پیشنهادهای 🖤MANI🖤 (٨٥٨)
داشتن نیروی واهی برای صدور حکم
۱. نظر هیئت منصفه ۲. قضاوت ۳. رأی ۴. حکم دادگاه ۵. حکم
تورم بخش هایی از بدن
۱. حاکم ظالم یا غیرمنصف ۲. ارباب ظالم ۳. حاکم مطلق ۴. حاکم مستبد/ستمگر ۵. شخص ظالم
زیردست
چانه فرورفته
While receding or moving away هنگام عقب نشینی یا دور شدن
V. ]: To inset into something] [فعل]: در چیزی قرار دادن
فرمانبرداری
مطیعانه
ضایع و تابلو توجه برانگیز
گناه خوار = در برخی فرهنگ ها، کسیه که در بخش مرزی دهکده زندگی می کنه و وقتی کسی می میره، جنازه رو که با میوه ها و سبزیجات می پوشونن و اونارو می خوره. ...
فولیک اسید = ویتامین B9
۱. با روحیه پایین ۲. غمگین / اندوهگین ۳. مأیوس / ناامید / افسرده
زانوشکن
شکستن زانو ها ( ی یک شخص ) ، که معمولا توسط ضربه یا شلیک گلوله به زانو ها، به عنوان مجازات توسط مجرمان یا تروریست ها انجام می شود.
Anti - Crime Unit
A hacker activist = فعال هکر ( کسی که در زمینه هک فعالیت زیادی دارد )
کوهنورد
عضوی از اجلاس سران
متحدانه به طور یکپارچه
قابل تحمل قابل پذیرش قابل اقامت
ویرانگر، مخرب
ناف کلیه
basal metabolic rate = میزان متابولیک ( سوخت و ساز ) پایه
گلاویز شدن هم معنی میده فکر کنم
۱. بزرگی / عظمت ۲. عزت ۳. شکوه ۴. سلطنت ۵. شاهی / پادشاهی
۱. شریفانه ۲. عزتمندانه ۳. شاهانه ۴. شکوهمندانه ۵. به طور سلطنتی
۱. بزرگ/ عظیم / با عظمت ۲. شریف ۳. با عزت / با شکوه ۴. ملوکانه / شاهانه ۵. سلطنتی
The rightful heir = جانشین راستین / وارث محقق heir to throne = وارث تاج و تخت . . . heir to = وارثِ. . .
بی حس کردن
پرهیزگار
پرهیز
۱. هماهنگی ۲. صدای شیرین و موزون ۳. آهنگ
هماهنگ گونه متوازن
ناموزون
از سرگیرنده
دنباله دار
۱. دوباره شروع کردن ۲. ادامه دادن ۳. از سرگرفتن ۴. دوباره نشستن ( در صندلی/جایگاه/مکان ) ۵. r�sum� = رزومه / چکیدهٔ تجارب
[الهیات]: باوری که همه انسان ها از مرگ رهایی یافته اند و قیام عیسی مسیح از مردگان و رستگاری همه در رستاخیز عیسی مختوم و معقود شده، و اینکه بعدازآن دی ...
نجات بخشانانه
برگشت پذیر
۱. بازخریدن / پس خریدن ۲. بازپرداخت کردن ۳. انجام دادن ۴. آزاد کردن / از گرو درآوردن / فک رهن ۵. جبران کردن / اصلاح کردن ۶. وفا کردن ( به قول )
آرایهٔ تضاد
۱. داشتن یا نشان دادن احساسات مهربانانه به کسی ۲. موافق ۳. مهربان ۴. همدرد ۵. [زیست شناسی]: حالت هیجانی بخش خودمختار دستگاه عصبی
۱. ساکت کردن ۲. آرام کردن ۳. آرامش دادن ۴. تسکین دادن ۵. تسکین یافتن
۱. توفان خشن همراه با باد فراوان ۲. اغتشاش و آشفتگی خشونت آمیز ۳. توفان کردن
۱. سوزاندن ملایم ۲. خشکاندن ۳. شدیداً انتقاد کردن scorching = انتقادآمیز ، سوزان
اثربخش
۱. سریع ۲. شتابزده ۳. چیزی که خوب روی آن فکر نشده است ( عجولانه ) . hasty visit = ملاقات سرزده hasty glance = نگاه شتابزده hasty decision = تصمیم عج ...