پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٢)
گرد آوردن، گردآوری، جمع آوردن، جمع آوری، جمع بندی
امکان، فرصت possibility, opening = thefreedictionary. com/option
افتتاحیه بازکننده، گشاینده، آغازگر، شروع کننده
luggage، باروبنه
برپایی، شروع، آغاز
اشرافی سازی ( کردن )
ایمن، در امان، محفوظ، مصون، محروس
جنوآیی
در حد اعلی، در منتها درجه، در منتهی الیه، به شکل مفرط
جلوه/نمود یافتن با، متجلی/جلوه گر شدن با، نمایان شدن با war lords have continued to wreak havoc up to the present, as represented by Somalia today ار ...
بدجنس، بدذات
بدذات، بدسیرت
گوسفندپروری
برخوردار از، بهره مند از، صاحب برخورداری
دست رد به سینه کسی زدن
تشکّل، سازوبرگ
مشعر، شعور، وقوف
چندی، چندصباحی، برای مدت زمانی
دردم، بی درنگ، بلادرنگ، در آنی، در چشم برهم زدنی، بلافاصله، فورا، فوری، فی الفور، فی الحال، بی تامل، به تاجیل، همان دم
چندپاره، چندتکه
پرداخت شده، پرداختی
فعالیت ها
مبارز با، در مصاف، در جنگ/نبرد/پیکار/ستیز/محاربه/حرب با، جنگنده با Spanish troops fighting the Dutch = سربازان اسپانیایی مبارز با هلندی ها
سربازان، لشکریان، سپاهیان، قشون، نظامیان، نیروها
ارسال شده، ارسالی
توان فرسا، ناتوان ساز، مضعف
توان کاه، توان فرسا، ناتوان ساز، جان فرسا
توان فرسایی، جان فرسایی
پا نهادن در
پول قوی، پول سالم، پول باثبات
پول باثبات
ارز باثبات
روبه جلو پیشرفت
به اضافه, به علاوه، علاوه بر، مزید بر
حفظ کردن از، محافظت کردن از
برای معانی بیشتر به مدخل organize رجوع کنید
روزافزون، هرچه بیشتر
درآمیختن، ترکیب/مخلوط/ملحق/یک کاسه کردن
ازکف رفته، نابودشده
از کف دادن
پایان دهی، پایان بخشی، پایان یابی، خاتمه دهی، خاتمه یابی، اتمام، خاتمه، پایان پایان دهنده، پایان بخش، اتمام گر، اتمام دهنده
پایان ناپذیر
با احتیاط، محتاطانه
به طور قطع
چند مرتبه، چند بار، چند دفعه چندین مرتبه، چندین بار، چندین دفعه
بارها، دفعات، مراتب زمان، روزگار، ایام، دوران تایمز Times Atlas = اطلس تایمز
با فراست
دست نشانده
داخل کردن، داخل شدن به کار گرفتن، بکارگیری باعث دریافت کمک، پول و . . . شدن
سوم آنکه. . .