کرشفت

لغت نامه دهخدا

کرشفت. [ ] ( اِ ) چرخ. صقر. قسمی مرغ شکاری. ( فرهنگ ایران باستان پورداود ص 298 ). چرغ. رجوع به چرغ و صقر شود.

کرشفة. [ ک َ ش َ ف َ / ک ِ ش ِ ف َ ] ( ع اِ ) زمین درشت. کِرشافة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زمین درشت و سخت غیر مزروع. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

کَرشِفت، کَرشیپتَر - واژه اوستایی ( kăršiptar )
نام پرنده ای اساطیری -
گونه ای از شاهین ( عُقاب ) که دارای بال های سیاه و چَنگال های تیز و نیرومند است و برای همین هم هست به " آله" زبانزد گشته است!
...
[مشاهده متن کامل]

( ( آله: دارای نیروی وَرجاوَندی خدایی و فرمانروایی ) )
پرنده کَرشِفت، نماد ایران هست و در پرچم های هخامنشیان به چشم می خورد و نمونه های پُرآوزه آن:
پرچم هخامنشی بُرنزی کشف شده در بخش ( منطقه ) شَهداد کرمان
دِرَفش شهباز یا دِرَفش کوروش بزرگ در کاشی های تخت جمشید ( پرسپولیس )
پرچم اسطوره ای دِرَفش بنفش کاویانی کاوه آهنگر
کَرش ( کَرشی ) : سیاه، تیره، مشکی -
فرازمینی، ماورایی، گَرزمانی، کاریزمایی!
فت ( پتَر ) : تیزرو، تندرو، بادپا، رَهوار -
نیرومند، قوی، مقتدر، مدیر، کاریزما! -
پیروز، مؤفق - جنگجو، جنگاوَر، شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان، سورِن!
معنی: شاهین ( عربی: عُقاب ) ، چَرخ یا باز شِکاری، صَقر، شَهباز، آله -
پرنده تیره تیزرو، پرنده نیرومند سیاه -
دارای فَرّ ایزدی، جنگجوی کاریزما دار، پهلوان فرازمینی
برپایه وَندیداد، فرگرد2، بند42 و همچنین بُندَهِش، بخش9، بند154:
کَرشِفت ( کَرشیپتَر ) ، نام پرنده ( مرغی ) اساطیری که دارای فَرّ ایزدی است و سخن گفتن می دانست و توانست با چشمان تیزبین خود جای جمشید را پیدا کند و آورنده دین مَزدَیَسنا ( زرتشتی ) به وَرِجَمکَرد هست!
( ( گفته می شود چشمان عقاب از مغز او بزرگ تر است و توانایی هشت برابر دید انسان را داراست و توانایی شناسایی رنگ های یک سنجاب از فاصله سه کیلومتری را داراست! ) )
در مینوی خرد، پرسش60، بند9:
کَرشِفت، سَروَر مرغان چِهرآب ( چَخروای ) نامیده شده است!
بند42: ای دادارِ ( اوستایی:داتار ) جهانِ استومند ( زمینی ) ، ای اَشون ( اَشوان، یکی از نام های خدا، راستی و نیکی )
چه کسی، دین مزداپرستی را بدان جا یا بدان ورجمکرد برد؟
آنگاه اهورامزدا پاسخ داد:
ای سِپَنتمان زرتشت، پرنده ( مرغِ ) کَرشِفت!
( ( آن را با پرنده های زیر همسان ندانید:
1. سیمرغ:
اوستایی: mărəyo. saĕnă
مرغِ سی ( سیمرغ ) ، سیرَنگ ، آمروش!
2. عَنقا:
پارسی پهلوی و اوستا: اَشتَرکا
در اساطیر ایران و مصر:
ققنوس ( معرب: کوکنوس ) یا فونیکس ( phoenix ) -
پرنده ای تنها و بدون همدم ( جفت ) که پس از هزار سال ( در اساطیر ایران ) یا پس از پانصدسال ( در اساطیر مصر و یونان ) زندگی می کند و هنگامی که به پایان زندگی اش می رسد هیزم ( هیمه ) گردآوری می کند و خود را می سوزاند و از خاکستر آن قُقنوسی جوان پدید می آید!
امروزه: شتر مرغ، هر چند در افسانه ها عَنقا مرغی است شبیه به سیمرغ، در منقارهای آن سوراخ هایی وجود دارد که آواز بلندی می سازد
3. وارَغنَه ( وِرِثرَغنَه ) : اوستایی: vărəyna
کلاغ، زاغ، زَغَن
کلاغ درجه نخست مهرپرستی و نشانه پیام آوری است!
4. دال: کَرکَس ( اوستا: کَهرَکاس ) یا لاشخور یا پرنده مُرده خوار
5. هُما ( چَمروش ) : اوستایی: هامو تَخمه ) )

منابع• http://www.avesta.org/vendidad/vd.htm#chapter2• http://www.avesta.org/vendidad/
همچنین نام پرنده ای است اساطیری

بپرس