سگی

/sagi/

مترادف سگی: نامردمی، درندگی، ددخویی، هاری، درنده خویی، پرخاشگری، مربوط به سگ، درخور سگ، بسیار بد، ناگوار

معنی انگلیسی:
doggishness, canine

لغت نامه دهخدا

سگی. [ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب و متعلق بسگ. || ( حامص ) رفتار سگ. ( ناظم الاطباء ) :
هشیار شد از خمار مستی
بگذاشت سگی و سگ پرستی.
نظامی.
توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن ز مردم نیایدسگی.
سعدی.

فرهنگ فارسی

سگ بودن کلبیت .
منسوب و متعلق بسگ . یا رفتار سگ

دانشنامه عمومی

سگی ( به مجاری: Szegi ) یک شهرداری در مجارستان است که در ناحیه توکای واقع شده است. [ ۱] سگی ۹٫۰۵ کیلومتر مربع مساحت و ۳۳۳ نفر جمعیت دارد.
عکس سگیعکس سگی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

canine (صفت)
وابسته به خانواده سگ، سگی، سگ مانند

فارسی به عربی

ناب

پیشنهاد کاربران

سگی : لایق سگ ، در خور سگ
( ( گفتیم آمیرزا محمودخان با برو بچه هایش در آن دو تا اتاق رو به قبله داشتند که تابستان سگی می گذراندند. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
وقتی میگن اخلاقمو سگی نکن یعنی کاری کن عصبانی و frustrated و mad نشم ( عصبانیم نکن - رو اعصابم راه نرو - رو مخم راه نرو )
سگی : عصبانی و خشمگین مثل زمان عصبانیت یک سگ که در این حالت مدام پارس میکنه و حالت تهاجمی میگیره

بپرس