تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

۱. غیرچشمگیر / غیرخاص / معمولی ۲. غیرپیچیده / نا آراسته / ساده / عریان / بسیط ۳. ناشکیل / غیرجذاب / زشت / بی ریخت ۴. بی ادعا / نامتظاهر / فروتن / صاف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

اینطور که بوش میاد اینطور که به نظر میاد ظاهرا تا اونجایی که یه نفر میدونه گویا / انگار که / مثل اینکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

لَعل به معنای جواهر سرخ رنگ است . در اشعار فارسی معمولاٌ استعاره از لب سرخ معشوق است .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

۱. با میل شخصی خود ۲. طبیعی ۳. فی البداهه ۴. بدون تمرین ۵. ناخودآگاه ۶. خود به خود ۷. ذاتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

atomic mass unit = یکای جرم اتمی بعضی مواقع آن را با u نیز نشان می دهند .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مرهم به معنای دوا و دارو و . . . است! نه مرحم!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

1. weak = ضعیف 2. Useless = بی مصرف / بی خاصیت 3. Unsuccessful = ناموفق 4. ridiculous = مضحک و مسخره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

خیلی بعید به احتمال خیلی کم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

۱. یک چیز ٬ معمولا یک تصویر ٬ که پرستیده می شود / معبود / تمثال / بُت ۲. یک شخص یا چیز که بسیار دوستداشتنی است / محبوب / شخص مورد علاقه یا عشق ۳. قهر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

اختصارات معمولی چت : ROFL: Rolling on floor laughing STFU: Shut the *F* up ICYMI: In case you missed it TL; DR: Too long, didn’t read LMK: Let me kno ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

تلفظ : Khate Mash - y

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

حتی به معنی فرسنگ ( یکای ایرانی قدیمی ) نیز می باشد . به عنوان مثال به عنوان کتاب ژول ورن دقت کنید : Twenty Thousand Leagues Under the Sea ( بیست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

۱. حبس کردن ۲. زندانی کردن ۳. بستری کردن ۴. محدود کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

۱. بازخریدن / پس خریدن ۲. بازپرداخت کردن ۳. انجام دادن ۴. آزاد کردن / از گرو درآوردن / فک رهن ۵. جبران کردن / اصلاح کردن ۶. وفا کردن ( به قول )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

few = تعداد بسیار کمی ( از ) / معدودی ( از ) a few = چند / تعدادی ( از ) fewer = تعداد کمتری so few / very few / too few = تعداد ناچیزی ( از ) / تع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

حروف تعریف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

تفاوت واضح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

INSTAnt Gram = Instagram Instant = لحظه ای Gram = رقابت Instagram = رقابت لحظه ای / مسابقه فوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

[زیست شناسی] پیش ماده ترکیباتی که آنزیم روی آنها عمل می کند، پیش ماده ( substrate ) و ترکیباتی که حاصل فعالیت آنزیم هستند، فراورده ( product ) خواند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

عبارت the same صفت اشاره به معنای "همین" یا "همان" است. A: Lack of time is my major problem - کمبود وقت مشکل اصلی منه. B: I have the same problem ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

۱. اشاره ۲. سرنخ ٬ نشانه ۳. نکته EXAMPLE : When I didn't know how to answer the question, he gave me a hint وقتی که نمی دانستم چطور به سوال پاسخ بدهم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1. Present = کادو ٬ هدیه 2. Talent = استعداد ٬ هدیه خدادادی 3. Endowment = نعمت ٬ موهبت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

۱. هیچ کاری انجام ندادن ۲. مشغول نبودن ۳. تنبل / بی حرکت ۴. بی هیچ دلیل یا علت ۵. ( زمان ) تلف کردن ۶. بی اثر / بدردنخور / بی بخار ۷. احمقانه و بچگان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

۱. مستمری ۲. کمک هزینه ۳. حقوق بازنشستگی ۴. پرداخت منظمی که دستمزد نیست ۵. پرداختن مستمری [فعل]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

۱. از نظر فضا، مکان یکسانی را اشغال کردن ( هم مکان بودن ) ۲. زمان یکسانی را اشغال کردن ( هم زمان بودن ) ۳. دقیقا برابر بودن ۴. موافقت کردن / توافق ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

فولیک اسید = ویتامین B9

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

حالی به حالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

۱. مسائل مالی / امور مالی ۲. سرمایه گذاری ۳. پرداختن ۴. فراهم کردن پول برای ۵. دارایی / اموال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

۱. به دقت تأمل کردن ۲. به دقت بررسی کردن ۳. به دقت فکر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

character مجموعه ای از صفات رفتاری است که مشخص می کند شما چه نوع انسانی هستید. character و personality با هم مرتبط هستند ، اما یک چیز نیستند. persona ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مدت زمان بین شروع و پایان یک رویداد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

et cetera= used in writing after a list to show that there are many other similar things or people that you could have added

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

کسی که شغلش اینه که بررسی کنه که افراد ماشین هاشون رو به طور غیرقانونی پارک نکرده باشن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

۱. رویداد / رخداد / حادثه ۲. نتیجه / پیامد ۳. مراسم / جشن / مسابقه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بیشتر به معنای منفی کنجکاو هست - - > فضول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Air Quality Index = شاخص کیفیت هوا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در زیست شناسی - - > سلول - - > به فضای داخلی میتوکندری ماتریکس گفته می شود .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

چیزی که فکر میکنی مهم ترین چیز هست که قبل از هر چیزی نیاز به توجه داره اولویت تقدم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

۱. دوباره شروع کردن ۲. ادامه دادن ۳. از سرگرفتن ۴. دوباره نشستن ( در صندلی/جایگاه/مکان ) ۵. r�sum� = رزومه / چکیدهٔ تجارب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

[در فتوشاپ و بعضی نرم افزار ها] : Vibrance و Saturation هر دو ته مایه رنگی تصویر را غلیظ می کنند ولی تفاوت این دو در این است که Saturation تمام رنگ ه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

like = وش، فش ، وار، وند، آسا، سا، سار، گون، مانند، نما life= زندگی، جان، حیات، زیست، زی lifelike= زندگی وار، زندگی سا، زندگی گون، جان آسا، جان سار، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱. پر از انرژی و ایده های نوین و مصمم به موفقیت ۲. پیوسته در حال تغییر یا جنبش ۳. مربوط به نیرو یا فشاری که باعث حرکت میشه ( دینامیک یکی از شاخه های ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

واژه ی "دست آزاد" ترجمه غلط و اشتباهی برای واژه ی handsfree هست. free در زبان انگلیسی هم می تونه پیشوند باشه و هم می تونه پسوند باشه. اگر free پی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱. کنار گذاشتن / کنار انداختن ۲. دور ریختن ۳. از چیزی خلاص شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱. بزرگ/ عظیم / با عظمت ۲. شریف ۳. با عزت / با شکوه ۴. ملوکانه / شاهانه ۵. سلطنتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱. توده نرم و کوچک ۲. مچاله کردن ۳. بسته ٬ کپه ( از چیزی ) ۴. فشردن ٬ فشار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱. پس ۲. بعد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

* اگر "صفت" باشد: ۱. دیگر ۲. جایگزین ۳. متناوب * اگر "اسم" باشد: ۱. راه حل ۲. گزینه ۳. چاره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

۱. دور شدن ۲. ترک کردن ۳. روی گرداندن از ۴. تغییر دادن ۵. از بین رفتن ۶. فوت کردن ۷. عازم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

1. some book = کتابی sometime = زمانی . 2. some books = چند کتاب sometimes = بعضی اوقات . 3. some water = مقداری آب some time = مقداری وقت . 4. so ...