تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سیاره نپتون EXAMPLE : Neptune is the planet eighth in order of distance and farthest from the Sun, after Uranus نپتون از نظر فاصله هشتمین و دورترین س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سیاره عطارد / تیر EXAMPLE : Mercury is the planet closest in distance to the Sun عطارد نزدیک ترین سیاره از نظر فاصله به خورشید است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. حد متوسط / متوسط ۲. ابزار / وسیله EXAMPLE : I take a medium size in clothes من در لباس ها ٬ سایز متوسط می خرم .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سیاره مریخ / بهرام EXAMPLE : Mars is sometimes called the Red Planet because of its distinctive color گاهی مریخ به دلیل رنگ متمایز خودش سیارهٰ سرخ نا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیاره مشتری EXAMPLE : Jupiter is the planet fifth in order of distance from the Sun, after Mars and before Saturn مشتری پنجمین سیاره از نظر فاصله از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱. رو به پایین / نزولی ۲. به طرف پایین EXAMPLE : As the river flows downward, it widens در حالی که رودخانه به طرف پایین جریان می یابد ٬ پهن می شود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱. علامتِ فلش / پیکان ۲. تیرِ کمان ۳. شخصیت اصلی یک سریال DC / نام یک سریال DC EXAMPLE : I followed the arrows to the car park فلش ها را به سمت پارکی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. نوبت ۲. چرخش / پیچ ۳. چرخیدن / پیچیدن EXAMPLE : In this game if you give the wrong answer, you have to miss a turn در این بازی اگر جواب غلط بدهید٬ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. علامت / نشانه ۲. تابلو ۳. امضا کردن EXAMPLE : He couldn't understand what the sign meant او نمی توانست بفهمد آن تابلو به چه معنی است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱. بالارفتن / افزایش پیدا کردن ۲. طلوع کردن ۳. افزایش EXAMPLE : The sun rises in the east and sets in the west خورشید در شرق طلوع می کند و در غرب غرو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در زیست شناسی : پلاسما / خوناب EXAMPLE : Plasma is the liquid part of blood that carries the blood cells پلاسما بخش مایع خون است که سلول های خونی را ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به تنهایی / تنها EXAMPLE : He learned to tie his shoes on his own when he was three او وقتی سه ساله بود٬ یاد گرفت کفشاش رو خودش به تنهایی ببنده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. ماده ۲. مطلب / اطلاعات EXAMPLE : Those two shirts are made from the same material آن دو پیراهن از یک ماده درست شده اند .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱. از نظرِ ۲. در چارچوبِ EXAMPLE : We must think about these plans in terms of what they would cost ما باید در مورد این طرح ها از نظر اینکه چقدر هزین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

۱. اشاره ۲. سرنخ ٬ نشانه ۳. نکته EXAMPLE : When I didn't know how to answer the question, he gave me a hint وقتی که نمی دانستم چطور به سوال پاسخ بدهم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱. تشکیل دادن ۲. شکل دادن ( به ) ۳. شکل ٬ صورت EXAMPLE : It is very easy to form a plan, but it is difficult to carry it out تشکیل دادن یک طرح بسیار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

cell = سلول EXAMPLE : The human body is composed of billions of small cells بدن انسان از میلیارد ها سلول کوچک تشکیل شده است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

1. شگفتی ٬ معجزه 2. حیرت ٬ تعجب 3. از خود پرسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سیاره / ستاره / ستاره بخت هر جرم آسمانی که به دور یک ستاره می چرخد ( مثلا سیارات منظومه شمسی به دور خورشید ( که یک ستاره است ) می چرخند )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

place = site = ناحیه ٬ مکان ٬ محل website = place of web = محل شبکه ٬ وبگاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ملیت . EXAMPLE : New York City is home to people of many nationalities

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. یه نفرو مجبور کنی دقیقا همونطور که تو میخوای فکر یا رفتار کنه ٬ توسط فریب و تاثیر ماهرانه ای که روش میذاری . 2. کار کردن ماهرانه با اطلاعات ٬ ساز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

1. Present = کادو ٬ هدیه 2. Talent = استعداد ٬ هدیه خدادادی 3. Endowment = نعمت ٬ موهبت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. reality = واقعیت 2. information = اطلاعات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. good for health = مفید برای سلامتی 2. well and strong = تندرست و قوی / سالم و خوش بنیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

famous = well - known = مشهور / محبوب infamous = well - known for s. th bad = منفور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

famous = well - known = مشهور / محبوب infamous = well - known for s. th bad = منفور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

drop = قطره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هلال sickle - shaped semi - satellite bow - shaped hemisphere half - moon

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

according to in reference to طبقِ بر پایه یِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Blood Vessels : رگ های خونی / عروق خونی 1. Arteries = سرخرگ ها / شریان ها 2. Veins = سیاهرگ ها / ورید ها 3. Capillaries = مویرگ ها / شریانچه ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

1. sky = آسمان 2. The Paradise = بهشت 3. celestial bodies = اجرام آسمانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جمع کلمه ی bacterium هستش پس باید "باکتری ها" ترجمه شود . bacteria = A large group of microorganisms, many of which cause disease

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

A GROUP OF ZEBRAS IS CALLED A ‘DAZZLE’ گروهی از گورخر ها / گله گورخر ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

۱. غیرچشمگیر / غیرخاص / معمولی ۲. غیرپیچیده / نا آراسته / ساده / عریان / بسیط ۳. ناشکیل / غیرجذاب / زشت / بی ریخت ۴. بی ادعا / نامتظاهر / فروتن / صاف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

۱. به حساب آوردن / در نظر گرفتن ۲. فرض کردن / قلمداد کردن ۳. مورد توجه قرار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱. معدل / میانگین ۲. متوسط / معمولی / عادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

CAT = reasonable Cost, easy Access, decent Terms CAT = قیمت منطقی ٬ دسترسی آسان ٬ شرایط مناسب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

cat = گربه / از cattus, catta اقتباس شده است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

past participle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جمع کلمه Datum

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

یکی از شخصیت های بازی Rainbow Six Siege

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه یا عبارتی است برای نامیدن اشیا ٬ افراد و مفاهیم ذهنی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

اختصارات معمولی چت : ROFL: Rolling on floor laughing STFU: Shut the *F* up ICYMI: In case you missed it TL; DR: Too long, didn’t read LMK: Let me kno ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

come/get to grips with something = to understand or deal with something difficult

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to say no

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

not to have something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

few = تعداد بسیار کمی ( از ) / معدودی ( از ) a few = چند / تعدادی ( از ) fewer = تعداد کمتری so few / very few / too few = تعداد ناچیزی ( از ) / تع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

few = not many = مقدار ناکافی از چیزی را نشان می دهد . a few = some = مقدار کافی از چیزی را نشان می دهد . I have few friends :دوستان زیادی ندارم . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Forest و Jungle اغلب جنگل معنی می شوند و به جای هم به کار می روند در صورتی که تفاوت هایی با هم دارند و Forest در برگیرنده تر است . تفاوت Forest و J ...