١ رأی
٢ پاسخ
٢١ بازدید

دریای کرانه ناپدید چون دل در هر چین

٤ روز پیش
٠ رأی

بهترین معنی برای  ' چین ' ، کلمه لایه هست. دل لایه لایه هست . مثل پیاز .  مثل tab در بالای صفحه گوشی موبایل . اگر روی tab بزنی ، تمام وب ها و صفحه های قبلی رو که سرچ کردی ، بهت نشون میده ...

١ روز پیش
٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
٨٦ بازدید

در  ' ادبیات عرفانی ' ، این بیت به چه اشاره دارد ؟  هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است

٥ روز پیش
٠ رأی

این بیت اشاره به سالکانی دارد که در مراحل سلوک به اندکی از  توانائیهای ذهنی و علوم مافوق فیزیکی می رسند   و از راه خارج می شوند و همچنین کسانی که اهل عرفان نظری هستند   وبا فلسفه و نظریه پردازی در پی فهم حقیقت هستند  را مورد خطاب قرار داده است .   شاد باشید

٢ روز پیش
٢ رأی
٤ پاسخ
٣٠٨ بازدید

سلام  چند وقتی است تصمیم گرفته ام متضاد کلمات مختلف را پیدا کنم. این را می دانم که فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است. ولی هر چقدر فکر میکنم میبینم کلمه ای را که مخالف فلسفه باشد را نمیدانم چیست.    سوال من این است، کلمه ای که در تضاد کلمه «فلسفه» است چیست؟ 

٣ روز پیش
٠ رأی

اینها متضاد فلسفه نیستن ، ولی بارِ معنائی در مقابل برآیندِ  فلسفه دارن :  عمل گرائی ، اهل عمل ، کاربردی غیر منطقی ، نا معقول

٢ روز پیش
٠ رأی
تیک ٥ پاسخ
٣٧٧ بازدید

در ' ادبیات عرفانی ' ، این بیت به چه اشاره دارد ؟  نفس اژدهاست او کی خفته است از غم بی آلتی افسرده است

٥ روز پیش
١ رأی

حضرت در اینجا اشاره به عموم مردم ندارند بلکه اشاره به سالکان و خلوت گزینان دارند. منظور این هست که اگر سالکی به گوشه ای برود و خلوت گزینی کند و از خلق دوری کند تا به مراقبه و مشاهده بشیند ، چون هیچ ن ...

٢ روز پیش
٠ رأی
تیک ٢ پاسخ
٩٠ بازدید
چند گزینه‌ای

معنی دقیق و مفهومِ سه کد واژه ؛  جان ، جانا ، جانان  در ادبیات عرفانی چیست؟ هر کد واژه ، فقط یک معنی دارد .   و برای هر کدام ، چند مترادف که در اشعار آورده شده ، بگوئید . 

٣ روز پیش
٠ رأی

جانان : اقیانوس آگاه بودن . مترادف :خدا ، خورشید ، منبع نور .  الله نور السماوات و الارض جانا : رودی از آگاه بودن .مترادف : آفتابِ خورشید ، پرتو خورشید،  گلشن و ... به اشراق رسیده در جانا است . جان : آگاه بودن . بازتابِ پرتو خورشید . مترادف : قمر ، بت ، مه ، نگار ، صنم  و .... 

٢ روز پیش
٢ رأی
٤ پاسخ
٣٠٨ بازدید

سلام  چند وقتی است تصمیم گرفته ام متضاد کلمات مختلف را پیدا کنم. این را می دانم که فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است. ولی هر چقدر فکر میکنم میبینم کلمه ای را که مخالف فلسفه باشد را نمیدانم چیست.    سوال من این است، کلمه ای که در تضاد کلمه «فلسفه» است چیست؟ 

٣ روز پیش
٠ رأی

  " فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است." هر فکری و هر سوالی و هر جوابی ، ایجادِ تفکر و سوال و جواب بعدی را در خود پنهان دارد . این زایش فکر ، توسط فکر قبلی یک زنجیره بی پایان از سوال ...

٢ روز پیش
١ رأی
١ پاسخ
٦٤ بازدید

کد عددی او تا ابد چند است؟

٧ ماه پیش
٠ رأی

عدد صفر .  صفر ، یعنی کامل .  ۱ تا ۹ ، اجزاء صفر هستند .

٣ روز پیش
٢ رأی
١ پاسخ
١٣٩ بازدید

لاإله الا الله همه خوب میدانند در ته وجودشان کلمه"لله" چی حسّی دارد. اما نمیدانند"الله" چه چیزی نیست !  

١٠ ماه پیش
٠ رأی

الله ، نور است .  نوری ورای نورها .  ماده یا انرژی تاریک ، الله نیست .  ماده یا انرژی تاریک ، بر اثر تابش نور ، از حالت بالقوه به حالت بالفعل در می آید .    اما  چگونه  در حالت بالقوه هست ؟  یعنی یکبار در گذشته ، نور به آن تابیده و نور از آن گذر کرده و بعد از گذر نور ، دوباره به حالت خاموشی و بالقوه رفته . 

٤ روز پیش
١ رأی
١ پاسخ
١٠٣ بازدید

جوانها همیشه سعی میکنند راهای " بن بست "رو  دوباره  امتحان کنند تا شاید بازبشن یا راه نورو باز کنند. آیا این درسته؟

١٠ ماه پیش
٠ رأی

بله درست هست .  چون طبیعت  دل اینگونه هست .  این یعنی آن جوان ، زنده هست . بیدار هست .  اما آن جوانی که از بن بست می ترسد یا بخاطر آموزش دیگران ، وارد بن بست نمی شود ، یعنی مرده ...

٤ روز پیش
١ رأی
١ پاسخ
٩٠ بازدید

فکر کردن (در دین) در أولویت ؛ یا گریه کردن (ترس از جهنم و..) ؟  کلمات  "قلب" و"عقل"و"تدبّر" ... مطالعه کنید.

١٠ ماه پیش
٠ رأی

گریه کردن مهم هست .  چون دل مهم هست .  تفکر و تعقل و تدبر و ... موجب انباشته شدگی و بارگذاری در دل می شود و این راه رسیدن به خدا نیست .  اما گریه کردن ( پی بردن به نادانی آدمی و فنا پذیر بودن و ناچیز بودن آدمی در هستی   و حتی ترس از قهر خداوند )  موجب پالایش دل می شود و یک دل پاک ، محل تجلی نور خداست . 

٤ روز پیش
٠ رأی
١ پاسخ
٩٥ بازدید

بهانه وتوجیه و بها دادن به   " فساد " تا چی حدّی جلو میره؟

١٠ ماه پیش
٠ رأی

تا جائی که خود شخص فاسد ، در فساد خودش غرق بشه .  در اینصورت ، تنها یک تالابی از فساد باقی می مونه . 

٤ روز پیش
٠ رأی
١ پاسخ
١٠١ بازدید

آیا فرهنگ سواکردن (مانند جداکردن وبرگزیدن میوه) بهترینها از بقیه و گذاشتن مابقی برای دیگران؛ درسته؟ اشتباهاً اسمش گذاشتن "انتخاب اصلح"و" حقّ اختیار "و... آیا با "عدم رعایت قسط کردن"عدالت در سهم دادن ...

١٠ ماه پیش
٠ رأی

بله درست هست . چون خداوند هم تنها بندگان خاصی را برای خودش جدا می کند و آنها را گرامی می دارد و بقیه را به حال خود رها می کند .  اولویت دادن و درجه بندی ، حتی در سلولهای بدن هم اجرا می شود . این قانون طبیعت است .  و از آنجائی که طبیعت ، یک شعور تکامل یافته کامل دارد ، پس ما می توانیم انرا معیار قرار دهیم . 

٤ روز پیش
٠ رأی
١ پاسخ
١٤٣ بازدید

خیلیها عبارات مانند "فلوس لا موجود"؛ طنز با زبان عربی  مورد استفاده میشه. آیا این دلیل بر " ایرانی نبودن " گوینده هست؟ چی معیار برای " ایرانی بودن " هست؟ لهجه تهرانی لهجه اصفهانی لهجه مشهدی لهجه ...

١٠ ماه پیش
٠ رأی

ایرانی بودن یعنی: در سرزمین ایران متولد شدن ، از خاک و گیاه و حیوان در ایران مراقبت کردن دین ایرانی داشتن ( زرتشت). فرهنگ ایرانی داشتن . ( نوروز و جشنهای گوناگون در احترام به زمینِ مادر ) به طبیعت احترام گذاشتن. معرفت حکما و ادیبان و شاعران   ایرانی را پاس داشتن. داشتن و احیای دانش و علمِ کتابهای سوخته توسط اعراب و مغول و اسکندر. خدا را بر روی زمینِ مادر  جستجو کردن .

٤ روز پیش
١ رأی
تیک ٦ پاسخ
١,٠٠٥ بازدید
چند گزینه‌ای

بر او زد پیل پای خویشتن را به پای پیل برد آن پیل‌تن را ✏ «نظامی»  

١ هفته پیش
١ رأی

ملک در جنبش آمد بر سر پیل سوی بهرام شد جوشنده چون نیل بر او زد پیل پای خویشتن را به پای پیل برد آن پیل‌تن را معنی روان : خسرو ، همچو رود نیل ، بر سر فیل پرید و بهرام رو که سوار بر فیل بود ، خسرو ب ...

٥ روز پیش
٠ رأی
تیک ٢ پاسخ
٥٥ بازدید

عقابان خدنگ خون سرشته برات کرکسان بر پر نبشته ✏ «نظامی»  

١ هفته پیش
١ رأی

عقابان خدنگ خون سرشته برات کرکسان بر پر نبشته  به تیرِ کمان ها ، دو صفت داده :  چوب تیر  همچون عقاب ، تیز و تند و خون ریز هستند  بر روی پرهای تیر نوشته شده :  سرنوشت تو محکوم به این هست که بمیری و جسدت خوراک کرکس ها بشه .   👈 : این بیت یعنی:  در میدان نبرد ، هیچ راه گریزی از بارانِ تیرهای رها شده نبوده . 

٥ روز پیش
٠ رأی
٢ پاسخ
٨١ بازدید

در بیت زیبای   "چون تو سیمرغی به قاف ذوالجلال / بازگرد و جمله مرغان را مکش"  مولانا از چه مفاهیمی در ادبیات عرفانی برای بیان منظور خود استفاده کرده است؟  

٧ ماه پیش
٠ رأی

آنک جانش داده‌ای آن را مکش ور ندادی نقش بی‌جان را مکش آن دو زلف کافر خود را بگو کای یگانه اهل ایمان را مکش آفتابا روی خود جلوه مکن چند روزی ماه تابان را مکش چون تو سیمرغی به قاف ذوالجلال بازگرد ...

٦ روز پیش
٢ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٨١ بازدید

شبیخون کرد و آمد سوی بهرام زره را جامه کرد و خود را جام ✏ «نظامی»  

١ هفته پیش
١ رأی

زره را جامه کرد خود را جام کرد  به گونه ای زره بر تن کرد که دیگر خودش معلوم نبود .  سر تا پایش را زره فرا گرفت / پوشاند.

١ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
٧٧ بازدید

مولانا در بیت هستی خوش و سرمست تو گوش عدم در دست تو هر دو طفیل هست تو بر حکم تو بنهاده سر چگونه مفهوم هستی و عدم را با هم ترکیب کرده و چه پیامی از وحدت هستی و نیستی در این تعبیر ارائه می‌دهد؟  

٧ ماه پیش
٠ رأی

ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر دیوانگان را می‌کند زنجیر او دیوانه‌تر ای عشق شوخ بوالعجب آورده جان را در طرب آری درآ هر نیم شب بر جان مست بی‌خبر ما را کجا باشد امان کز دست این عشق آسمان مان ...

١ هفته پیش
٢ رأی
١ پاسخ
٨٣ بازدید

آیه  إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولً  معروف به آیه امانت، چگونه به پذیرفتن امانت الهی توسط انسان اشاره می‌کند و چه مفهومی از مسئولیت و جایگاه انسان در جهان دارد؟  

٧ ماه پیش
٠ رأی

از نظر بنده  آن امانتی که خدا به آدمی داد ،  آگاه بودن از خود است .  یعنی این آدمی است که می تواند آگاهِ از اندیشیدن و  احساس و بدن  خودش    باشد تا مراقبِ پندار ...

١ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
٥٧ بازدید

در موج دریاهای خون بگذشته بر بالای خون وز موج وز غوغای خون دامانشان ناگشته تر در بیت بالا ، منظور از "دریاهای خون" چیست؟

٧ ماه پیش
٠ رأی

منظور از  دریاهای خون  ، در دل هست .  یعنی   تحت تاثیر خون و هورمونهای بدن و نیازهای بدن و خواهشهای نفسانی نیستند.  مشاهده گر در دل ، از دریای خون در دل جدا شده . 

١ هفته پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
١٩٢ بازدید

منظور مولانا از " مایه سودا" در این بیت ها چیه ؟ ای در دل من میل و تمنا همه تو واندر سر من مایه سودا همه تو هرچند بروی کار در مینگرم امروز همه توئی و فردا همه تو

٣ ماه پیش
٠ رأی

ای در دل من میل و تمنا همه تو واندر سر من مایه سودا همه تو هرچند بروی کار در می نگرم امروز همه توئی و فردا همه تو منظور نورِ جان هست که در دل هست . سالک پس از ماه ها و سال ها به مراقبه و مشاهده ن ...

١ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
٧٠ بازدید

 "عدد و شمار دیگر" به چه چیزهایی اشاره می‌کند؟  همه نقدها شمردی، به وکیل‌در سپردی / بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر 

٧ ماه پیش
٠ رأی

همه صیدها بکردی، هله، میر! بار دیگر سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر همه غوطه‌ها بخوردی، همه کارها بکردی منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر همه نقدها شمردی، به وکیل‌ درسپردی بِشِنو از این محاس ...

١ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
١٣٦ بازدید

این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین / از آسمان خوشتر شده در نور او روی زمین "جنون العاشقین" به چه مفهومی در عرفان اشاره دارد؟

٧ ماه پیش
٠ رأی

سالک بر اثر مراقبه و مشاهده و دوری از خلق و خلوت گزینی و حضور در لحظه داشتن ، دل را پالایش می کند . حالا دل ، آمادگی درخشش نور جان را دارد .  حالا سالک می بایست با صبوری و تسلیم بودن ، جذب نور ش ...

١ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
٧٦ بازدید

مثلاً  یک  زندانی  چون زندان  بوده  امکان  گناه  نداشته 

١,٤١٢
٧ ماه پیش
٠ رأی

اگر شخصی به واسطه خصوصیات اخلاقی ، گناه نکند ، یعنی از مرحله حیوانی به مرحله آدم بودن وارد شده .  اخلاقیات یعنی اطاعت و مقدار جزئی  عبادت . یعنی آموزش پذیر و تربیت پذیر هست . این شخص با کس ...

١ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
١٠١ بازدید

سلام برای چشمه معرفت  به صورت کلی۱۰ مثال بزنید. ممنون میشوم فقط از کتاب نباشد

٦ ماه پیش
٠ رأی

نورِ جان / بازتاب نورِ آفتابِ جانان خرد عشق خدا جانان / خدا جانا / آفتابِ جانان صوفی انسان روشن ضمیر شمس الحق / خدا بودا

١ هفته پیش
٣ رأی
٤ پاسخ
٨٦ بازدید

معنی "طرب‌خانه خاک" چیه ؟ معلوم نشد که در طرب‌خانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا

٦ ماه پیش
١ رأی

دیدگاه متفاوت :  هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا  معلوم نشد که در طرب‌خانهٔ خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا در مصرع آخر  به خلقت آدمی اشاره نشده ، به آراس ...

١ هفته پیش
١ رأی
٢ پاسخ
٦١ بازدید

در بیت  "چون شود تیره ز غدر اهل فرش / باز گردد سوی پاکی بخش عرش"  "اهل فرش" و "عرش"  به چه مفاهیمی اشاره دارند؟

٦ ماه پیش
٠ رأی

چون شود تیره ز غدر اهل فرش / باز گردد سوی پاکی بخش عرش معنی شعر ،  روان و آسان هست :  زمانی که از خیانت و دروغ و دو روئی آدمها ، ناراحت و دلگیر بشود  به سوی اهل پاکی و زیبائی و خرد، ...

١ هفته پیش
٣ رأی
٢ پاسخ
١٣٥ بازدید

بودای آینده در آیین هندو مشتق از کدام شخصیت اوستایی و ایرانی است؟ 1.جَم(جمشید) 2.هِئوشینگَه(هوشنگ) 3.سوشیانت 4.ثریتَونَه(فریدون)

١ هفته پیش
٠ رأی

سوشیانت   شاهزاده بودا هم گفته بودن  :  " بعد از ۲۵۰۰ سال بعد از من ،  آئین و تمدن آرین احیا می شود "  به تاریخ امروز ،  حدود ۲۵۰۰ سال   گذشته.  از نظر بنده ،تمامی نامهای مختلف در ادیان گوناگون ، که از یک ناجی نام برده اند ، همگی به یک روح اشاره دارند . فقط نامیدنِ او ، به طرق گوناگون آورده شده . 

١ هفته پیش
٠ رأی
تیک ٥ پاسخ
١,٤١٧ بازدید

سلام  تو انگلیسی اگه بخوایم بگیم   "انشالله" یا " اگر خد بخواد "  چی باید بگیم ؟

١ سال پیش
٠ رأی

کلمه may،  استفاده درست در زبان انگلیسی هست .  May all beings be happy باشد تا تمام موجودات شاد باشند . یعنی:  امید است  تا اراده خداوند اینگونه قرار بگیرد تا  موجودات شاد ...

١ هفته پیش
١ رأی
٢ پاسخ
١٣١ بازدید

شعر از کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

١ هفته پیش
١ رأی

 ژماد می بایست اسم یک قهرمان ، جنگ آور ، سلحشور یا  شخصیتی نمادین و سمبلیک باشه .  معنی : ژماد از آخرین پرتوهای نور و  امید  ، که از عمق تاریکی و نادانی بیرون زد  ، زاده شد .  شاید  کسی بوده که در زمان ضحاک یا  حمله اعراب یا مغولها به ایران ، متولد شده و ناجی قوم و شهر خودش بوده .

١ هفته پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٨٤ بازدید

چو چشم تیر گر جاسوس گشتم به دکان کمان گر برگذشتم ✏ �نظامی�

٢ هفته پیش
١ رأی

مانند کسی که تیر می سازد   چشمان من ، مانند آن کسی که تیر  می سازد  بدنبال کمانی خوب برای تیری که ساخته بودم می گشتم  از جلوی دکان کمان فروشی رد شدم  و با چشمانی همچون سازن ...

٢ هفته پیش
٠ رأی
٣ پاسخ
١٣٩ بازدید

از بهر خدا بنگر در رویِ چو زر جانا هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش تا جامه نیالایی از خون جگر جانا ای ماه برآ آخر بر کوریِ مه‌رویان ابری سیه اندرکش در روی قم ...

٢ هفته پیش
١ رأی

جان : بازتاب نور جانان جانا : رودی از جان ، آفتابِ جانان جانان : منبع جان ، شمس الحق دیوان شمس ، آموزش مشاهده گری و تجربه و مشاهدات سالک در دل است . حقیقت شعر :  بخاطر خدا هم که شده ، خودت ر ...

٢ هفته پیش
٢ رأی
٤ پاسخ
٩٦٦ بازدید

عبارت "I'm a sucker that way"  رو چجوری ترجمه کنم؟ متن غیر رسمی و خودمانی هست.

٢ هفته پیش
١ رأی

I m a sucker for that way من دیوونه اینجور کارها هستم . حالت پرمدعا    اگر باشه   . برای اینکه جلوی طرف کم نیاره :   اصلا این کار من هست . کلا من این کاره ام . اینجور کارها ، ...

٢ هفته پیش
٢ رأی
تیک ٦ پاسخ
١,٦٦١ بازدید

یکی از طوق خود مه را شکسته یکی مه را ز غبغب طوق بسته ✏ «نظامی»  

٢ هفته پیش
١ رأی

یکی از طوق خود مه را شکسته یکی مه را ز غبغب طوق بسته اولی از  طوق یا گردنبد خودش ، مه را شکسته یا جدا کرده . یا یعنی  دیگر ،غلام یا در خدمت مه نیست .   دومی مه رو از غبغب ، بهش طوق یا گردبند زده . یعنی مه رو اسیر و غلام خودش کرده.

٢ هفته پیش
٥ رأی
تیک ٤ پاسخ
١,١٣٦ بازدید

خنک آن قمار بازی که بباخت آن چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

١٠ ماه پیش
٢ رأی

منظور آن صوفی/ راهب / خرقه پوشی  هست که تمام دارائی خودش رو می بخشه و یه لنگ دور خودش می پیچه و در گوشه ای ، به مراقبه و مشاهده می نشینه .  او دارد دنیا و مال دنیا و از همه مهمتر ، عمر خودش ...

٢ هفته پیش
٥ رأی
تیک ٤ پاسخ
٤٧٦ بازدید

آن ز عشق جان دوید و این ز بیم عشق کو و بیم کو فرقی عظیم سیر عارف هر دمی تا تخت شاه سیر زاهد هر مهی یک روزه راه وصف حق کو وصف مشتی خاک کو وصف حادث کو وصف پاک کو از قش خود وز دش خود باز ره که سوی شه یافت آن شهباز ره این قش و دش هست جبر و اختیار از ورای این دو آمد جذب یار ✏ «مولوی»

٩ ماه پیش
٢ رأی

جان :  بازتاب نورِ جانان / خدا در دل . صوفی به مشاهده دل و حضور می نشیند تا دل را پالایش کند و آئینه های دل را جلا دهد و از اندیشه و تعقل دوری می کند و خدا را در دل می جوید ، چراکه دل محل تجلی ا ...

٢ هفته پیش
٢ رأی
٤ پاسخ
٥٣٢ بازدید

زمین‌کن کوهِ خود را گرم کرده سوی ارمن زمین را نرم کرده ✏ «نظامی»  

٣ هفته پیش
١ رأی

کوه خود را گرم کرده : کوهان خود را گرم کرده . زمین کن : شتر  شاه خودش رو آماده کرده تا برای راندن و دفع من بیاید .  🤔

٢ هفته پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢٠٥ بازدید

آنچ گل را گفت حق خندانش کرد با دل من گفت و صد چندانش کرد عاشق آنم که هر آن آن اوست عقل و جان جاندار یک مرجان اوست چون در زرادخانه باز شد غمزه‌های چشم تیرانداز شد بر دلم زد تیر و سوداییم کرد عاشق شکر و شکرخاییم کرد ✏ «مولانا»  

٦ ماه پیش
١ رأی

آنچ گل را گفت حق خندانش کرد با دل من گفت و صد چندانش کرد عاشق آنم که هر آن آن اوست عقل و جان جاندار یک مرجان اوست چون در زرادخانه باز شد غمزه‌های چشم تیرانداز شد بر دلم زد تیر و سوداییم کرد عاشق شک ...

٢ هفته پیش
٢ رأی
تیک ٦ پاسخ
١,٦٦١ بازدید

یکی از طوق خود مه را شکسته یکی مه را ز غبغب طوق بسته ✏ «نظامی»  

٢ هفته پیش
١ رأی

در اینجا هم می توان  گنجاندن تجربیات مشاهده گری را در  روایت این داستان دید .  مانند شکارگاه .  سالک با حضور و مشاهده گری ، دامی برای شکار کردن نور جان پهن می کند ولی در آخر خودش ...

٢ هفته پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٢٢ بازدید

گفت رنج احمقی قهر خداست رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست ابتلا رنجیست کان رحم آورد احمقی رنجیست کان زخم آورد آنچ داغ اوست مهر او کرده است چاره‌ای بر وی نیارد برد دست ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت صحبت احمق بسی خونها که ریخت ✏ «مولانا»  

٦ ماه پیش
١ رأی

در کل حضرت میفرماید که احمق بودن ، بخاطر این نیست که شخص احمق به دنیا اومده باشه ، بلکه خودش احمق هست بخاطر اینکه نمیخواد تغییر کنه یا به سخن بزرگان اهمیت بده .  نمیخواد بفهمه .  بیشتر دوست ...

٢ هفته پیش