پیشنهادهای 🖤MANI🖤 (٨٥٨)
کند ، غیرسریع
۱. سریع ۲. به موقع ۳. فوراً انجام می شود ۴. وادار کردن ( کسی ) به انجام کاری ۵. واژگان یا کارها را ( به کسی ) یادآوری کردن
اجتماع میکروارگانیسم ها
۱. کنار گذاشتن / کنار انداختن ۲. دور ریختن ۳. از چیزی خلاص شدن
۱. رویداد / رخداد / حادثه ۲. نتیجه / پیامد ۳. مراسم / جشن / مسابقه
۱. تصویر متحرک ۲. سالن فیلم ۳. صنعت ساخت فیلم ها
به دست آورنده شخصی که به دست می آورد
۱. مسائل مالی / امور مالی ۲. سرمایه گذاری ۳. پرداختن ۴. فراهم کردن پول برای ۵. دارایی / اموال
اشتیاق برای لاتاری ( نوعی قمار ) بازی کردن
گریزانه
وبال گردن، مایه درد سر
to have a heart of gold = قلبی مهربان داشتن [بسیار مهربان ٬ بخشنده]
آواها ٬ کلمات و عبارات کوتاهی که برای نشان دادن اینکه ما واقعا به کسی گوش می دهیم استفاده می کنیم . مثلا : uh - huh yeah ok I see - - - cool aweso ...
۱. get و become اغلب می توانند با کلمات مشابهی هم نشین شوند ٬ ولی become رسمی تر است و در نتیجه برای مقالات مناسب ترند : become/get pregnant - - - be ...
۱. get و become اغلب می توانند با کلمات مشابهی هم نشین شوند ٬ ولی become رسمی تر است و در نتیجه برای مقالات مناسب ترند : become/get pregnant - - - be ...
turn اغلب با رنگ ها ترکیب می شود : The sky turned gold as the sun set . When the tomatoes turn red, farmers pick them and sell them.
۱. go برای تغییرات در شخصیت ٬ ظاهر و توانایی فیزیکی افراد بکار می رود: people go mad/bald/grey/blind/deaf ۲. go اغلب برای تغییرات ناگهانی و معمولا م ...
۱. خمیر مانده و ترشیده که برای ور آمدن خمیر به کار می رود ۲. مجازا منشا و اساس ٬ مسبب
۱. توشه و اندوخته ۲. توانایی تحمل سنگینی یا فشار
صلیب سرخ ( Red Cross ) : موسسه ای جهانی است که کار آن امداد رسانی به آسیب دیدگان است .
۱. مضطرب ۲. پریشان ۳. هراسان
۱. بخشی از تفنگ که لوله روی آن سوار می شود ۲. قسمت انتهایی تفنگ
۱. خاموش ۲. سردشده ۳. منجمد و یخ زده
زیرپوستی
برنامهِ . . . را چیدن پلنِ . . . را ریختن
assignment
بنظرم "لنز دورنگار" واژه مناسبیه .
۱. ظرف یا وسیله ای که برای اهداف کاربردی استفاده می شود . ۲. چیزی/ابزاری که در حال آشپزی استفاده میشود . ۳. یک ظرف یا وسیله یا سایر اسباب ٬ به ویژه ...
آمر ( امر کننده به دیگران )
بیشتر به معنای منفی کنجکاو هست - - > فضول
گستاخ
extroverted
اطفال
پسوند ish برای توصیف اشخاص کاربردی است : She's tallish = او نسبتا بلند است . He has brownish hair = او موی مایل به قهوه ای ( خرمایی ) دارد . He m ...
your first reaction to someone = واکنش اولیه ت به کسی
very attractive = بسیار جذاب
نحیف
red - brown = موی قرمز - قهوه ای
very high wind
very cloudy
۱. با میل شخصی خود ۲. طبیعی ۳. فی البداهه ۴. بدون تمرین ۵. ناخودآگاه ۶. خود به خود ۷. ذاتی
۱. تا به ریشه پیش رفتن ۲. بنیادی ۳. افراطی / تندرو ۴. فردی که دارای عقاید افراطی است
۱. توده نرم و کوچک ۲. مچاله کردن ۳. بسته ٬ کپه ( از چیزی ) ۴. فشردن ٬ فشار دادن
اگر با لحن خشن گفته شود این معنی را می دهد : بکش کنار
لهت کردم نابودت کردم شکستت دادم
مفعول پذیر
خیلی بعید به احتمال خیلی کم
stop = cease ( cease is very formal ) = end
سیگاری شده
[در فتوشاپ و برخی نرم افزار های گرافیکی]: نمودار نور و رنگ تصویر