پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
تنک حال: نازک حال . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۶ ) .
تناول فرمودن: خوردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۷ ) .
تمییز برخاستن:زایل شدن تشخیص. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۹ ) .
تمیل طبع:مایل شدن طبع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۶ ) .
تمنع ساختن:استوار شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۳۲ ) .
تمکین فرمودن:به فرمان بودن ، احترام. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹ ) .
تمسک ساختن:چنگ در زدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۸ ) .
تمام گوشت:چاق ، سمین. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۴۲۳ ) .
تمام زهره:کامل جرأت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۶ ) .
تمام آفرینش:کامل خلقت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۹ ) .
تمادی کردن:دور در شدن در بی راهی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۰ ) .
تلوین حالات: دگرگون شدن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۲ ) .
تلون طبع: رنگ به رنگ شدن سرشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۵ ) .
تلقین رفتن: فرا زبان نهادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۵ ) .
تلقین رحمانی: القای ایزدی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۷ ) .
تکوین نطفه: هست کردن نطفه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۲ ) .
تکلف به جای آوردن: تعهد معمول داشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۳ ) .
تکدر گرفتن: تیرگی پذیرفتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۲۲ ) .
تقویم حال:راست کردن وضع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹۷ ) .
در زبان انگلیسی به خاکستر و زغال coal گفته می شود . واژه ی coal انگلیسی همان واژه ی"کؤل " ترکی است به معنی خاکستر . کؤلّوک در زبان ترکی به معنی محل ر ...
واژه ی coal انگلیسی همان واژه ی"کؤل " ترکی است به معنی خاکستر . کؤلّوک در زبان ترکی به معنی محل ریختن خاکستر گفته می شود . یک ضرب المثل ترکی می گوید ...
cow در انگلیسی همان تغییر یافته ی گاو فارسی است.
دکتر کزازی در ذیل واژه ی اندر می نویسد : ( ( اندر در پهلوی انتر antar بوده که "ت" به" د" تغییر یافته و اندر شده . این واژه را می توانیم با enter در ف ...
top همان تغییر یافته تپه ی فارسی است ما در زبان ترکی به بالاترین قسمت سر" تَپه" می گوییم. فارس ها به کوه کم ارتفاع تپّه می گویند.
بِگماز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بِگماز" می نویسد : ( ( بگماز به معنی جام و باده است. پنداشته آمده است که این واژه از دو پاره ی بگ ریختی از "بغ" ب ...
تقریر صدق: بیان راستی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹۱ ) .
تقدیم ملهیات:پیش انداختن لهوها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۰ ) .
تقدیم ملتمسات:پیش انداختن خواهش ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۴ ) .
تقدیم فرمان:پیش انداختن امر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۸ ) .
تقدیم شرایط:پیش انداختن شرط ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۴ ) .
تقدیم اندیشه:پیش انداختن تفکر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۹ ) .
تقدم فضل:پیشی برتری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۴۲ ) .
تقاعد نمودن:کناره گرفتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۲ ) .
تقاضای شهوت:تقاضای میل . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۲ ) .
قند :در زبان هندی به کریستال "خاندا" گفته می شد . هندی ها وقتی شکر را به شکل نبات یا کرستال تبدیل می کردند به آن خاند می گفتند ایرانی ها خاند را گند ...
تفرس ذهن:فراست خاطر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۸۰ ) .
تفرس خاطر:فراست ذهن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵۹ ) .
تفأل نمودن:فال نیک زدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۲ ) .
تفاضل نمودن:افزونی جستن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۸ ) .
تعود فرمودن:خوگر ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۶۵ ) .
تعمیه ی استجهال:نابینا ساختن نادانی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۷۹ ) .
تعطف نمودن:مهربانی کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۳۷۹ ) .
تعبیه ی احتیال:آماده ساختن حیله. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ۴۷۹ ) .
تعارف ارواح:آشنایی روح ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ۵۷ ) .
تطلب حال:پیاپی جستن حال. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ۸۴ ) .
تصاریف روزگار:پیشامدهای زمانه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۸۵ ) .
تشنه مردن:از عطش مردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۲ ) .
تشنه بودن به خون:خواستار انتقام بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۱۶ ) .
تشریف دادن:خلعت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۴ ) . تشریف دهد: افتخار بده، فرود بیاید، تشریف بیاورد . ( ( هیهات که چو ...
تسلیم گونه:رام وار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۳۱ ) .