پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٧٩٧)

بازدید
٢٦,٧٣٤
پیشنهاد
٠

زیاده روی کردن : [عامیانه، کنایه ] اسراف کردن، افراط کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زه زدن: [عامیانه، اصطلاح] بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج، از زیر کار شانه خالی کردن، منصرف شدن.

پیشنهاد
١

زهره ی کسی آب شدن: [عامیانه، کنایه ] سخت ترسیدن.

پیشنهاد
٠

زهره ی کسی را آب کردن: [عامیانه، کنایه ] سخت ترساندن.

پیشنهاد
٠

زهره و زنبل کسی را ترکاندن: [عامیانه، کنایه ] سخت ترساندن.

پیشنهاد
٠

زهره ترک کردن: [عامیانه، کنایه ] سخت ترساندن، از وحشت به حال مرگ انداختن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زهره دان : [عامیانه، اصطلاح] کیسه ی صفرا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زهره کردن: [عامیانه، اصطلاح] بسیار ترساندن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زهرماری: [عامیانه، اصطلاح] خوردنی یا نوشیدنی تلخ، کار سخت و دشوار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زهره آب شدن : [عامیانه، کنایه ] سخت وحشت کردن، از وحشت به حال مرگ افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زهره ترک شدن : [عامیانه، کنایه ] نگا. زهره آب شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زهرمار سلطان: [عامیانه، اصطلاح] ترش رو، اخمو.

پیشنهاد
٠

زهرمار کردن چیزی : [عامیانه، کنایه ] مانع از لذت بردن از چیزی شدن.

پیشنهاد
١

زهرمار کردن غذا : [عامیانه، کنایه ] مانع از خوردن با لذت شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زهرمار خان: [عامیانه، اصطلاح] ترش رو، اخمو.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زهرمار خوردن : [عامیانه، کنایه ] کوفت کردن، خوردن به تحقیر.

پیشنهاد
١

زهر چشم از کسی گرفتن: [عامیانه، کنایه ] ترساندن، چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زهر ریختن : [عامیانه، کنایه ] در حق کسی بدی کردن، انتقام گرفتن، اصل بد خود را نشان دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زهرآب ریختن: [عامیانه، کنایه ] ادرار کردن، شاشیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زور گفتن : [عامیانه، اصطلاح] حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زور شنیدن: [عامیانه، اصطلاح] نحمل جور و ظلم کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوراب زدن: [عامیانه، کنایه ] برای استفراغ زور زدن ولی چیزی بالا نیاوردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زور آوردن: [عامیانه، کنایه ] زیر فشار گذاشتن، در تنگنا قرار دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زود بودن : [عامیانه، اصطلاح] فرانرسیدن هنگام کاری.

پیشنهاد
٠

زوال در آوردن : [عامیانه، کنایه ] نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زود باش ! : [عامیانه، اصطلاح] شتاب کن! عجله کن!.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زوار در رفته : [عامیانه، کنایه ] پیر و فرسوده، به درد نخور، اسقاط.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوار در رفتن : [عامیانه، کنایه ] بند و بست چیزی خراب شدن، از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن و بچه دار: [عامیانه، اصطلاح] کسی که زن و فرزند دارد.

پیشنهاد
٠

زنگوله پای تابوت: [عامیانه، ضرب المثل ] فرزند مرد یا زن پیر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

زن مرده : [عامیانه، اصطلاح] مردی که زنش درگذشته است.

پیشنهاد
٠

زنگ دندان ماندن : [عامیانه، اصطلاح] زمان درازی گرسنه ماندن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنگ : [عامیانه، اصطلاح] زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه ( زنگ انشاء، زنگ تفریح ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن طلاق : [عامیانه، اصطلاح] مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن ِ سفری : [عامیانه، اصطلاح] زن فاسد و بی عفت.

پیشنهاد
٥

زنده بلا، مرده بلا: [عامیانه، کنایه ] کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنده بیوه : [عامیانه، اصطلاح] زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد، او را ترک کرده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زنده به گور: [عامیانه، اصطلاح] کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنده باد: [عامیانه، اصطلاح] باقی و شاداب و فرخنده باد.

پیشنهاد
٠

زنده باد مرده باد : [عامیانه، کنایه ] جار و جنجال سیاسی، تظاهرات سیاسی، شعارهای موافق و مخالف دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندگی سگی: [عامیانه، اصطلاح] زندگی سخت و جان فرسا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زند و زا کردن : [عامیانه، اصطلاح] زاییدن، زاد و ولد کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنجیر زدن: [عامیانه، اصطلاح] زنجیر به پشت خود زدن ( در روزهای عزاداری ماه محرم ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنجیر زن: [عامیانه، اصطلاح] کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زنبورک : [عامیانه، اصطلاح] نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنبور زدن: [عامیانه، اصطلاح] نیش زدن زنبور.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن آمدن : [عامیانه، اصطلاح] دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند ( در پاسخ به کسی که ادعاهای بزرگ کند می گویند: زن آمدی! ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن بردن : [عامیانه، اصطلاح] همسر گرفتن مرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین ماندن: [عامیانه، اصطلاح] معطل و معوق ماندن، باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری.

پیشنهاد
١

زمینه سازی کردن: [عامیانه، اصطلاح] مقدمه چیدن برای انجام کاری.