پاسخ‌های راهنما_اِریس (٢٠٤)

آنچه که تو را محکم و قویتر می کند  (همانا ) دوران سخت زندگی است .  

این بیت از اقبال لاهوری  ، شعر خوبی هست.  داستان ، داستان هست .  باید ببینیم درون داستان چی منظور هست. خب ، داستان ح ابراهیم ، که پرتابش کردن در آتش و آتش ناگه گلستان شد .  بیت ...

جوز برای مصرف حشیش و ماریجوآنا هست . کسی در دنیا نشده که جوز بزنه ، پدرش رو با گربه اشتباه بگیره .  حتی شیشه هم اینکار رو نمیکنه .  خطای دید و بینائی ، با خوردن تاتوره اتفاق میفته . یا اسپند ...

حضرت در حال توصیف  مشاهدات خود در دل هستند .  کد واژه :  نور جان : قمر ، ترک ، مه ، نگار ، دوست ، یار،چشم و ... ابرو :    حاشیه نور که رنگش با مرکز نور متفاوت است .  ...

نفس اژدهاست او کی  خفته است  از غم بی آلتی افسرده است . اول می بایست بدانیم که نفس را نمی توان کشت ، وگرنه حیات بدن غیر ممکن است .  آن مرتاضان و زاهدها و ...نادانان که در پی قتل نفس ...

یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست سرو بلندم تو را راست نشانی دهم راستتر از سروقد نیست نشانی راست هست گواه قمر چستی و خوبی و فر شعشعه اختران خط و گواه سماست زمانی ...

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است چمن خوش است ولیکن چو غنچه نتوان زیست قبای زندگیش از دم صبا چاک است اگر ز رمز حیات آگهی مجوی و مگیر دلی که از خلش خار آرزو پاک ا ...

ره آسمان درون است، پَر عشق را بجنبان پَر عشق چون قَوی شد، غم نردبان نماند تو مبین جهان ز بیرون، که جهان درونِ دیده‌ست چو دو دیده را ببستی، ز جهان، جهان نماند دل تو مثال بام است و حواس ناودان‌ها ت ...

حضرت به مشاهده و مراقبه نشسته  ولی نتونستن به رویت نور در دل برسن .  در زمان مشاهده گری و آگاه بودن از آگاهی خود ، هزاران فکر و خیال از ذهن و دل گذشت ، زمان فیزیکی امشب هم گذشت  ولی به حالت بی فکری و رویت نور در دل نرسیدم  و حتی خواب هم نبرد .  مراقبه ، یعنی خواب آگاهانه . یعنی اینقدر فکر و خیال داشتم که وارد سطوح اولیه مراقبه نشدم .  

سوال خوبی هست .  اگر بخواهیم عمیق  پاسخ دهیم  تنها یک دین داریم  و آن دین حضرت آدم هست . از آنجائی که خدا به حضرت آدم   ، راه برگشت به خودش را آموخت  نزدیکترین مذهب به دین حضرت آدم ، صوفی گری است  که هدفش رجعت  آگاهانه به سوی خداست . 

جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت جان چست شد که تا بپرد وین تن گران هم در زمین فروشد و بر آسمان نرفت جان میزبان تن شد در خانه گلین تن خانه دوست بود که با میزبان ...

به طور عامیانه  ، یجور پند و یادآوری هست Memento mori یعنی آدم بالاخره یه روز می میره.  اما اگر منظور مذهبی باشه ، یعنی وقتی جسد آدما رو که قبلا دیدی ، یادت بمونه که تو هم یک روز میمیری    recollection of death یعنی  یادآوری مرگ . مثلا در اسلام که میگن به دیدن قبر ها برین   میشه recollection of death

به راحتی درک کن آنچه می‌بینم هرگز پایان نمی‌یابد این نمی‌تواند اکنون باشد که زندگی رفته است این واقعیت خیلی قوی‌تر از آن است که بتوانم بر آن غلبه کنم واقعیت خیلی قوی است واقعیت خیلی قوی است واقعیت خیل ...

در ادبیات عرفانی ،سالکی که به رویت نور درون دل برسد و جذب شود ، میشود به اشراق رسیده . یعنی دائم در زیر آفتاب خورشید هست . او بر بالای کوه قاف هست. قاف مخفف ؛ قلل انفس( تا ) فنا شدن .  تمامی ای ...

زمین ، تخت نیست .  ماه ، قمر حقیقی و اولین قمر زمین نیست .  در زیر سطح ماه ، موجوداتی زندگی می کنند. احتمال بسیار بالا ، تا سال ۲۰۲۸ ، آشکار بشود و اصل داستان روشن شود .  مسائل آسانتر و ملموس تر و در دسترس تر برای جستجو و تحقیق وجود دارد .  

اعداد از ۰ شروع می شوند .  باید یک صفر باشد یک کامل باشد  تا شمردن آغاز شود .‌هر صفر ۹ بخش دارد .  منظومه شمسی ، ۹ سیاره دارد . پس کامل است . پس این قانون ریاضیات مربوط به منظومه شمس ...

بهتر اینجوری توجیه کنیم که :  لطفا دوستانی که با هوش مصنوعی و یا منابع دیگر ، پاسخ می دهند و آن مطالب را کپی پیست می کنند ، در آخر، منبع را ذکر کنند و در پاورقی نظر و درک  خود را بنویسند. ...

دو زلف کافر خود را بگو / کای یگانه اهل ایمان را مکش یعنی آن دو زلف تو ، اهل ایمان رو کافر میکنه .  آنک جانش داده‌ای آن را مکش ور ندادی نقش بی‌جان را مکش آن دو زلف کافر خود را بگو کای یگانه ا ...

در ابیات شعر ، اینطور فهمیدم که شیرین شروع به آواز خوندن کرد یا راز دلش رو به خسرو گفت و خسرو هم باهاش هم آواز شد یا خسرو هم راز دلش رو نشون داد . عشقش رو نشون داد .  اگر اینرو درست فهمیده باشم ...

کد واژه مه که با نامهای قمر ، ماه ، یار ، گل ، نگار ، بت ، صنم و .... آورده شده ، در واقع بازتاب کننده نورِ جان در دل هست .  و در تمامی اشعار ، سالکان و شاعران در هجران و غم و اندوه رویت او هستن ...

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد ترکی مکن به کشتنم ای ترک ...

عزیزانی که گزارش داده بودن   و پاسخ بنده رو پاک کردن ، دوباره پاسخ  آ خر بنده رو بخونن . به تاریخ ۱۵ اردیبهشت تا اول خرداد دقت کنید .  از ۱۵ اردیبهشت مذاکرات لق شد ، اول خرداد ، رد شد ...

ز پای آن پیل‌بالا را نشاندند به پایش پیل‌بالا زر فشاندند در مصرع اول ،   یعنی فرهاد را در جای بلند نشاندند  ( با احترام و روبروی   یا کنار خسرو)  در مصرع دوم  ،طلا و زر &nbs ...

بهترین معنی برای  ' چین ' ، کلمه لایه هست. دل لایه لایه هست . مثل پیاز .  مثل tab در بالای صفحه گوشی موبایل . اگر روی tab بزنی ، تمام وب ها و صفحه های قبلی رو که سرچ کردی ، بهت نشون میده ...

این بیت اشاره به سالکانی دارد که در مراحل سلوک به اندکی از  توانائیهای ذهنی و علوم مافوق فیزیکی می رسند   و از راه خارج می شوند و همچنین کسانی که اهل عرفان نظری هستند   وبا فلسفه و نظریه پردازی در پی فهم حقیقت هستند  را مورد خطاب قرار داده است .   شاد باشید

اینها متضاد فلسفه نیستن ، ولی بارِ معنائی در مقابل برآیندِ  فلسفه دارن :  عمل گرائی ، اهل عمل ، کاربردی غیر منطقی ، نا معقول

حضرت در اینجا اشاره به عموم مردم ندارند بلکه اشاره به سالکان و خلوت گزینان دارند. منظور این هست که اگر سالکی به گوشه ای برود و خلوت گزینی کند و از خلق دوری کند تا به مراقبه و مشاهده بشیند ، چون هیچ ن ...

جانان : اقیانوس آگاه بودن . مترادف :خدا ، خورشید ، منبع نور .  الله نور السماوات و الارض جانا : رودی از آگاه بودن .مترادف : آفتابِ خورشید ، پرتو خورشید،  گلشن و ... به اشراق رسیده در جانا است . جان : آگاه بودن . بازتابِ پرتو خورشید . مترادف : قمر ، بت ، مه ، نگار ، صنم  و .... 

  " فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است." هر فکری و هر سوالی و هر جوابی ، ایجادِ تفکر و سوال و جواب بعدی را در خود پنهان دارد . این زایش فکر ، توسط فکر قبلی یک زنجیره بی پایان از سوال ...

عدد صفر .  صفر ، یعنی کامل .  ۱ تا ۹ ، اجزاء صفر هستند .

الله ، نور است .  نوری ورای نورها .  ماده یا انرژی تاریک ، الله نیست .  ماده یا انرژی تاریک ، بر اثر تابش نور ، از حالت بالقوه به حالت بالفعل در می آید .    اما  چگونه  در حالت بالقوه هست ؟  یعنی یکبار در گذشته ، نور به آن تابیده و نور از آن گذر کرده و بعد از گذر نور ، دوباره به حالت خاموشی و بالقوه رفته . 

بله درست هست .  چون طبیعت  دل اینگونه هست .  این یعنی آن جوان ، زنده هست . بیدار هست .  اما آن جوانی که از بن بست می ترسد یا بخاطر آموزش دیگران ، وارد بن بست نمی شود ، یعنی مرده ...

گریه کردن مهم هست .  چون دل مهم هست .  تفکر و تعقل و تدبر و ... موجب انباشته شدگی و بارگذاری در دل می شود و این راه رسیدن به خدا نیست .  اما گریه کردن ( پی بردن به نادانی آدمی و فنا پذیر بودن و ناچیز بودن آدمی در هستی   و حتی ترس از قهر خداوند )  موجب پالایش دل می شود و یک دل پاک ، محل تجلی نور خداست . 

تا جائی که خود شخص فاسد ، در فساد خودش غرق بشه .  در اینصورت ، تنها یک تالابی از فساد باقی می مونه . 

بله درست هست . چون خداوند هم تنها بندگان خاصی را برای خودش جدا می کند و آنها را گرامی می دارد و بقیه را به حال خود رها می کند .  اولویت دادن و درجه بندی ، حتی در سلولهای بدن هم اجرا می شود . این قانون طبیعت است .  و از آنجائی که طبیعت ، یک شعور تکامل یافته کامل دارد ، پس ما می توانیم انرا معیار قرار دهیم . 

ایرانی بودن یعنی: در سرزمین ایران متولد شدن ، از خاک و گیاه و حیوان در ایران مراقبت کردن دین ایرانی داشتن ( زرتشت). فرهنگ ایرانی داشتن . ( نوروز و جشنهای گوناگون در احترام به زمینِ مادر ) به طبیعت احترام گذاشتن. معرفت حکما و ادیبان و شاعران   ایرانی را پاس داشتن. داشتن و احیای دانش و علمِ کتابهای سوخته توسط اعراب و مغول و اسکندر. خدا را بر روی زمینِ مادر  جستجو کردن .

ملک در جنبش آمد بر سر پیل سوی بهرام شد جوشنده چون نیل بر او زد پیل پای خویشتن را به پای پیل برد آن پیل‌تن را معنی روان : خسرو ، همچو رود نیل ، بر سر فیل پرید و بهرام رو که سوار بر فیل بود ، خسرو ب ...

عقابان خدنگ خون سرشته برات کرکسان بر پر نبشته  به تیرِ کمان ها ، دو صفت داده :  چوب تیر  همچون عقاب ، تیز و تند و خون ریز هستند  بر روی پرهای تیر نوشته شده :  سرنوشت تو محکوم به این هست که بمیری و جسدت خوراک کرکس ها بشه .   👈 : این بیت یعنی:  در میدان نبرد ، هیچ راه گریزی از بارانِ تیرهای رها شده نبوده . 

آنک جانش داده‌ای آن را مکش ور ندادی نقش بی‌جان را مکش آن دو زلف کافر خود را بگو کای یگانه اهل ایمان را مکش آفتابا روی خود جلوه مکن چند روزی ماه تابان را مکش چون تو سیمرغی به قاف ذوالجلال بازگرد ...

زره را جامه کرد خود را جام کرد  به گونه ای زره بر تن کرد که دیگر خودش معلوم نبود .  سر تا پایش را زره فرا گرفت / پوشاند.