عامیانه ، ضرب المثل] وقت بسیار است ، شتاب و عجله شایسته نیست.
شاهنامه آخرش خوش است: [ عامیانه ، ضرب المثل] باید به پایان کار توجه داشت.
شب آبستن است تا چه زاید سحر: [ عامیانه ، ضرب المثل] حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود.
شال و کلاه کردن: [عامیانه ، کنایه ] آماده شدن : لباس پوشیدن برای بیرون رفتن از منزل.
شاخ و شانه کشیدن: [عامیانه ، کنایه ] به خود بالیدن : تظاهر به زورمندی کردن.
سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن: [عامیانه ، کنایه ] مطلبی را به طور تفصیل برای دیگری شرح دادن.
سیر به پیاز می گوید که پیف پیف چقدر بو میدهی: [ عامیانه ، ضرب المثل] دو مجرم مثل هم یکدیگر را سرزنش می کنند.
سگ کیش کردن: [عامیانه ، کنایه ] کسی را بزور به جایی بردن.
سگ صاحبش را نمی شناسد: [عامیانه ، کنایه ] ازدحام و شلوغی زیاد.
سری که درد نمی کند دستمال نبند: [ عامیانه ، ضرب المثل] بی مورد برای خود ایجاد مشکل و نگرانی نکن.
سگ زرد برادر شغال است: [ عامیانه ، ضرب المثل] به لحاظ بدی هر دو مثل هم اند.
سرم را بشکن و نرخم را نشکن: [ عامیانه ، ضرب المثل] چانه نزن و قیمت جنس را پایین نیاور.
سر و گوش آب دادن: [عامیانه ، کنایه ] کسب خبر و اطلاع کردن.
سرکه ی مفت شیرین تر از عسل است: [ عامیانه ، ضرب المثل] هر چیزی که رایگان باشد گواراست.
سر کیسه را شل کردن: [عامیانه ، کنایه ] سخاوتمند بودن : پول خرج کردن.
سر کسی را گرم کردن : [عامیانه ، کنایه ] کسی را مشغول کردن .
سرش تو لاک خود بودن : [عامیانه ، کنایه ] کاری به کار کسی نداشتن، در فکر خود بودن.
سرد وگرم روزگار و چشیدن : [عامیانه ، کنایه ] تجربه آموختن، آزموده شدن .
سر شاخ شدن : [عامیانه ، کنایه ] درگیر شدن
سر پل خر بگیری : [ عامیانه ، ضرب المثل] محل بررسی وگیر افتادن
سر پیری و معرکه گیری : [ عامیانه ، ضرب المثل] کسانی که در زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند.
سر به صحرا زدن : [عامیانه ، کنایه ] از فرط ناراحتی دیار خود را ترک کردن.
سر به هوا بودن : [عامیانه ، کنایه ] بازی گوش بودن .
سر به جهنم زدن : [عامیانه ، کنایه ] بسیار گران تمام شدن.
سر به سر کسی گذاشتن : [عامیانه ، کنایه ] اورا ناراحت کردن ، با او شوخی کردن.
ستاره ی سهیل است : [ عامیانه ، ضرب المثل] دیر دیر دیده می شود – غیبتهای طولانی دارد.
سبیل کسی را دود دادن : [عامیانه ، کنایه ] کسی را تنبیه کردن – خجل وناراحت ساختن.
سبیل کسی را چرب کردن : [عامیانه ، کنایه ] به کسی رشوه یا هدیه دادن.
سال به سال دریغ از پارسال : [ عامیانه ، ضرب المثل] روزگار وموقعیت بهتری در پیش نیست.
سالی که نکوست از بهارش پیداست : [ عامیانه ، ضرب المثل] شروع هر کار نمایانگر پایان کار است.
زیره به کرمان بردن : [عامیانه ، کنایه ] بردن چیزی به محلی که در آنجا فراوان باشد.
زینب ستم کش است : [ عامیانه ، ضرب المثل] خانمی که بیشتر از دیگران کارهای سخت وطاقت فرسا انجام می دهد. زینب ستم کش است:به زن یا دختری می گویند که غا ...
زیر کاسه ای نیم کاسه ای بودن : [عامیانه ، کنایه ] نقشه ای پنهانی در کار بودن .