babysitter

/ˈbeɪ.biˌsɪt̬.ər//ˈbeɪ.biˌsɪt̬.ər/

معنی: بچه نگهدار
معانی دیگر: کسی که در غیاب والدین (معمولا برای چند ساعت) از بچه مراقبت می کند، لله، دایه، بچه نگهدار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who watches over or supervises children in the absence of their parents, usu. for payment.

جمله های نمونه

1. I can't find a babysitter for tonight.
[ترجمه Avin] من نمیتونم برأی امشب پرستار بچه پیدا کنم
|
[ترجمه ب گنج جو] پیدا کردن مراقب بچه برای امشب برام مصیبتی شده.
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم یک پرستار بچه برای امشب پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]امشب نمی توانم یک پرستار بچه پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our new babysitter is a real find.
[ترجمه ترجمه موشک] ما یه پرستار بچه جدید پیدا کردیم
|
[ترجمه گوگل]پرستار بچه جدید ما یک یافته واقعی است
[ترجمه ترگمان]پرستار جدید ما یه پیدا واقعی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We are advertising for a babysitter.
[ترجمه گوگل]ما برای پرستار بچه تبلیغ می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما برای یک پرستار کودک تبلیغ می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She couldn't always afford a babysitter.
[ترجمه گوگل]او همیشه نمی توانست یک پرستار بچه بخرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه نمی توانست یک پرستار بچه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I promised the babysitter that we'd be home by midnight.
[ترجمه گوگل]به پرستار بچه قول دادم که تا نیمه شب در خانه باشیم
[ترجمه ترگمان]به پرستار بچه قول دادم تا نیمه شب خونه باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Any time you want a babysitter, dear, you only have to ask.
[ترجمه گوگل]عزیزم هر وقت پرستار بچه خواستی فقط باید بپرسی
[ترجمه ترگمان]، هر وقت یه پرستار بچه میخوای، عزیزم تو فقط باید بپرسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finding a babysitter for Saturday evening will be a major headache.
[ترجمه گوگل]پیدا کردن یک پرستار بچه برای عصر شنبه یک سردرد بزرگ خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک پرستار بچه برای شب شنبه، یک سردرد بزرگ خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's past the age where she needs a babysitter.
[ترجمه گوگل]او از سنی گذشته است که به پرستار بچه نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]اون از سنی که به پرستار بچه نیاز داره، گذشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It can be difficult to find a good babysitter.
[ترجمه گوگل]پیدا کردن یک پرستار بچه خوب می تواند دشوار باشد
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک پرستار بچه خوب می تواند مشکل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Parents who leave the kids with the babysitter and go out because they feel they should are among the biggest culprits.
[ترجمه گوگل]والدینی که بچه‌ها را با پرستار بچه رها می‌کنند و بیرون می‌روند چون فکر می‌کنند باید باید باشند، یکی از بزرگ‌ترین مقصران هستند
[ترجمه ترگمان]والدینی که کودکان را با پرستار کودک ترک می کنند و به این دلیل بیرون می روند که احساس می کنند باید در میان بزرگ ترین مجرمان باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were always there if we needed a babysitter or some time to ourselves.
[ترجمه گوگل]اگر به یک پرستار بچه یا زمانی برای خودمان نیاز داشتیم، همیشه آنجا بودند
[ترجمه ترگمان]اونا همیشه اونجا بودن، اگه به یه پرستار بچه احتیاج داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm not sure where you can find a babysitter - I'll ask around.
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم که کجا می توانید یک پرستار بچه پیدا کنید - من از اطراف می پرسم
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم کجا بتونی یه پرستار بچه پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The babysitter said she could hear someone prowling around in the garden.
[ترجمه گوگل]پرستار بچه گفت که صدای کسی را می‌شنود که در باغ می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]پرستار گفت که صدای کسی است که در باغ پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The babysitter would try to distract Hannah while they sneaked out the door to work.
[ترجمه گوگل]پرستار بچه سعی می کرد حواس هانا را پرت کند در حالی که آنها مخفیانه از در بیرون می رفتند و به محل کار می رفتند
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه سعی می کرد حواس هانا را پرت کند در حالی که آن ها دزدکی از در بیرون می رفتند تا کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه نگهدار (اسم)
babysitter, sitter-in

انگلیسی به انگلیسی

• one who supervises children while the parents are away from home
person hired to take care of a child or children (as when the parents are away for the evening)
a baby-sitter is a person who goes to someone else's home to look after their children while they go out.

پیشنهاد کاربران

منظور پرستار بچه نیست؛ بلکه شخص مونثی است که بچه را نگه می دارد و رابطه نسبی یا سببی دارد. . . زن بابا، مادر بزرگ، خاله، عمه، دختر عمو، دخترخاله، دختر دایی، دختر عمه، عروس یا. . .
لَه لِه
پرستار کودک
A person who takes care of babies or children while their parents are away from home and is usually paid to do this
کسی که پچه نگه میدارد
پرستار بچه
دایه
پرستار بچه

بپرس