rejoinder

/rɪˌdʒɔɪndər//rɪˈdʒoɪndə/

معنی: جواب، پاسخ دفاعی
معانی دیگر: پاسخ به جواب، وا پاسخ، جواب دندان شکن، پاسخ دادن، جواب دادن، پاس  دفاعی، پاس  دفاعی دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a response to a reply; retort.
مشابه: retort

- Her reply had been sharp and witty, but he could not think of a clever rejoinder.
[ترجمه گوگل] پاسخ او تند و شوخ بود، اما او نمی توانست به پاسخی هوشمندانه فکر کند
[ترجمه ترگمان] جواب او تیز و زیرکانه بود، اما به جوابی زیرکانه فکر نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a response to a plaintiff's reply in a lawsuit.
مشابه: rebuttal

جمله های نمونه

1. She always has a witty rejoinder to/for any question.
[ترجمه گوگل]او همیشه پاسخی شوخ به / برای هر سوالی دارد
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک پاسخ کنایه دار به هر سوالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'No!' was his curt rejoinder.
[ترجمه گوگل]"نه!" پاسخ کوتاه او بود
[ترجمه ترگمان]! ن - - - - - - - پاسخ قاطع او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tried to think of a snappy rejoinder.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به یک پاسخ سریع فکر کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد در پاسخ به یک پاسخ تند و پر زرق و برق فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Vic grunts, the distillation of an equally familiar rejoinder.
[ترجمه گوگل]ویک غرغر می کند، تقطیر بازجوی به همان اندازه آشنا
[ترجمه ترگمان]و یک جواب به همان اندازه جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sharpton has a funny rejoinder for every occasion.
[ترجمه گوگل]شارپتون برای هر موقعیتی یک پاسخ خنده دار دارد
[ترجمه ترگمان]یک Sharpton برای هر دفعه یک جواب خنده دار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Freedom of choice is a feeble rejoinder when the issue is global suicide.
[ترجمه گوگل]وقتی موضوع خودکشی جهانی است، آزادی انتخاب پاسخ ضعیفی است
[ترجمه ترگمان]آزادی انتخاب یک پاسخ ضعیف است زمانی که مساله خودکشی جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She always has a witty rejoinder to any question.
[ترجمه گوگل]او همیشه پاسخی شوخ به هر سوالی دارد
[ترجمه ترگمان]او همیشه پاسخ witty به هر سوالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It brought a sharp rejoinder from the teacher.
[ترجمه گوگل]پاسخ تند معلم را آورد
[ترجمه ترگمان]این سوال جواب تندی از معلم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In rejoinder, the abolitionists question the superior deterrent value of the death penalty.
[ترجمه گوگل]در پاسخ، طرفداران لغو لغو مجازات، ارزش بازدارندگی برتر مجازات اعدام را زیر سوال می برند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، طرفداران لغو برده داری، به عنوان عامل بازدارنده برتر مجازات اعدام سوال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eliot concurred; but he still felt that sometimes it was necessary to write a fairly sharp rejoinder.
[ترجمه گوگل]الیوت موافق بود؛ اما او هنوز احساس می کرد که گاهی لازم است پاسخی نسبتاً تند بنویسد
[ترجمه ترگمان]الیوت قبول کرد، اما هنوز هم احساس می کرد که بعضی وقت ها لازم است جواب مناسبی برای پاسخ دادن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be unfair to leave the discussion of the later Wordsworth without a rejoinder to what is usually said.
[ترجمه گوگل]ناعادلانه خواهد بود که بحث وردزورث بعدی را بدون پاسخگویی به آنچه معمولاً گفته می شود، رها کنیم
[ترجمه ترگمان]غیرمنصفانه است که بحث درباره وردزورث بعدی را بدون پاسخ به آنچه معمولا گفته می شود رها کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When I called him to object, the reporter said that his editors intended to invite me to write a rejoinder.
[ترجمه گوگل]وقتی با او تماس گرفتم تا مخالفت کنم، خبرنگار گفت که سردبیرانش قصد دارند از من دعوت کنند تا پاسخی بنویسم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به او تلفن کردم، گزارشگر گفت که editors قصد دارند از من دعوت کنند که یک اعتراض بنویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Speech implies other speech, either preceding it, or as an anticipated rejoinder.
[ترجمه گوگل]گفتار متضمن گفتار دیگری است، یا قبل از آن، یا به عنوان یک پاسخ پیش بینی شده
[ترجمه ترگمان]گفتار به بیان دیگر، چه قبل از آن، یا به عنوان پاسخ پیش بینی شده اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Apart the Revolution, which, taken as a whole, is an immense human, alas ! a rejoinder.
[ترجمه گوگل]جدا از انقلاب که در مجموع یک انسان عظیم است، افسوس! یک پاسخ
[ترجمه ترگمان]به غیر از انقلاب، که به عنوان یک انسان کامل، یک انسان عظیم است، دریغا! یک پاسخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جواب (اسم)
answer, reply, rejoinder, antiphony, ripost, riposte, sockdolager

پاسخ دفاعی (اسم)
rejoinder

تخصصی

[حقوق] آزاد کردن، مبرا کردن، بری الذمه کردن، ترک کردن دعوی، اعراض کردن از حق، آزاد کردن از زندان، سند ابراء، سند ترک

انگلیسی به انگلیسی

• answer, response, reply
a rejoinder is a reply to a question or remark, especially a quick, witty, or critical one; a literary word.

پیشنهاد کاربران

آواها ٬ کلمات و عبارات کوتاهی که برای نشان دادن اینکه ما واقعا به کسی گوش می دهیم استفاده می کنیم . مثلا :
uh - huh
yeah
ok
I see
- - -
cool
awesome
that's great
nice
- - -
...
[مشاهده متن کامل]

really
you're kidding
no way
I can't believe it
- - -
Oh, no
that's too bad
that's not good
I'm sorry to hear that

بپرس