تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برعکس

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

براق کردن مو ( ژل زدن )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

هضم و درک نکردن ایده و عقیده ای و ابراز آن هضم نکردن غذا و بالا آوردن آن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنترل گر ، کنترل کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در درجه دوم گزینه یا انتخاب دوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خلق و خوی متعادل خونسرد دارای ثبات شخصیتی Even tempered

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مورد مشکل صحبت کردن و بر طرف کردن آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مطمئنم

پیشنهاد
٢

چی رو مده و چی مد نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیچوندن کسی

پیشنهاد
٠

پر انرژی

پیشنهاد
٢

سوپرایز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدپرست ، مدگرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تلکه کردن پول زیادی از کسی در مسابقات ورزشی شکست دادن حریف با اختلاف امتیاز زیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قشنگ و دیدنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خیلی موفق بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادامه دادن بحث ، فعالیت و . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدایت کردن ، رهبری کردن ، راهنمایی کردن

پیشنهاد
٠

توجه کردن به کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It would be a lot of fun

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قناعت داشتن با کم ساختن و سر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آسیب رساندن ، صدمه فیزیکی زدن He messed up his leg playing football

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکوک بودن ، شک داشتن ، حدس زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عادی نگری متعصبانه و افراطی تمایل به عادی انگاری ، عادی انگاری افراطی که باعث فلج عکس العمل در مواقع بحرانی میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اتومبیل پر سرعت ساخت شرکت فورد که در سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ معروف بوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل آب شده رفته تو زمین ، دود شده رفته هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز شدن با صدا ، با صدای تلق باز شدن مثل در قوطی The lid popped open در ( قوطی ) تلقی باز شد I popped open the hood من کاپوت را باز کردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

عقل کسی قد ندادن در مورد مساله ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش سلیقه در ست لباس و مد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به زودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدمات درون خودرویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی آهسته حرکت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Off course مسیر اشتباه On course مسیر درست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - پس از عصبی بودن بیش از حد موفق به گفتن چیزی شوید ، تمایل به صحبت کردن Witnesses often find their voices when they hear a reward has been offere ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از کاری دست برداشتن ، تمام کردن کاری ( مخصوصا بد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

شغل دوم ، sideline ، moonlight

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غمگین بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت فشار بودن The deadline's tomorrow and we haven't even started , the heat is really on now

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بخاطر پر مشغله بودن مترادف What with one thing or another مثال what with this and that , I forgot to call you yesterday

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزرده ، مایوس ، خسته، عصبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گردباد ( عشق ) آتشین ( خواستگاری و ازدواج ) عجولانه و بی فکر و تامل ( کار و احساسات و . . . ) هجوم ( سفر ، ملاقات و . . . ) مثل برق و باد و سر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بر خلاف انتظار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت طلاست دیر بجنبی باختی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیال بافی

پیشنهاد
٠

چقدر حاضره تلاش کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دور ریز خوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایده یا طرح غیر واقع بینانه ( معمولا در سیاست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شانس موفقیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنترل نشده بدون محدودیت ، نامحدود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معمولی ( متوسط )