edema

/əˈdiːmə//ɪˈdiːmə/

معنی: خیز، ورم، اماس
معانی دیگر: (پزشکی - گیاه شناسی) خیز (انباشته شدن نابهنجار آب در یاخته ها یا بافت ها یا حفره های بدن یا گیاه)، ادم، طب ورم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: edemas, edemata
مشتقات: edematose (adj.), edematous (adj.)
• : تعریف: an abnormal accumulation of watery fluid in tissues or cavities of the body.

- Edema had caused significant swelling of his feet and ankles.
[ترجمه گوگل] ادم باعث تورم قابل توجهی در پاها و مچ پا شده بود
[ترجمه ترگمان] تجمع مایع، ورم مفصلی از پاهایش و قوزک پاهایش ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Maybe pulmonary edema was not in the cards for me after all.
[ترجمه گوگل]شاید به هر حال ادم ریه برای من در کارت نبود
[ترجمه ترگمان]شاید ورم ریوی به خاطر من توی کارت ها نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The tissue affected by edema will usually pit.
[ترجمه گوگل]بافتی که تحت تأثیر ادم قرار می گیرد معمولاً سوراخ می شود
[ترجمه ترگمان]بافت تحت تاثیر ادم معمولا قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no pigmentation and no edema.
[ترجمه گوگل]هیچ رنگدانه و ادم وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]رنگ و ورم نداره و ورم هم نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I looked blanched. Edema, and contractures had comfortably settled into my legs.
[ترجمه گوگل]من سفید نگاه کردم ادم و انقباض به راحتی در پاهایم نشسته بود
[ترجمه ترگمان]رنگ و رویش پریده بود تجمع مایع، و contractures راحت روی پاهای من قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tissue edema and wound exudation further worsen the disturbance.
[ترجمه گوگل]ادم بافتی و ترشح زخم، اختلال را بیشتر بدتر می کند
[ترجمه ترگمان]تجمع بافت و جراحت بیشتر بدتر از هرج و مرج نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Edema skin tight, shiny, pale or light red color, soft texture, it is concavity.
[ترجمه گوگل]ادم پوست تنگ، براق، رنگ پریده یا قرمز روشن، بافت نرم، مقعر است
[ترجمه ترگمان]پوست زبر، براق، رنگ پریده، رنگ پریده و روشن، بافت نرم، it است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The acute phase is characterized by edema and hyaline membrane formation.
[ترجمه گوگل]فاز حاد با ادم و تشکیل غشای هیالین مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]فاز حاد با تشکیل لایهی edema و hyaline مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Eyelid edema: common in nephritis, chronic liver disease, malnutrition, anemia, blood vessels, such as edema.
[ترجمه گوگل]ادم پلک: شایع در نفریت، بیماری مزمن کبد، سوء تغذیه، کم خونی، عروق خونی، مانند ادم
[ترجمه ترگمان]تجمع مایع در nephritis: مشترک در nephritis، بیماری کبد، تغذیه، کم خونی، کم خونی، از قبیل تجمع مایع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The alveolus edema just can be improved in 1 to 3 days with cardiotonic and diuretic therapy, so it needs follow-up radiographies in short time.
[ترجمه گوگل]ادم آلوئول را می توان در عرض 1 تا 3 روز با درمان قلبی و دیورتیک بهبود بخشید، بنابراین نیاز به رادیوگرافی های بعدی در زمان کوتاه دارد
[ترجمه ترگمان]ادم alveolus تنها می تواند در ۱ تا ۳ روز با cardiotonic و therapy diuretic بهبود یابد، بنابراین نیاز به پی گیری - در کوتاه مدت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Acute hypercarbia aggravates existing cerebral edema because it causes cerebral vasodilatation and increased cerebral blood flow.
[ترجمه گوگل]هیپرکاربیای حاد ادم مغزی موجود را تشدید می کند زیرا باعث اتساع عروق مغزی و افزایش جریان خون مغزی می شود
[ترجمه ترگمان]hypercarbia حاد، تورم مغزی موجود را تشدید می کند زیرا باعث ایجاد اختلال مغزی و افزایش جریان خون مغزی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the patient is deteriorating from airway edema or stridor, jetting may not be advisable since they may not have the ability to egress the instilled pressure and volume.
[ترجمه گوگل]اگر بیمار به دلیل ادم یا استریدور راه هوایی رو به وخامت است، جت زدن ممکن است توصیه نشود زیرا ممکن است توانایی خروج از فشار و حجم تزریقی را نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر بیمار از مجرای تنفسی به شدت آسیب ببیند، ممکن است مرتب توصیه نشود چون ممکن است توانایی خروج از فشار و حجم القا شده را نداشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cerebral infarction; Decompressive craniectomy; Cerebral edema; Increased intracranial pressure.
[ترجمه گوگل]سکته مغزی؛ کرانیکتومی فشاری؛ ادم مغزی؛ افزایش فشار داخل جمجمه
[ترجمه ترگمان]مغزی infarction، Decompressive مغزی، تورم مغزی، افزایش فشار داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With composite botanic water discharge formula, cam improve edema in the eye region, accelerate blood circulation, smoothen skin, and leave your eyes glowing with attractive luster.
[ترجمه گوگل]با فرمول کامپوزیت تخلیه آب گیاهی، بادامک ادم ناحیه چشم را بهبود می بخشد، گردش خون را تسریع می بخشد، پوست را صاف می کند و چشمان شما را با درخشندگی جذاب می بخشد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از فرمول تخلیه آب botanic مرکب، دوربین در منطقه چشم، تورم را افزایش می دهد، گردش خون، پوست smoothen را تسریع می کند و چشمان شما را به درخشش جذاب تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Any creatures that breathe the surface air directly are subject to severe lung damage, lung edema, and death.
[ترجمه گوگل]هر موجودی که مستقیماً هوای سطحی را تنفس کند در معرض آسیب شدید ریه، ادم ریه و مرگ است
[ترجمه ترگمان]هر جانوری که هوای سطحی را تنفس کند، در معرض آسیب شدید ریه، تورم ریه و مرگ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیز (اسم)
bound, rush, rising, wave, billow, edema, jump, leap, dropsy, swelling, tumor, lunge, stud, uprising, water wave

ورم (اسم)
bulge, tumidity, edema, dropsy, botch, tympany, swelling, bunny, tumor, node, tumefaction, turgidity, welt, tumescence

اماس (اسم)
inflammation, tumidity, edema, dilation, turgescence, poke, tumefaction, turgidity, tumescence

تخصصی

[بهداشت] خیز - ادم
[] خیز

انگلیسی به انگلیسی

• abnormal collection of fluid in a body cavity

پیشنهاد کاربران

edema ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: خیز 3
تعریف: وجود بیش ازحد مایعات در فضاهای بین یاخته ای
تورم بخش هایی از بدن

بپرس