پیشنهادهای سید نادر آزادصفت (مترجم) (٦٥)
تا دقیقه 90، اهمال کاری در انجام یک کار تا زمانی که دیگر نتوان آن را به تعویق انداخت
پیش بینی، تخمین
از قرار معلوم، ظاهراً
یک تیر و دو نشان
کمتر از حد واقعی جلوه دادن
میانبر، راه فرعی
صورت مسئله، مسئلة ریاضی که در قالب کلمات ارائه شده است و برای حل کردن آن باید به صورت عددی درآورده شود
نوش دارو بعد از مرگ سهراب!
مواد افزودنی، مثل رنگ های مصنوعی که صنایع غذایی به تولیدات خود اضافه می کنند.
بی پول، در تنگنای اقتصادی، تحت فشار مالی
بدنام، بی آبرو، رسوا
صلاحیت قانونی، توانایی پذیرش مسولیت قانونی
feel shut down احساس ناتونی و رخوت، احساس بی رمقی
راستش. . . راستش را بخواهید . . . . صادقانه بگویم که . . . .
دارای مجوز، صلاحیت دار، دارای مدرک یا گواهی
از روی جمجمه، برون جمجمه ای قرار دادن الکترودها روی جمجمه جهت تحریک مغناطیسی مغز
حفظ آرامش و خونسردی، فرو بردن خشم یا سایر هیجانات
طعمه ی آسان، هدف آسان ( مخصوصاً برای کلاهبرداران )
تک زایی، در مقابل دوقلو یا چندقلو زایی
طلیعه، پیش درآمد، چشم انداز
سهل گرفتن، جدی برخورد نکردن
دارای تاثیر بالا، سرنوشت ساز، تعیین کننده مثل کنکور ، آزمون های پایان ترم یا هر چیزی که سرنوشت فرد را تعیین می کند.
در عین حال، این در حالی است که . . .
ساختار، ماهیت، طبیعت
خلاف شهود، غیرمنتظره، خلاف واقع
ضمن تشکر از معادل هایی که دوستان ارائه دادند. ابتدا معادل آن در فارسی �طفل� نیست، طفل یک کلمه ی عربی است. در خصوص معادل دقیق این کلمه اتفاق نظر وجو ...
If your child is a very picky eater, first rule out any medical issues. اگه بچه تون خیلی بد غذا است، ابتدا وجود هر گونه مسئله پزشکی را مد نظر قرار د ...
کوتاهش کن، درازش نکن، لفتش نده، زودی تمومش کن
بدقلقی، کج خلقی، پریشانی مثلاً در شب و نزدیک به زمان خوابیدن که انرژی کودک تحلیل رفته و در عین تحلیل رفتگی، حالت های پریشانی و بی قراری بروز میده.
تبعیت کردن، اختیار رو دادن به کسی، رفتار کردن به شیوه ای دلخواه کسی مثلا وقتی دارید با کودک بازی می کنید و طوری که او می خواد باهاش بازی می کنید و او ...
توجه دقیق
پناهگاه، سرپناه، اردوگاه، سکونتگاه عمومی به جایی که افراد آواره و بی خانمان زندگی می کنند نیز اطلاق می شود.
warm and fuzzy گرم و نرم، راحت feel warm and fuzzy احساس خوبی پیدا کردن، حال کردن
be specific تعریف یا مشخص کردن چیزی به صورت واضح و دقیق پرهیز کردن از کلی گویی
می توان گفت . . . چنین برمی آید که . . . یه جورایی . . .
run interference for مزاحمت ایجاد کردن، آزار دادن، جلوی دست و پای کسی رو گرفتن برای مثال، زمانی که بازیکنی جلوی دست و پای بازیکن مدافع رو می گیریه تا ...
کمک اضافی، حمایت بیشتر، کمک دیگران
نوار ضبط شده نیست در واقع، نوار خراب یا شکسته هست، نواری که خراب شده و تکه ای را پشت سر هم تکرار می کنه. Ask for what you need over and over, like a ...
فاصله گرفتن، دور شدن، جدا شدن، این طرف و آن طرف رفتن ( مثلاً کودکی که مامانشو ول می کنه و به این طرف و اون طرف سرک میکشه ) ( در مورد ذهن ) حواسپرت ...
محدوده زمانی، دوره زمانی، طی زمان معینی
تنظیم کاهشی، تنظیم نزولی یا رو به پایین
feel down پکر، ناراحت، غمگین، بی حال و حوصله، محزون، دَمر
Know the inside out of sth یعنی دانستن همه چیز در موردچیزی، آگاهی کامل در مورد چیزی، دانستن چم و خم چیزی یه معنی دیگه: زمانی که مثلاً دستکش ظرفشویی ی ...
1ـ غیر انتقادی، بدون خرده گیری، بدون قضاوت منفی 2ـ غیر حیاتی، غیر مهم، خفیف، کم اهمیت
رهبر معنوی / دینی/ مذهبی ــ روحانی
مختص به موقعیت، وابسته به موقعیت معمولاً domain - specific را حیطه اختصاصی ( وابسته به حیطه ای خاص ) ترجمه می کنند.
به ارث بردن، ادامه دادن راه یا کار کسی برای مثال، در مورد حرفه کوزه گری یا کشاورزی و حتی خدمت نیکوکارانه، که فرزندان ادامه دهنده ی راه یا کار پدرشان ...
بها دادن، ارج نهادن، ارزشمند شمردن
آهنگین، دارای ریتم
پذیرا بودن، آماده ی دریافت چیزی بودن