پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
جواذب همت:کشش های همت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۴۶ ) .
جواذب آرزو:کشش های آرزو. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۷ ) .
جنود ملاعین:لشکریان ملعونان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۸ ) .
جنبش افلاک:حرکت فلک ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۲ ) .
جنایت نهادن:متهم به جنایت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۲۳ ) .
جناب نبوت:آستان پیامبری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵۳ ) .
جناب کبریا:درگاه عظمت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹۷ ) .
جمع آمدن:انجمن شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۱ ) .
جمجمه ی کوهسار:کاسه سر کوه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۳ ) .
جماهیر وحوش:گروه حیوانات. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۲۹ ) .
جماهیر خلق:توده های مردم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۷۹ ) .
جمال گرفتن:جلوه یافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۲ ) .
جمال صورت:زیبایی چهره. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹ ) .
جمال سخن:زیبایی کلام. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴ ) .
جمال دادن:جلوه بخشیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۹ ) .
جمال حقیقت:زیبایی حقیقت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳ ) .
جلیت حال:درخشش حال. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۳۴ ) .
جلوه دادن:نیک نمودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۵۰ ) .
جلسای حضرت:سرنشینان درگاه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۱ ) .
جلد زمین:قشاء زمین. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۶۱ ) .
جلافت طبع:سبکسری سرشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵۶ ) .
جگرگوشگان:فرزندان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۸۶ ) .
جگر کباب گشتن: دلسوخته شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۱ ) .
جگر کباب بودن: دلسوخته بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۳۷۷ ) .
جگر تشنگان: عطشان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰۴ ) .
جگر تافته:برافروخته. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۱ ) .
جگر تافتن:دل سوخته شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۵۳۲ ) .
جیگر تافتن:دل سوخته شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۵۳۲ ) .
جعد مشگین:پیچیده ی مشک مانند. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳۰ ) .
جسیم پیکر:ستبر اندام. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳۹ ) .
جشن ساختن:ضیافت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۱۳ ) .
جستن معایب:عیب جویی کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۰ ) .
جزا یافتن:پاداش دیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۰ ) .
جریده شفعا:دفتر شفیعان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۱ ) .
جریده اعمال:نامه ی کردار ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰ ) .
جریده ی احوال:نامه ی حالها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۱ ) .
جر منفعت:کشیدن سود. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .
جرعه کشی:اندک اندک آشامیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۱ ) .
جرب برآوردن:گری پیدا شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۰ ) .
جراید روزگار:روزنامه های دهر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۲ ) .
جراحت سخت:زخم شدید. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۵ ) .
جد بلیغ:کوشش رسا. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۲۲۴ ) .
جبر مکاسر:شکسته بندی جای شکستن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۴۱۱ ) .
جبانت دل:کم دلی ، ترس. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۷ ) .
جای یافتن: محل گزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۹ ) .
جای گیر: متمکن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۹۶ ) .
جای کردن: جای دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۷ ) .
شبنم اسدوا ملقب به شبنم تووزلو ( Şebnem Tovuzlu ) متولد 28 آذر 1363 ( 19 دسامبر 1984 ) در استان تؤوزلو در شمال غربی جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. شبن ...
شبنم اسدوا ملقب به شبنم تووزلو ( Şebnem Tovuzlu ) متولد 28 آذر 1363 ( 19 دسامبر 1984 ) در استان تؤوزلودر شمال غربی جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. شبنم ...
جان شکاری:شکار کردن جان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 504 ) .