پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٣,٦٢٠)
🧵 کاربردهای واژه رج زدن 1. در صنعت فیلم و سینما 🎬 • به معنای مرتب سازی نماها بر اساس خط داستانی است. • دستیار کارگردان صحنه هایی که در مکان های ...
🔸 معادل فارسی: پرسیدن پشت سرهم / سوال باران کردن / رگبار سوال در زبان محاوره ای: هی سوال پرسید، پشت سرهم سوال ریخت، سوال بارونش کرد 🔸 تعریف ها: 1. ...
🔸 معادل فارسی: اطلاعات گرفتن با اصرار / سوال پیچ کردن / کشیدن حرف / اطلاعات کشی در زبان محاوره ای: هی سوال پیچش کرد، هی ازش حرف کشید، هی پرسید تا اط ...
🔸 تعریف ها: 1. ( ریاضی – جبر و خطی ) : در ریاضیات، به ویژه جبر مجرد و جبر خطی، kernel theory به بررسی ویژگی های هسته در نگاشت های ریاضی می پردازه؛ ...
🔸 معادل فارسی: مسابقه تعیین کننده / بازی سرنوشت ساز / دیدار نهایی در زبان محاوره ای: بازی تعیین کننده، مسابقه آخر، بازی سرنوشت ساز 🔸 تعریف ها: 1. ...
🔸 معادل فارسی: بازی جام / مسابقه حذفی / دیدار جامی در زبان محاوره ای: بازی جامی، مسابقه حذفی، بازی توی جام 🔸 تعریف ها: 1. ( ورزشی – فوتبال ) : م ...
🔸 معادل فارسی: مهارت های بقا در طبیعت / فنون زندگی در جنگل / هنر زیستن در دل طبیعت در زبان محاوره ای: زندگی تو دل جنگل، مهارت های بقا، طبیعت گردی حر ...
🔸 معادل فارسی: آماده طلب / فرد آماده ساز / بحران پیشه / پیش بین بحران در زبان محاوره ای: کسی که همیشه واسه بحران آماده ست، آدمی که همه چی ذخیره می ک ...
🔸 معادل فارسی: دانشگاه مادر / دانشگاه محل تحصیل / مؤسسه آموزشی پرورش دهنده در زبان محاوره ای: دانشگاه خودم، جایی که درس خوندم، دانشگاه قدیمی م 🔸 ت ...
🔸 معادل فارسی: فقط حرکت های رئیس وار / فقط تصمیم های قدرتمندانه / فقط انتخاب های سطح بالا در زبان محاوره ای: فقط کارای خفن / فقط حرکت های حرفه ای / ...
تِیست گَزِم 🔸 معادل فارسی: انفجار مزه / لذت شدید چشایی / اوج خوشمزگی در زبان محاوره ای: مززه ترکوند! / طعمش آدمو دیوونه می کنه / یه مزه ی orgasm طور ...
🔸 معادل فارسی: باغبانی علمی / علم پرورش گیاهان / گیاه پروری تخصصی در زبان محاوره ای: باغبانی حرفه ای / کشاورزی گیاهان زینتی و خوراکی 🔸 تعریف ها: 1 ...
🔸 معادل فارسی: مدیریت چمن / نگهداری پوشش سبز در زبان محاوره ای: مراقبت از چمن، نگهداری زمین ورزشی، مدیریت فضای سبز چمنی 🔸 تعریف ها: 1. ( کشاورزی ...
🔸 معادل فارسی: درخت کاری علمی / علم نگهداری و مدیریت درختان در زبان محاوره ای: مراقبت از درخت ها، باغبانی درختی، نگهداری فضای سبز درختی 🔸 تعریف ها ...
🔸 معادل فارسی: باغبانی منظر / طراحی و نگهداری فضای سبز در زبان محاوره ای: طراحی فضای سبز، باغ آرایی، زیباسازی محیط با گیاهان 🔸 تعریف ها: 1. ( کش ...
🔸 معادل فارسی: گل کاری علمی / علم پرورش گیاهان زینتی و گل ها در زبان محاوره ای: کشت گل، باغبانی گل، تولید گل های زینتی 🔸 تعریف ها: 1. ( کشاورزی ...
🔸 معادل فارسی: سبزی کاری علمی / علم پرورش سبزیجات خوراکی در زبان محاوره ای: کشت سبزیجات، باغبانی سبزی، تولید سبزیجات خوراکی 🔸 تعریف ها: 1. ( کشا ...
🔸 معادل فارسی: میوه شناسی / علم پرورش درختان میوه 🔸 تعریف ها: 1. ( علمی – کشاورزی ) : شاخه ای از علوم باغبانی که به مطالعه، پرورش، اصلاح، و مدیر ...
🔸 معادل فارسی: اسکوات با نیمکت / اسکوات با توقف / اسکوات قدرتی 🔸 تعریف ها: 1. ( تمرین قدرتی – تخصصی ) : نوعی اسکوات که در آن فرد روی یک جعبه یا ...
🔸 معادل فارسی: دست سبز / استعداد باغبانی / مهارت در پرورش گیاه در زبان محاوره ای: بلدِ گیاه نگه داشتن / گیاه بلد / باغبون ماهر 🔸 تعریف ها: 1. ( ...
🔸 معادل فارسی: سبزینه / پوشش سبز / طراوت گیاهی / تازگی طبیعت در زبان محاوره ای: سبزیِ طبیعت / سرسبزی / طراوت برگ ها 🔸 تعریف ها: 1. ( ادبی – شاعر ...
🔸 معادل فارسی: برگ پوش / پوشش گیاهی / برگ ها و شاخه ها / شاخ وبرگ در زبان محاوره ای: برگ درختا / پوشش سبز / برگ و بوته 🔸 تعریف ها: 1. ( طبیعت شنا ...
🔸 معادل فارسی: تمرین زیربازو خم با دمبل و گرفتن معکوس 🔸 تعریف ها و کاربردها: 1. ( ورزشی – تمرین قدرتی ) : حرکتی ترکیبی برای تقویت عضلات پشت، بازو ...
🔸 معادل فارسی: تمرین زیربازو با دمبل در حالت خم / زیربازو خم با دمبل / حرکت کششی پشت با دمبل 🔸 تعریف ها و کاربردها: 1. ( ورزشی – تمرین قدرتی ) : ...
🔸 معادل های فارسی: ( در زمینه غذا یا منابع ) : سریع تهیه کردن / یه چیزی سرهم کردن / یه لقمه جور کردن / یه چیزی از جایی پیدا کردن ( در زمینه افر ...
🔸 معادل های فارسی: تولید انبوه کردن / بی وقفه بیرون دادن / پشت سر هم ساختن ( معمولاً با کیفیت پایین ) در زبان محاوره ای: مثل خط تولید زدن / پشت س ...
🔸 معادل های فارسی: انسفالو مایلیت عضلانی / التهاب مغز و نخاع با منشأ عضلانی / بیماری خستگی مزمن ( نام جایگزین ) در زبان محاوره ای: بیماری ضعف شدی ...
🔸 معادل های فارسی: سندرم خستگی مزمن / بیماری خستگی شدید / انسفالو مایلیت عضلانی در زبان محاوره ای: خستگی دائمی / بیماری بی رمقی / ضعف مزمن _____ ...
( ورزشی – اسم ) : اصطلاحی برای تمرینات هدفمند و شدید که عضلات باسن ( glutes ) را درگیر می کنند و باعث احساس سوزش ناشی از فعالیت شدید می شوند. این تمر ...
( ورزشی – اسم ) : اصطلاحی برای تمرینات شدید و هدفمند که عضلات مرکزی بدن ( شکم، پهلو، کمر، لگن ) را به شدت درگیر می کنند. این تمرین ها معمولاً با حرکا ...
( ورزشی – تعبیر غیررایج ) : در برخی محافل غیررسمی، ممکن است �arm candy� به صورت استعاری برای اشاره به بازوهای خوش فرم و عضلانی استفاده شود—یعنی �آب ن ...
🔸 معادل های فارسی: **اسم:** حجم، توده، مقدار زیاد، عمده **فعل:** حجیم شدن، افزایش حجم دادن ( به ویژه در بدن سازی ) **صفت:** عمده، حجیم، انبوه، فل ...
🔸 معادل های فارسی: **فعل:** ریز کردن، پاره کردن، نابود کردن، له کردن، به شدت شکست دادن، به شدت انتقاد کردن، نوازندگی سریع و ماهرانه ( گیتار ) ، اس ...
________________________________________ 🔸 معادل های فارسی: **فعل:** خم کردن، منقبض کردن، نشان دادن قدرت یا توانایی **اسم:** انعطاف پذیری، نمایش ...
🔸 تعریف ها: 1. ( کراس فیت – تمرین روزانه ) : مخفف عبارت Workout of the Day؛ یعنی برنامه ی تمرینی مشخصی که هر روز توسط مربی یا سیستم کراس فیت طراحی ...
🔸 تعریف ها: 1. ( تمرینی – تناوبی ) : مخفف عبارت Every Minute On the Minute؛ یعنی انجام یک حرکت یا مجموعه ای از حرکات در ابتدای هر دقیقه، و استفاده ...
🔸 تعریف ها: 1. ( تمرینی – تناوبی ) : مخفف عبارت As Many Rounds/Reps As Possible به معنای �بیشترین تعداد دور یا تکرار ممکن� در یک بازه ی زمانی مشخص ...
🔸 معادل فارسی: تمرین تناوبی با شدت بالا / تمرین چهار دقیقه ای / تاباتا در زبان محاوره ای: ورزش شدید و کوتاه / تمرین فشرده / تمرین چربی سوز سریع 🔸 ...
🔸 معادل فارسی: توپ تعادلی BOSU / نیم توپ تمرینی / ابزار تمرین تعادلی در زبان محاوره ای: توپ بوسو / نیم توپ ورزشی / توپ تعادل 🔸 تعریف ها: 1. ( ور ...
🔸 تعریف ها: 1. ( ورزشی – تمرین مقاومتی ) : سیستم تمرینی مبتنی بر وزن بدن که با استفاده از بندهای مقاومتی متصل به سقف یا دیوار انجام می شود. تمرینا ...
🔸 معادل فارسی: تمرین جلو بازو با دمبل / جلو بازو دمبل / حرکت کرل با دمبل در زبان محاوره ای: تمرین جلو بازو با دمبل / حرکت دمبل برای بازو 🔸 تعریف ه ...
🔸 معادل فارسی: ایستادن ( با خودرو ) / توقف کردن / رسیدن و توقف کردن / بالا کشیدن ( بدن یا لباس ) / سر زدن ( عامیانه ) در زبان محاوره ای: ماشین رو ن ...
🔸 معادل فارسی: وزنه برداری از زمین / حرکت ددلیفت 🔸 تعریف ها: ددلیفت یک تمرین قدرتی است که در آن وزنه ای ( معمولاً هالتر ) را از روی زمین تا ارتفاع ...
🔸 کلاس اسپین یا دوچرخه سواری ثابت داخل سالن، نوعی ورزش هوازی با دوچرخه ثابت است که معمولاً به صورت گروهی و با راهنمایی مربی انجام می شود. این کلاس ه ...
🔸 اصطلاح "feel the burn" به حس سوزش و درد ناشی از تمرین شدید عضلات اشاره دارد که در ورزش و تمرینات بدنی معمول است. این عبارت اغلب به عنوان تشویق برا ...
🔸 اصطلاحی عامیانه که به معنی احساس آرامش و رهایی از نگرانی، استرس یا باری سنگین از دوش بودن است. وقتی می گوییم "weight off my shoulders" یعنی از نگر ...
🔸 معنا: عبارت "Thank the heavens" یا "Thank heavens" یک اصطلاح عامیانه است که برای ابراز شکرگزاری و احساس رهایی عمیق استفاده می شود، معمولاً زمانی ک ...
Get - at - able 🔸 معادل فارسی: قابل دسترس / قابل دستیابی / در دسترس بودن 🔸 تعریف ها: کلمه "get - at - able" به چیزی اشاره دارد که می توان آن را به ...
🔸 معادل فارسی: بیننده / ناظر / کسی که شاهد یا مشاهده کننده یک رویداد، اتفاق یا موقعیت است 🔸 تعریف ها: واژه "beholder" به شخصی گفته می شود که چیزی ...
🔸 معادل فارسی: شاهد / کسی که شهادت می دهد / شخصی که در دادگاه یا موقعیت قانونی شهادت می دهد 🔸 تعریف ها: Testifier به شخصی گفته می شود که درباره چی ...