پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٧٩٧)

بازدید
٢٦,٧٢١
پیشنهاد
١

یک لقمه نان پرپری من بخورم یا اکبری:[ ضرب المثل ] به مزاح یعنی خیلی کم است.

پیشنهاد
١

یمین از یسار نشناختن:[ ضرب المثل ] بسیار نادان بودن، سخت مضطرب و پریشان خاطر بودن.

پیشنهاد
١

مگر کاروانسرا است:[ ضرب المثل ] چرا بدون رخصت و اجازه داخل خانه من می شوید؟ در ترکی ما ضرب المثلی داریم که می گوید : بئیم حسن سوخدو درمانی دئی ؟ یا ...

پیشنهاد
١

مکش مادرش همین یکی را دارد:[ ضرب المثل ] به استهزا به کسی گویند که به کشتن کسی تهدید کند.

پیشنهاد
١

مگر ماست به دهانت مایه زده اند:[ ضرب المثل ] چرا جواب او نمی گویی

پیشنهاد
١

هزارش ماتم و یکدم عروسیست :[ ضرب المثل ] آلام و دردهای جهان بیشتر از لذات آن است.

پیشنهاد
٠

یک ستاره در هفت آسمان نداشتن ( تو هفت آسمون یک ستاره نداره ) :[ ضرب المثل ] نهایت فقیر بودن

پیشنهاد
١

یا زر یا زور یا زاری :[ ضرب المثل ] چون تو را مال و قوتی نیست به چرب زبانی و یا اطاعت مشغول شو.

پیشنهاد
٠

یک گل از صد گلش نشکفته بودن :[ ضرب المثل ] در عنفوان شباب و جوانی بودن اوحدی می گوید: گرچه دانا به عمر پیرت گفت رو که از صد گلت یکی نشکفت

پیشنهاد
١

یکی یک مو به کچل بدهند کچل مو دار شود :[ ضرب المثل ] به مزاح، تعداد شما بسیار است و اگر هر یک به من چیزی هرچند کم بدهید من از تنگدستی رهایی یابم.

پیشنهاد
٢

زین و یراق کردن : [عامیانه، کنایه ] برای کاری آماده شدن، رفتن به جایی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ژست آمدن: [عامیانه، کنایه ] برای افاده حالت به اندام و چهره دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ژست دادن : [عامیانه، کنایه ] تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیگزاک رفتن: [عامیانه، اصطلاح] به چپ و راست پیچیدن، مستقیم نرفتن.

پیشنهاد
١

زین کردن گربه ی کسی: [عامیانه، کنایه ] کسی را به زحمت انداختن، کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن.

پیشنهاد
١

زیر و بالای کسی را جنباندن : [عامیانه، کنایه ] نگا. زیر و بالا گفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر و رو کردن: [عامیانه، اصطلاح] همه جا را به دنبال چیزی گشتن، به هم ریختن. //زیر و رو کردن ؛ ( اصل زیر رو کردن است ) زیر و زبر کردن. بهم زدن. یکبار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر نافی : [عامیانه، اصطلاح] هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند.

پیشنهاد
٠

زیر و بالا گفتن : [عامیانه، اصطلاح] دشنام های زشت به کسی دادن.

پیشنهاد
١

زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر لبی : [عامیانه، اصطلاح] نگا. زیر زبانی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر لفظی : [عامیانه، اصطلاح] هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند. //؛ زیرزبانی. نقد یا جواهر و مانند آن که داماد نوعروس را دهد تا بار نخست سخن ...

پیشنهاد
٠

زیر گوشی در کردن : [عامیانه، کنایه ] نگا. زیر سبیل در کردن.

پیشنهاد
١

زیر لب خندیدن: [عامیانه، کنایه ] تبسم کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر گوشی: [عامیانه، اصطلاح] بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند .

پیشنهاد
١

زیر گوش کسی زدن : [عامیانه، اصطلاح] به کسی سیلی زدن. //زیر گوش کسی زدن ؛سیلی زدن. چک زدن. توی گوش کسی زدن. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] نگا. زیر کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر ِ گوش: [عامیانه، اصطلاح] سخت نزدیک، دم دست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر گذر : [عامیانه، اصطلاح] راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد.

پیشنهاد
٠

زیر کاسه نیم کاسه بودن : [عامیانه، ضرب المثل ] در کاری رازی پنهان بودن، مکر و حیله ای در کار بودن.

پیشنهاد
١

زیر کاسه نیم کاسه داشتن : [عامیانه، کنایه ] مکر و حیله ای در کار داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر کردن: [عامیانه، اصطلاح] کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر غربالی: [عامیانه، اصطلاح] دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر غلیانی : [عامیانه، اصطلاح] ناشتایی، غذای صیح، چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند.

پیشنهاد
١

زیر قول خود ردن: [عامیانه، اصطلاح] به گفته ی خود عمل نکردن، عهد خود را شکستن. // زیر قول خود زدن ؛ انکار گفته ٔخود کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ...

پیشنهاد
١

زیر شال کسی قرص شدن : [عامیانه، کنایه ] شکم کسی سیر بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیرش زدن : [عامیانه، اصطلاح] نگا. زیر چیزی زدن. // زیرش زدن ؛ حاشا کردن. انکار کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) . منکر ...

پیشنهاد
١

زیر سر کسی بلند شدن : [عامیانه، کنایه ] با کسی سر و سری داشتن، تحریک شدن. زیر سر کسی بلند شدن:[ تعریض] وضع زندگی کنونی را نپذیرفتن و در پی دگرگونی ...

پیشنهاد
١

زیر سر گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] نگا. زیر سر داشتن. زیر سر گذاشتن: از پیش آماده و ذخیره کردن ( اول پس اندازی زیر سرت بگذار بعد برو زن بگیر. ) ( صد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر سری: [عامیانه، اصطلاح] بالش، متکا. // ؛ گرو. گروگان. گروی منقول. رهینه منقول. آنچه از جواهر و جامه و. . . که رهینه کنند دینی را. ( یادداشت بخط م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر سر داشتن : [عامیانه، کنایه ] آماده شدن. زیر سر داشتن:[ کنایی] از پیش آماده داشتن، ( چند تا خواستگار پولدار زیر سر داشت ) ( صدری افشار، غلامحس ...

پیشنهاد
٠

زیر سر کسی بلند بودن: [عامیانه، کنایه ] فریفته شدن به وعده های به تر، کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است.

پیشنهاد
٠

زیر سبیل گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] تحمل کردن، به روی خود نیاوردن. زیر سبیل گذاشتن ؛تحمل کردن. به روی خود نیاوردن. گویند: هرچه به فلان کس متلک گفتم ...

پیشنهاد
٠

زیر سبیلی در کردن : [عامیانه، کنایه ] نگا. زیر سبیل در کردن. زیر سیبیلی در کردن:[ مجازی] خطا یا گناه کسی را نادیده گرفتن. ( خوب شد مدیر با اینکه فهم ...

پیشنهاد
٢

زیر سر کسی بودن: [عامیانه، کنایه ] مسئول کاری بودن، در کاری دست داشتن. زیر سر کسی بودن:[ مجازی] از او ناشی شدن، به وسیله او ایجاد شدن. ( این دعواها ...

پیشنهاد
٠

زیر سبیل در کردن : [عامیانه، کنایه ] به روی خود نیاوردن، درگذشتن.

پیشنهاد
٠

زیر سبیل کسی را چرب کردن: [عامیانه، کنایه ] رشوه دادن به کسی.

پیشنهاد
٢

زیر سایه ی کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] در پناه کسی بودن، از پشتیبانی کسی برخوردار بودن. زیر سایه کسی بودن:[مجازی] از یاری و پشتیبانی او برخوردار بو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر زیرکی : [عامیانه، اصطلاح] پنهانی، با مکر و حیله. زیرزیرکی ؛ به نهانی. در خفا. پوشیده. در سِرّ و مکر و حیله. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر زبانی: [عامیانه، اصطلاح] یواش و آهسته، سخنی که از روی بی میلی گفته می شود. // زیرزبانی ؛ زیرلفظی. هدیه ای که داماد عروس را دهد بار اول که او سخن ...