تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عروسک خرس پشمالو ، خرس تدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بعضی مواقع همoff حذف میشه I am ticked

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اتومبیل پر سرعت ساخت شرکت فورد که در سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ معروف بوده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

هضم و درک نکردن ایده و عقیده ای و ابراز آن هضم نکردن غذا و بالا آوردن آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

To “sink your teeth into” something can mean to take a very large bite of food But as an idiom It means to become very involved and interested in ...

پیشنهاد
٠

بسیار خوش شانس بودن ، بخت و اقبال زیادی به کسی روی آوردن

پیشنهاد
٠

دوباره از سر گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه تخس ، بچه شیطان، بچه خیابانی شر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدایت کردن ، رهبری کردن ، راهنمایی کردن

پیشنهاد
٠

سوء تفاهم نشه ، اشتباه برداشت نکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to stop , to no longer do it , especially when we're talking about something you shouldn't be doing anyway , something that's bad

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It appears to me, it seems

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد خلق ، بهانه گیر ، عبوس، اخمو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوال پرسیدن از فردی متخصص ، نظر کسی را پرسیدن برای کسب اطلاعات ، مشورت کردن با فردی متخصص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - لقمه بزرگ گرفتن To “get one's teeth into” something Can mean to take a very large bite of food! ۲ - علاقه مند شدن و درگیر شدن در کاری یا چیزی Bu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همیشه ماندگار و پابرجا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبهوت و متحیر کردن

پیشنهاد
٠

پر انرژی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیال بافی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وضع کنونی، شرایط فعلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعیین کردن هدف های آسانتری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عادی نگری متعصبانه و افراطی تمایل به عادی انگاری ، عادی انگاری افراطی که باعث فلج عکس العمل در مواقع بحرانی میشه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنترل گر ، کنترل کننده

پیشنهاد
٠

توجه زیادی به کسی داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهارت خیره کننده داشتن ( معمولا در ورزش و یا در زمینه های دیگر ) درخشیدن در کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به زودی میبینمت See you soon

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقبت کردن از کسی نگهداری کردن از کسی سرپرستی و مسئولیت کسی را قبول کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زدی به هدف ( درست گفتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم بخور همیشه بخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت فشار بودن The deadline's tomorrow and we haven't even started , the heat is really on now

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غمگین بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت طلاست دیر بجنبی باختی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It would be a lot of fun

پیشنهاد
٠

توجه کردن به کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکوک بودن ، شک داشتن ، حدس زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خیلی موفق بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درآمد غیر مستقیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

an example of army brat would be: when I was younger I knew a girl named Katie , she was a army brat . her family moved five times in six year

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

throw me a bone : to ask someone to share information with you

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عبارتی دیگه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Off course مسیر اشتباه On course مسیر درست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را دلداری دادن ، روحیه دادن ، خوشحال کردن

پیشنهاد
٠

چقدر حاضره تلاش کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معمولی ( متوسط )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کتک زدن و نقش بر زمین کردن کسی متعجب ساختن کسی ، غافلگیر کردن کسی

پیشنهاد
١

ناعادلانه رفتار کردن با کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر مکان و منطقه و شهر عقب افتاده و نامطلوب و ناخوشایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزرده ، مایوس ، خسته، عصبی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

براق کردن مو ( ژل زدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخلص کلام