پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٢)
ناکام سازی، ناکام گذاری، عقیم گذاری، مغلوب سازی
مبارز با، در مصاف، در جنگ/نبرد/پیکار/ستیز/محاربه/حرب با، جنگنده با
فاتح، غالب، پیروز، مستولی فتح، تسلیم، تسخیر، غلبه، پیروزی، چیرگی، شکست
تبدیل کننده، تبدیل گر، مبدل، تغییردهنده تغییر
در جای خود بودن، به جای خود بودن، در جای مناسب خود قرار داشتن، برقرار بودن، پابرجا بودن
be in place = به جای خود بودن، در جای خود بودن، در جای مناسب خود قرار داشتن، برقرار /پابرجا بودن، آماده استفاده بودن
نام داشتن، نام گرفتن
به شرط اینکه، به رغمِ
عملی، انجام پذیر
یاد کردن، نام بردن، نامیدن، خواندن
تشکیل دهنده، موجد تشکیل، ایجاد
تماما تا
بسط دادن به، گسترش یافتن به، رسیدن/رساندن به، تعمیم دادن/یافتن به، ادامه یافتن به/تا
سوق دادن به، راندن به، موجب شدن، سبب شدن، هدایت کردن به، واداشتن به
ازجانب، از سوی، از طرف برخاسته از، برگرفته از با استفاده از From the little evidence there is, McCormack identifies four commodities مک کورماک، با اس ...
خبرگی، چیره دستی، شایستگی، قابلیت، توانمندی، توانایی، توان، تفوق، برتری، قدرت، مهارت، سزاواری، لیاقت، زرنگی، زیرکی، ورزیدگی، چیرگی، فضیلت، شجاعت، قهر ...
مادی گرایانه
جای گرفتن
مستقر، موجود، جای گرفته، واقع
در کمین نشستن
کشاورزی - صنعتی، کشت وصنعتی
امیال
دخیل در، مشمول، گرفتار در، مشغول به، مرتبط با، مربوط به، در ارتباط با، در رابطه با، وابسته به، نقش داشتن در
همینطور، همانطور، همچنان، کماکان، پیوسته she kept nagging at me = همینطور به من غر می زد
بسیار مرتبط/نزدیک، دارای ارتباط نزدیک/تنگاتنگ
پیرو، آتی
عارضه
صورت گرفتن، انجام پذیرفتن
در تنگنا قرار دادن
گستره
شبیه سازی، همانندسازی
آفتابی شدن، خودی نشان دادن
صورت دادن، به انجام رساندن
تاکید، موکدسازی، مطرح سازی
شاخ وبرگ دادن
واژگونی
هزیمت دادن، ناکام کردن، مغلوب کردن، فایق آمدن
اصطلاحا، چنین نام دارد
1 در خطر 2 خطیر
وابسته به پیشامد غیرمترقبه، بر مبنای پیشامد
پیشامدهای غیرمترقبه
بلندمدت، درازمدت، طویل، بلند
حذف، نابودسازی، ازقلم اندازی، معدوم سازی، ازمیان برداری ازبین برنده، زداینده، نابودکننده، حذف کننده، معدوم کننده، نابودساز، نابودگر
گردآوری، جمع آوری، دستچین سازی
چراکه، به این خاطر/علت/دلیل که، از آنجایی که
به طریقی که ممکن است آسیب رساند، احتمالا به صورت آسیب زننده ای، احیانا به طور آسیب رسانی، شاید به طرز آسیب زایی
به طور متفاوتی
جاگرفته، جای گرفته، منزل گزیده، لانه کرده
گول زننده، منحرف کننده، فریبنده
کارگزاران، نمایندگان