پیشنهاد‌های مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)

بازدید
٧,١٠٠
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هوتانه، هوتانا، اوتانِس - واژه اوستایی و ترکی - نام پسرانه نام یکی از سرداران داریوش بزرگ و نخستین کسی بود که فهمید گئومات، بردیای دروغین است نام سر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

هوتانا، هوتانه، اوتانِس - واژه اوستایی و ترکی - نام پسرانه نام یکی از سرداران داریوش بزرگ و نخستین کسی بود که فهمید گئومات، بردیای دروغین است نام سر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

وِستا - واژه اوستایی - نام پسرانه برگرفته شده از واژه "وَئید" اوستا است! وَئیدا، وَئِدا سانسکریت: ویدهَئتی وید: وَئید، وَئِد، وِست - پیدا کردن، یافت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

وِست - واژه اوستایی - نام پسرانه برگرفته شده از واژه "وَئید" اوستا است! وَئیدا، وَئِدا سانسکریت: ویدهَئتی وید: وَئید، وَئِد، وِست - پیدا کردن، یافتن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

واژه اوستایی - نام پسرانه ویر: وَئیریَه - حافظه، یاد، خاطره - هوش، خِرَد، عقل، اندیشه، فراست، زیرکی - شُعور، فهم، ادراک دغدغه، نگرانی، دلواپسی - پی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رامناد، رامیاد - واژه اوستایی - نام پسرانه یادآوری از واژه نوروز: نام بیست و هشتمین روز در گاهشمار اوستایی! رام: آرام، آسوده، آسان، راحت، بی دغدغه و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رامیاد، رامناد - واژه اوستایی - نام پسرانه یادآوری از واژه نوروز: نام بیست و هشتمین روز در گاهشمار اوستایی! رام: آرام، آسوده، آسان، راحت، بی دغدغه و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ویدهان، ویدهانو - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) و سانسکریت - نام پسرانه وید: علاج، چاره، راه حل، راهکار، نقشه - داد ( دادیک ) ، آیین، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ویدهیا: ویدیا، واژه سانسکریت - نام دخترانه وید: وَئید، وَئِد، وِست - واژه اوستایی - سانسکریت: ویدهَئتی ( ویدهیا، ویدیا ) امروزه: ویدا دید، نگرش، بی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ویدوش: واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) و سانسکریت - نام پسرانه وید: علاج، چاره، راه حل، راهکار، نقشه اوش: هوش - خِرَد، عقل، اندیشه، فر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

وِرزِنت، وِرزا، وِرزان - واژه فارسی باستان - نام پسرانه نام یکی از بزرگان خاندان هخامنشی نام کسی که هم دوره شاپور اول بود و نام او در سنگ نوشته ( کتی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

همدات، همداد - واژه اوستایی - نام پسرانه نام پدر هامان ( وزیر خشایارشا ) هم: پیشوند همانندی و همراهی دات: داتا ( داتَه ) - data برگرفته شده از فار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

همدات، همداد - واژه اوستایی - نام پسرانه نام پدر هامان ( وزیر خشایارشا ) هم: پیشوند همانندی و همراهی دات: داتا ( داتَه ) - data برگرفته شده از فار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

فَریمان، پَریمان - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه نام یکی از شهرهای خراسان فَر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایرانی است ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

فَرناد، فَراناد - واژه سانسکریت - نام پسرانه فَر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایرانی است: فروغیِ ایزدی است که به دل هر که بتابد، از همگان برتری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پریملاک: واژه سانسکریت - نام دخترانه پریم: آغاز جوانی، شروع بهار و تازگی، نوروز لاک: اِشگ ( عشق ) ، دلدادگی، دل بُردگی، شیدایی، والِگی - علاقه، دل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

فَرهود، فَرهَذ، پَرهود - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) درست دینان ( مَزدَکیان ) است! فَر: فَرّه، خُرّه - مفه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

فَراتاگون، فَرتاگون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام دختر آرتان، برادرزاده داریوش و نوه ویشتاسپ ( برخی آن را از خاندان ماد می دانند، همچنین برخی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیلِر - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام پسرانه نام خدای بزرگ ( بیل ) در فرهنگ آشوری معنی: فرزانه، خردمند، دانشمند، هوشمند، باهوش، زیرک، رند - آگاه، بید ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

فَردات، فَرادات - واژه اوستایی - نام پسرانه نام برادر زاده خشایارشا که در نبرد پِلاته که به همراه ماردنیوس ( مَردونیه ) رشادت هایی برای ایران انجام د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هومایتی، هومائیتیا - واژه فارسی باستان - نام دخترانه همتای دخترانه هومَت! فرنام ( لقب ) دختر پادشاه ماد ( هُوخَشتَر، هُووَخشَترَه ) به نام آمیتیس بود ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

هومایتی، هومائیتیا - واژه فارسی باستان - نام دخترانه همتای دخترانه هومَت! فرنام ( لقب ) دختر پادشاه ماد ( هُوخَشتَر، هُووَخشَترَه ) به نام آمیتیس بود ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

هورِشت - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام دخترانه این واژه از نظر ظاهری با هورِشت ( کردار نیک ) همسان است ولی از نگرش زبان شناسی و م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیگرِس - واژه فارسی باستان - نام پسرانه نام پسر سلدوم، فرمانده نیروی دریایی ایران در جنگ خشایارشا با یونانیان ( نبردهای ترموپیل و آرتِمیزیوم که به فت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

واژه آشوری ( بابِلی ) - نام پسرانه راب: پدر، بابا - بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه سین: پسوند نسبت و دارندگی معنی: خدای بزرگ ماه در فرهنگ آشور ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

پلیسِر، پلیسکَر - واژه کردی و لری - نام دخترانه معنی: پرستو، چلچله، اَبال ( اَبابیل: بر وزن اَفاعیل - پرستوها )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیرتانا، فیرتینا - واژه ترکی - نام پسرانه فیر: چرخش، گردش، به دور خود چرخیدن، دور زدن تان: پسوند نسبت و دارندگی ا: پسوند اسم ساز، چشمگیری و برتری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فیرتان، فیرتین - واژه ترکی - نام پسرانه فیر: چرخش، گردش، به دور خود چرخیدن، دور زدن تان: پسوند نسبت و دارندگی معنی: طوفان، تندباد، گِردباد - تماش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پَردَک، بَردَک - فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام دخترانه معنی: افسانه ای، رویایی ( فرانسوی: ایده آل ) ، دست نیافتنی، خفن! - پرسیدنی، چی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اُورَک، اُورَه - واژه ترکی - دل ( قلب ) ترکا وقتی بخوان از ته دل، از کسی تعریف کنند، این واژه رو بکار می برند! مانند: اورکی قارداش ( گارداش ) >>> عش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - این واژه رو واسه کسی بکار می برند که میخواد بپیچونه یا ما رو لای ( بینِ ) کاری بذاره و بره! معنی: رفیق نی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

نخست پوزش میخوام از ساختن این واژه ولی چه کنم که واژه ای کاربردی است! کون بُلبُلی - واژه فارسی، در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) این واژه را ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جانجان: واژه فارسی ( جانان ) که در ترکی به گونه جانجان کاربرد دارد! معنی: اِشگ ( عشق ) ، دوست داشتنی، خواستنی، عزیز دل، نازنین، نورچشمی!، عزیز دُرّ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

جَخِس وَخِس - در لهجه اصفهانی حالت چطوره، چطوری، احوال پرسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه انگلیسی آن: didactics فن آموزش و یاددهی، فناموز ( فن آموز )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

واژه انگلیسی - فن آموزش و یاددهی، فناموز ( فن آموز ) ، پِداگوژی ( فرانسوی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ستوت یسن: هاتهای 14 تا 18 که به "ستوت یسن: متن راستین"موسوم است ولی همانطور که از معنی آن بر می آید ( مانثرا، ستایش و نیایش ) دعاهایی ویژه ایزدان در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پارسا واژه فارسی است و pious برگرفته شده از فارسی است! معنی: پاک نژاد، سِپَنتا، درستکار، پاکدامن، پرهیزگار ( پرهیزکار ) ، فرهود!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پارسا واژه فارسی است و pious برگرفته شده از فارسی است! معنی: پاک نژاد، سِپَنتا، درستکار، پاکدامن، پرهیزگار ( پرهیزکار ) ، فرهود!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دِین واژه فارسی است و deign برگرفته شده از فارسی است! معنی: قرض، وام، بدهی - بزرگواری، لطف، بخشندگی، دست و دل بازی، بزرگ دستی!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-٢٧

دِین واژه فارسی است و deign برگرفته شده از فارسی است! معنی: قرض، وام، بدهی - بزرگواری، لطف، بخشندگی، دست و دل بازی، بزرگ دستی!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دَری وَری واژه مرکب اتباعی فارسی است و drivel برگرفته شده از فارسی است! ( ( بر پایه اوستا: دراییدن اهریمنی و گفتن اهورایی است به مانند "دری وری" هست ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

دَری وَری واژه مرکب اتباعی فارسی است و drivel برگرفته شده از فارسی است! ( ( بر پایه اوستا: دراییدن اهریمنی و گفتن اهورایی است به مانند "دری وری" هست ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ولگرد واژه فارسی است و vagrant برگرفته شده از فارسی است! معنی: پاپَتی، پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری، آسمان جُل - آواره، در به در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

ولگرد واژه فارسی است و vagrant برگرفته شده از فارسی است! معنی: پاپَتی، پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری، آسمان جُل - آواره، در به در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دِرَنگ واژه فارسی میانه ساسانی است و delay برگرفته شده از فارسی است! معنی: دِل دِل کردن، دَست دَست کردن، مولیدن ( مولِش ) ، گربه رقصانی - تأخیر، دی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

دِرَنگ واژه فارسی میانه ساسانی است و delay برگرفته شده از فارسی است! معنی: دِل دِل کردن، دَست دَست کردن، مولیدن ( مولِش ) ، گربه رقصانی - تأخیر، دی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دُشمَن واژه اوستایی! و enemy از واژه فارسی باستان"هَینا، hainā یا هَینام، hainām" وام گرفته است! و همچنین انگره! . یادآوری از واژه دوشیارا: ( ( از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دُشمَن واژه اوستایی! و enemy از واژه فارسی باستان"هَینا، hainā یا هَینام، hainām" وام گرفته است! و همچنین انگره! . یادآوری از واژه دوشیارا: ( ( از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دوشیارا، دُشیارا - واژه فارسی باستان . دوش ( دُش ) : بد، ناروا، ناپسند، نادخ - زشت، نکوهیده، پلید ( گُجَستَک ) به مانند دشمن: مرد بد، شخص پلید . ی ...