پیشنهادهای سید نادر آزادصفت (مترجم) (٤٣)
feel down پکر، ناراحت، غمگین، بی حال و حوصله، محزون، دَمر
run interference for مزاحمت ایجاد کردن، آزار دادن، جلوی دست و پای کسی رو گرفتن برای مثال، زمانی که بازیکنی جلوی دست و پای بازیکن مدافع رو می گیریه تا ...
محدوده زمانی، دوره زمانی، طی زمان معینی
نوار ضبط شده نیست در واقع، نوار خراب یا شکسته هست، نواری که خراب شده و تکه ای را پشت سر هم تکرار می کنه. Ask for what you need over and over, like a ...
تنظیم کاهشی، تنظیم نزولی یا رو به پایین
Know the inside out of sth یعنی دانستن همه چیز در موردچیزی، آگاهی کامل در مورد چیزی، دانستن چم و خم چیزی یه معنی دیگه: زمانی که مثلاً دستکش ظرفشویی ی ...
می توان گفت . . . چنین برمی آید که . . . یه جورایی . . .
کمک اضافی، حمایت بیشتر، کمک دیگران
توجه دقیق
کوتاهش کن، درازش نکن، لفتش نده، زودی تمومش کن
تبعیت کردن، اختیار رو دادن به کسی، رفتار کردن به شیوه ای دلخواه کسی مثلا وقتی دارید با کودک بازی می کنید و طوری که او می خواد باهاش بازی می کنید و او ...
warm and fuzzy گرم و نرم، راحت feel warm and fuzzy احساس خوبی پیدا کردن، حال کردن
فاصله گرفتن، دور شدن، جدا شدن، این طرف و آن طرف رفتن ( مثلاً کودکی که مامانشو ول می کنه و به این طرف و اون طرف سرک میکشه ) ( در مورد ذهن ) حواسپرت ...
If your child is a very picky eater, first rule out any medical issues. اگه بچه تون خیلی بد غذا است، ابتدا وجود هر گونه مسئله پزشکی را مد نظر قرار د ...
ضمن تشکر از معادل هایی که دوستان ارائه دادند. ابتدا معادل آن در فارسی �طفل� نیست، طفل یک کلمه ی عربی است. در خصوص معادل دقیق این کلمه اتفاق نظر وجو ...
be specific تعریف یا مشخص کردن چیزی به صورت واضح و دقیق پرهیز کردن از کلی گویی
بدقلقی، کج خلقی، پریشانی مثلاً در شب و نزدیک به زمان خوابیدن که انرژی کودک تحلیل رفته و در عین تحلیل رفتگی، حالت های پریشانی و بی قراری بروز میده.
پناهگاه، سرپناه، اردوگاه، سکونتگاه عمومی به جایی که افراد آواره و بی خانمان زندگی می کنند نیز اطلاق می شود.
تک زایی، در مقابل دوقلو یا چندقلو زایی
در عین حال، این در حالی است که . . .
سهل گرفتن، جدی برخورد نکردن
طعمه ی آسان، هدف آسان ( مخصوصاً برای کلاهبرداران )
حفظ آرامش و خونسردی، فرو بردن خشم یا سایر هیجانات
طلیعه، پیش درآمد، چشم انداز
صلاحیت قانونی، توانایی پذیرش مسولیت قانونی
بدنام، بی آبرو، رسوا
مواد افزودنی، مثل رنگ های مصنوعی که صنایع غذایی به تولیدات خود اضافه می کنند.
بی پول، در تنگنای اقتصادی، تحت فشار مالی
از روی جمجمه، برون جمجمه ای قرار دادن الکترودها روی جمجمه جهت تحریک مغناطیسی مغز
یک تیر و دو نشان
دارای مجوز، صلاحیت دار، دارای مدرک یا گواهی
تا دقیقه 90، اهمال کاری در انجام یک کار تا زمانی که دیگر نتوان آن را به تعویق انداخت
دارای تاثیر بالا، سرنوشت ساز، تعیین کننده مثل کنکور ، آزمون های پایان ترم یا هر چیزی که سرنوشت فرد را تعیین می کند.
feel shut down احساس ناتونی و رخوت، احساس بی رمقی
راستش. . . راستش را بخواهید . . . . صادقانه بگویم که . . . .
کمتر از حد واقعی جلوه دادن
خلاف شهود، غیرمنتظره، خلاف واقع
میانبر، راه فرعی
صورت مسئله، مسئلة ریاضی که در قالب کلمات ارائه شده است و برای حل کردن آن باید به صورت عددی درآورده شود
نوش دارو بعد از مرگ سهراب!
از قرار معلوم، ظاهراً
ساختار، ماهیت، طبیعت
پیش بینی، تخمین