تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

don’t hesitate to do something برای انجام فلان کار تردید نکن و انجامش بده !

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کم کردن ( درد ، مشکل )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Within ( time ) ظرف مدتِ . . . . مثال: Within an hour of our arrival Caroline wasstarting to complain Within ( distance ) در محدوده. . . مثال:Wit ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Have something on my mind / something is on my mind یه چیزی فکرمو مشغول کرده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

make a resolution قولی که به خودت میدی برای اینکه یه کاری رو انجام بدی یا به یه هدف خاصی برسی Resolution مصوبه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Commit متعهد نمودن Be committed تعهد دادن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Sth cannot be overstated فلان چیز خیلی مهمه !

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترتیب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

distinguish somebody/something from متمایز کردن یک شخص/ یک چیزی از بقیه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Keep sb away from sth کسی را از چیزی دور نگه داشتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Urge sb to do sth توصیه اکید کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

emphasize sth ( verb ) WITHOUT on : The candidate made a short speech emphasizing the need for solidarity emphasis on sth ( noun ) : In all our cou ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Insight into sth درک و فهم از یک چیز

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باقی ماندن ( در همان وضعیت )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اینجوری بهتر خواهد بود اگر . . .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

if something sticks in your mind, you remember it well because it is unusual or interesting

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱ - دست و پنجه نرم کردن ( با یک مشکل ، معضل ) Struggle with sth, struggle against ۲ - تقلا کردن و جنگیدن ( برای رسیدن به چیزی ) Struggle to do sth ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Efficient پر بازده Effective موثر یکی از اشتباهات رایج استفاده نادرست و جابجای دو کلمه مذکور میباشد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

احترام متقابل

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٦

bounce back ( from ( something ) ) شرایط نامطلوبی را پشت سر گذاشتن و به حالت نرمال برگشتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Adapt to sth سازگار شدن ، کنار آمدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

In this situation در این شرایط ، در این موقعیت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گیاهان و جانوران بومی یک منطقه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

به پایان و نتیجه رساندن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I will go with your recommendation طبق پیشنهاد شما عمل میکنم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It doesn't have a rival رقیب نداره !

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Move to another place نقل مکان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Break the record in something رکورد چیزی را شکستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hold the record for something رکورد دار چیزی بودن مثلا : Micheal holds the record for the most olympic medals

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Be thick as thieves اگر دو نفر خیلی رفاقت نزدیکی باهم داشته باشند ازین اصطلاح براشون استفاده میکنیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Have / has goose bumbs سیخ شدن موهای بدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Variety of something انواع مختلف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کار بزرگ ، دستاورد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

الفاظ رکیک It contains too much swearing

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به معنی حقیقتا . . . بعد از قید یا صفت برای تاکید روی جمله بکار برده میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جزای حبسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سیستم قضایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشرفت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Smell sth بوی چیزی را حس کردن /چیزی را بو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بوی گوه دادن ( خود کلمه در زبان انگلیسی informal هست پس باید ترجمه هم informal باشه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

معمولا در مکالمات اگر صحبت طرف مقابل رو نشنویم یا نفهمیم از catch بصورت منفی استفاده میکنیم تا به طرف مقابل بفهمونیم ک متوجه نشدیم یا نشندیم. مثلا : ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر شکل یک چیزی رو خاستیم توصیف کنیم از ترکیب زیر استفاده میکنیم : شکل مورد نظر shaped مثلا : Heart - shaped به شکل قلب diamond - shaped به شکل الما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

وقتی وارد خونه میشی بعد از در ورودی یک اتاق یا راهرو هست که همون hall هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم نواز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با دسترسی بالا ( برای محله و خونه استفاده میکنن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کفی ( آغشته به مواد شوینده و کف دار بودن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Wash dishes , plates , glasses, etc after a meal شستن ظرف ها