پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٦٦)
می پَرَدِد یا پَرَدِد - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) معنی: پرتت می کنه بیرون، میندازه بیرون، رمیدن و پروندن!
دَرجا: به اوستایی: "dareja" این واژه داستانِ باستانی دارد، زیرا زرتشت در آنجا زاده شد و پس از پیامبری هم دوباره در آنجا به دیدار اهورامزدا رفت و به پ ...
راسیکا، راشیکا - واژه سانسکریت ( هند و اروپایی ) - نام دخترانه راستی: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا یا اَشتاد ( درست و راست ...
ژین: اوستایی و کُردی - از واژه زند اوستا گرفته شده است این واژه در اوستا " ژَئِنا:شادی" و در برابر واژه "کَئِنا: کینه" بوده است! "دانا" در اوستا: زا ...
کاژه ( کازه، کاشه ) : نام دخترانه - واژه کُردی و فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) واژه انگلیسی Cache برگرفته شده از فارسی است! همچنین واژه کاز ...
کاژه ( کازه، کاشه ) : نام دخترانه - واژه کُردی و فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) واژه انگلیسی Cache برگرفته شده از فارسی است! همچنین واژه کاز ...
کاژه ( کازه، کاشه ) : نام دخترانه - واژه کُردی و فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) واژه انگلیسی Cache برگرفته شده از فارسی است! همچنین واژه کاز ...
گرچه جاماسب ( فرنام: بیدَخش یا وزیر گشتاسپ ) یکی از دامادهای زرتشت ( پوروچیستا ) که ستاره شناس، موبد موبدان و پیشگویی بیدار دل ( هوشیار ) بود سرانجام ...
گرامی پهلوان ایرانی به همراه پدرش جاماسپ ( برادر فَرشوشتر، داماد زرتشت ) ، زَریر ( برادر گشتاسپ ) و چند تن از پسران گشتاسپ ( از جمله اسفندیار ) به دش ...
گشتاسپ کیانی ( پادشاه ایران ) برای نگهداری دَئوه ها ( دیوها ) و خدایان دیگر به اَرجاسب ( پادشاه توران ) هر ساله باژ ( باج ) می داد ولی پس از آن که گ ...
گرامی: واژه اوستایی و پارتی - در فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) : گرامیگ، گرامیک گرامی، پسر ( فرزند ) جاماسپ ( فرنام: بیدَخش - وزیر گ ...
دِلاریا ( delāriā ) : نام دخترانه که در آمریکا به وَشنادی ( فراوانی ) در نام و نام خانوادگی آنان کاربرد دارد! دِل: واژه پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ ...
آژیار: واژه اوستایی ( āžyār ) ، نام پسرانه آژ: اَژ - در فارسی اوستایی برابر "من" است! - آرامش، آسایش، آسودگی، راحت - اطمینان، دل قرص بودن، خاطرجم ...
سِکارنا: سِکَرنَه - واژه اوستایی سه: پیشوند اوستایی - شدن، روی دادن، انجام یافتن - آمدن، گشتن، گردیدن کارنا: کَرنَه - واژه اوستایی گرد، کُروی، دای ...
بِگِرای - فعل امر از مصدر گِراییدن حمله وَر شو، یورش ببر، بِتاز، حرکت کن، گرایش کن مانند قصیده دماوندیه دوم ملک الشعرای بهار: بِگِرای چو اژدهای گرزه ...
درود ( درستی و راستی ) رسد به شما مهربان محمد من که به دنبال آن واژه"همچنین" گذاشته بودم! ولی بازم ممنون از این که گوشزد کردی، ویرایش گردید: آیین مهر ...
ممنون - واژه یونانی ( memnon ) ممنون در عربی به معنی: نعمت داده شده یا منت ( مَن: سنجیدن با سنگی ویژه ) نهادن و به رخ کشیدن نیکی خود به کسی ممنون ...
بَرسام، اَبَرسام، بَرسا - نام پسرانه - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن: " اَبَرسام" بوده که در پی گذشت ز ...
بَرسام، اَبَرسام، بَرسا - نام پسرانه - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن: " اَبَرسام" بوده که در پی گذشت زم ...
آبراتاس، اَبَرداتِس، آبراداتاس، اَبَرداته - واژه اَکَدی: این زبان در میانرودان ( بین النهرین ) و بین آشوریان و بابلیان رایج بوده و گونه ای از زبان س ...
آبراتاس، اَبَرداتِس، آبراداتاس، اَبَرداته - واژه اَکَدی: این زبان در میانرودان ( بین النهرین ) و بین آشوریان و بابلیان رایج بوده و گونه ای از زبان س ...
آبراتاس، اَبَرداتِس، آبراداتاس، اَبَرداته - واژه اَکَدی: این زبان در میانرودان ( بین النهرین ) و بین آشوریان و بابلیان رایج بوده و گونه ای از زبان س ...
پَنام - واژه اوستایی - نام پسرانه در اوستا: پَئیتی دانَه ( paiti dāna ) در پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : پَدام، پَندام، پَندَم پن: بستن، ج ...
پَنام - واژه اوستایی - نام پسرانه در اوستا: پَئیتی دانَه ( paiti dāna ) در پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : پَدام، پَندام، پَندَم پارچه ای ا ...
پَنام - واژه اوستایی - نام پسرانه در اوستا: پَئیتی دانَه ( paiti dāna ) در پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : پَدام، پَندام، پَندَم پن: بستن، ج ...
وَرِجَمکَرد، وَرِجَمکَرت - واژه اوستایی ( وندیداد:varefshva ) وَرِ ( وَرِنگه ) : جای سر پوشیده، پناهگاه، سوراخی در کوه، غار، دژ، قعله، بارو - داور ...
وَرِجَمکَرد، وَرِجَمکَرت - واژه اوستایی ( وندیداد:varefshva ) وَرِ ( وَرِنگه ) : جای سر پوشیده، پناهگاه، سوراخی در کوه، غار، دژ، قعله، بارو - داور ...
هَوُو - نام سومین زن زرتشت ( هَوُوی، Hvovi ) هَووی، مادرِ هیچ یک از فرزندهای زرتشت نیست! . در بُندَهِشن ( بُندَهِش ) فَرگرد ( فصل ) 32 و همچنین وِج ...
فِرِنی، فِرینی - واژه اوستایی - نام دخترانه نام مادر بزرگ زرتشت و همچنین نام نخستین دختر زرتشت که نامش بر او گیرایی داشت و از بچگی به فرنود ( دلیل ) ...
فِرِنی، فِرینی - واژه اوستایی - نام دخترانه نام مادر بزرگ زرتشت و همچنین نام نخستین دختر زرتشت که نامش بر او گیرایی داشت و از بچگی به فرنود ( دلیل ) ...
آرتیستونِه، آرتیستون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام سومین دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش فرهمند هخامنشی در گل نوشته های ایلامی ( لوح های گلی ای ...
آرتیستونِه، آرتیستون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام سومین دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش فرهمند هخامنشی در گل نوشته های ایلامی ( لوح های گِلی ا ...
بَرساد - واژه اوستایی - نام پسرانه بر: میوه، نتیجه ساد: راست، نیکو، درست، سالم، رسیده، پرورده معنی: میوه رسیده، سلام دادن در پایان نماز، درود فرس ...
آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...
آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...
آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...
آیدانا، آیدَنَه، آیادانا، آیَه دانَه - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام پرستشگاه ها در سنگ نوشته های هخامنشی: این پرستشگاه ها به گونه تالار ستون ...
آیدانا، آیدَنَه، آیادانا، آیَه دانَه - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام پرستشگاه ها در سنگ نوشته های هخامنشی: این پرستشگاه ها به گونه تالار ستون ...
فَروَروانه، فَروَرانه، فَراوَرتی، فَروَرتی - فَرانه - نام دخترانه آیینی ( مراسمی ) است که فرد زرتشتی پس از این که به دین زرتشتی گِرَوید ( نوزود! ) ، ...
فَروَروانه:فَروَرانه، فَراوَرتی، فَروَرتی - فَرانه - نام دخترانه آیینی ( مراسمی ) است که فرد زرتشتی پس از این که به دین زرتشتی گِرَوید ( نوزود! ) ، ...
ایلایدا یا اِلایدا - واژه ترکی - نام دخترانه ایل: تیره، خاندان، دودمان - اهورامزدا، دادار، پروردگار، آفریدگار، خدا، ایزد، یزدان، جان آفرین، پدید و ...
ویشاد، ویشاتا، ویشاتو - واژه فارسی میانه ( پارسیگ ) نام پسرانه . کسی که به خواست خدا و بدون کمک کسی یا چیزی ( پشتیبان، حامی - پله یا نردبان و . . . ...
بَرشان، بَرسان، بَرُوشان، بَررُوشَنان ( پَرپُرُوشان ) ، وَدرِشتان ( وَدرِستان ) - نام پسرانه - واژه پارسی میانه ( پارسیگ ) این واژه را واسه ( برای ...
ایسانا - واژه اوستایی - نام پسرانه strength وام گرفته شده از فارسی اوستایی است! ایسان: انرژی، نیرو، توان، قدرت، زور، یارا، کارمایه! - جَنَم، جُربُز ...
هوکِرپ: واژه اوستایی ( hukereptā، hukehrp ) - نام پسرانه نام سردار اشکانی که تراژان ( سیزدهمین فرمانروای روم ) را کشت و خسرو اشکانی دوباره به پادشاهی ...
هوبان - نام پسرانه - واژه اوستایی هو: سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ و بوی خدایی نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهت ...
هیرود یا هِرود - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) نام پسرانه فرنام ( لقب ) اَردِ دوم اشکانی که به خاطرِ دلاوری های سردار بزرگ ایرا ...
آدیوار - نام پسرانه دو گونه می توان برداشت کرد: 1. واژه فارسی میانه ( پارسیگ ) عَیّار ( آدیوار، آذیوار ) گرچه امروزه به معنای: ولگرد، ولنگار - دزد و ...
وَخشور، فَرَخشور - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : وَخش وَریه �"waxšwarīh" نام پسرانه بر پایه دینکرد: فرنامی ( لقبی ) بود که به پیامبر ...
یوبان، یووان - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام پسرانه یو: خدا، پروردگار، اهورامزدا، دادار، آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین بان: وان - پسوند نگهبانی و ...