conquering


معنی: غالب

جمله های نمونه

1. the idea of conquering the world had possessed him
فکر تسخیر جهان هم و غم او شده بود.

2. At last the climbers succeeded in conquering the difficult mountain.
[ترجمه گوگل]سرانجام کوهنوردان موفق شدند کوه سخت را فتح کنند
[ترجمه ترگمان]سرانجام کوهنوردان موفق به فتح این کوه سخت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Andrew was on his well-trodden path to conquering another willing lady.
[ترجمه گوگل]اندرو در مسیر پیموده شده خود برای تسخیر بانوی مشتاق دیگری بود
[ترجمه ترگمان]اندرو در مسیری که طی کرده بود تا یک خانم مشتاق دیگر را فتح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The team members were greeted like conquering heroes.
[ترجمه گوگل]اعضای تیم مانند قهرمانان فاتح مورد استقبال قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]اعضای تیم همانند قهرمانان فتح مورد استقبال قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He returned home from the tournament a conquering hero.
[ترجمه گوگل]او از مسابقات قهرمانی فاتح به خانه بازگشت
[ترجمه ترگمان]او از تورنمنت یک قهرمان پیروز به خانه بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Force is all- conquering, but its victories are short- lived. Abraham Lincoln
[ترجمه گوگل]نیرو همه چیز را فتح می کند، اما پیروزی هایش کوتاه مدت است آبراهام لینکولن
[ترجمه ترگمان]نیرو همه پیروز است، اما پیروزی های آن کوتاه است آبراهام لینکلن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conquering your weight problem is probably the most important thing in your life right now.
[ترجمه گوگل]غلبه بر مشکل وزن خود احتمالاً مهمترین چیز در زندگی شما در حال حاضر است
[ترجمه ترگمان]مشکل وزن شما احتمالا مهم ترین چیز در زندگی شما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Overseen by evangelist monks Charlemagne's conquering Franks meet fierce resistance from Saxon tribesmen.
[ترجمه گوگل]فرانک های فاتح شارلمانی تحت نظارت راهبان بشارتی با مقاومت شدید قبایل ساکسون روبرو می شوند
[ترجمه ترگمان]overseen که توسط راهبان نویس (شارلمانی)به پیروزی رسیده بود، با مقاومت شدید مردم قبایل ساکس مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You had a vision of yourself conquering new worlds, not spending time trying to collect old receivables.
[ترجمه گوگل]شما تصوری از خود داشتید که در حال فتح دنیاهای جدید هستید، نه صرف وقت برای جمع آوری مطالبات قدیمی
[ترجمه ترگمان]شما یک تصویر از خود به دست آوردن دنیاهای جدید دارید، نه زمانی که سعی کنید مطالبات قدیمی را وصول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Getting that diploma, conquering it, reeling it in class by class, semester by semester-those books tell us about ourselves.
[ترجمه گوگل]گرفتن آن دیپلم، فتح آن، چرخاندن آن کلاس به کلاس، ترم به ترم - آن کتاب ها درباره خودمان به ما می گویند
[ترجمه ترگمان]گرفتن آن مدرک، غلبه بر آن، غلبه بر آن، آن را در کلاس با کلاس، ترم ترم، ترم ترم، ترم تحصیلی - - این کتاب ها درباره خودمان به ما می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A synchronous signal control circuit effeetively conquering this fault is presented in this paper.
[ترجمه گوگل]یک مدار کنترل سیگنال سنکرون که به طور موثر این خطا را برطرف می کند در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک مدار کنترل سیگنال همزمان برای غلبه بر این خطا در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally, brings forward suggestions and countermeasures of conquering a vicious spiral of duplicate construction and excess capacity.
[ترجمه گوگل]در نهایت، پیشنهادات و اقدامات متقابل را برای غلبه بر مارپیچ باطل ساخت و ساز تکراری و ظرفیت مازاد ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، پیشنهادها و اقدامات متقابل برای غلبه بر یک مارپیچ بد از ساختار تکراری و ظرفیت مازاد را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Only the Basques resisted the conquering Aryan speech.
[ترجمه گوگل]فقط باسک ها در برابر سخنرانی آریایی فاتح مقاومت کردند
[ترجمه ترگمان]تنها the در برابر the conquering ایستادگی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Medicine is always intervenient means of conquering diseases from its beginning to now. It shows a tendency to widen and develop from repair to replacement gradually.
[ترجمه گوگل]دارو از آغاز تا کنون همواره وسیله مداخله‌ای برای غلبه بر بیماری‌ها است تمایل به گسترش و توسعه تدریجی از تعمیر تا تعویض را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]پزشکی همیشه وسیله ای است برای غلبه بر بیماری ها از ابتدا تا کنون آن تمایل به گسترش و توسعه از تعمیر به تدریج را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غالب (صفت)
overbearing, dominant, conquering, prevailing, predominant, overcoming

انگلیسی به انگلیسی

• acquiring by force; gaining a victory

پیشنهاد کاربران

فاتح، پیروزمندانه
Victorious
Having won a victory
پیروزی، فتح
فاتح، غالب، پیروز، مستولی
فتح، تسلیم، تسخیر، غلبه، پیروزی، چیرگی، شکست

بپرس