تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

hypo = زیر physis = زائده hypophysis = غده زیرمغزی یا هیپوفیز پ. ن. : با غده اپی فیز/صنوبری/پینه آل اشتباه گرفته نشود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a master criminal who is too clever to leave any evidence of his guilt یک جنایتکار ماهر که آنقدر باهوش است که مدرکی دال بر جرمش به جا نمی گذارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رشک برانگیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسید کاغذ / پیپر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوآتشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

a bag of shopping = یک سبد خرید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کژآختگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آب ایستایی [زیست شناسی یازدهم - صفحه ۵۲]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

capacitor

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دستورالعمل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سانسور رسانه ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جمهوری خواهان ایرلند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاریکاتور و مسخره بازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرچگال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

غده صنوبری مربوط به epiphysis gland هست نه hypophysis gland.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار اجباری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فولاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهادت a formal statement saying that something is true, especially one a witness makes in a court of law a fact or situation that shows or proves ver ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنفس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

information which is false or which emphasizes just one part of a situation, used by a government or political group to make people agree with them ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه به خانه

پیشنهاد
١٦

Easy peasy lemon squeezy is a playful way to describe a task or activity as extremely easy or simple to perform.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

[فیزیک]: کشش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

brief but comprehensive یجورایی میشه "مختصر و مفید"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

exempli gratia

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرام اشتراکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آزادی خواهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جامعه خواهی/ جامعه گرایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

محافظه کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

advocate

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رجوع شود به unearth

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

محرمانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی از معانیش میشه "سرکارگر"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

to go and get something or someone and bring them back رفتن و گرفتن چیزی یا کسی و پس آوردنش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

declaim: to speak loudly, sometimes with actions, so that people notice you دکلمه کردن: به صورت بلند و رسا صحبت کردن، که گاهاً همراه با کنش هایی است، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معاون ارشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اردوگاه کار زندان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انقطاع= قطع شدن منقطع = قطع شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دگراندیش ( روشن فکر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرشناس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سفارت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوشیزه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به تعویق انداختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اقتدار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

سفت و سخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

شش دونگ حواست رو خوب جمع کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

فرشته ی نگهبان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فوراً

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

or we can say : State Department

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

وزارت امور خارجه