پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٦٢٩)

بازدید
١,٥٨٠
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It can be used to describe the action of looking at something. از/با دیدن، از/با تماشای مثال: Upon seeing the beautiful sunset, I was filled with jo ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورچلوزیده /ورچلوسیده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نرده چوبی، حفاظ چوبی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A hinged or sliding panel for closing the entrance to a room, cupboard, etc. بازویی/جک در اتاق، در حیاط یا در کابینت و غیره.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عکس/تصویر تکی از چهره.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

A superficial usually whitish growth produced especially on organic matter or living plants by fungi ( as of the families Erysiphaceae and Peronospor ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make or become less valuable or respected. کم ارزش یا کم اعتبار شده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرحه شرحه، جگر زلیخا، چاک چاک، جر خورده.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slowly decay or disintegrate, especially because of neglect. چیزی به خاطر بی توجهی به مرور پوسیده و متلاشی شود. مثال: The books, if any are ever pr ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

In a way that bends or hangs down heavily. Related word. drooping. خمیده، تا شده، سربه زیر شل و واررفته. مثال: The thirsty plants bowed their heads ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکهو، بی مقدمه.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Of a robust traditional or rural character. دارای ویژگی سنتی یا روستایی تمام عیار.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شرطی که، منوط به اینکه. مثال: Alex wouldn't lie, but if he was given enough time to think about it, he could certainly evade the issue. ترجمه پی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To hurry somewhere or through a place in a rude and forceful way. خراب شدن روی سر کسی، خود را زورتپان کردن، سرخر شدن،

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The word status implies social stratification on a vertical scale. People may be said to occupy high positions when they are able to control, by orde ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کله گنده، خان، شیخ، با اصل و نسب.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A particular area. منطقه/ناحیه یا جایی دور از ذهن مثال: Fancy seeing her in this neck of the woods! ترجمه پیشنهادی: تو کجا اینجا کجا!/از این طرفها!/ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to cause someone to talk more freely : to cause someone to say things that would not usually be said. از زیر زبان کسی کشیدن، حرف کشیدن از کسی، کسی ر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

boisterously carefree, joyful, or high - spirited. بی دغدغه، دلشاد، سرزنده، خوشحال، سرحال، شنگول، دارای روحیه بالا.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In a noisy, energetic and rough way. با داد و هوار، با قشقرق ، با داد و بیداد، مثال: The little boys were playing boisterously in the garden. ترج ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Straw or reeds used to make roofs. نی و پوشال که برای ساختن سقف به کار می رود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An embankment for controlling or holding back the waters of the sea or a river. خاکریزی برای کنترل یا مهار آب دریا یا رودخانه، سیل بند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A rower, especially as a member of a racing team. عضو تیم قایقرانی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An oarsman who has attained a particular level of knowledge or skill. پاروکش/پاروزن متبحر و مجرب.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Enjoy oneself in a lively and noisy way, especially with drinking and dancing. خوشگذرانی کردن به شکلی سرزنده و پر سروصدا به ویژه به همراه نوشیدن و ر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Those individuals whose importance in the world is too less or minor. آدمهای ناچیز/کم اهمیت/حقیر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Near where you are now or where you live. اینجاها، همینجاها. مثال: There are no decent schools round here. اینجاها مدارس مناسبی پیدا نمیشه.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دوروبر کسی/چیزی نگاه کردن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسی که به آدم دست می دهد. مثال: I get the impression it wasn’t anything to do with the war. ترجمه پیشنهادی: حسی بهم میگه موضوع ربطی/دخلی به جنگ ندا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اولین و آخرین، تمام ( به هنگام نوشتن چک در انتهای مبغ چک به حروف نوشته می شود ) . مثال: On a cheque, 25000 is written as "Twenty Five Thousand Only. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همان، معروف مثال: His singing wasn’t exactly bel canto either. ترجمه پیشنهادی یک: آوازی که می خواند همان بل کانتو هم نبود. ترجمه پیشنهادی دو: آوازی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

For that matter; moreover. به همین علت/دلیل/خاطر، به علاوه مثال: I was too tired to go. And I couldn't have paid, either. ترجمه پیشنهادی: از خستگی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The skin on human fingers and toes is known as glabrous, meaning it is smooth and hairless. When it has been in contact with water for a long time, t ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A stretch of road, water, or land is a length or area of it. حوضه آبریز ، حوضه آبخیز، آبخیزداری.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to do one's particular kind of work. انجام نوع خاصی از کار، کاسبی کردن، امرار معاش.

پیشنهاد
١

You can use this phrase when you want to tell someone to avoid a potentially embarrassing situation. دست از خجالت برداشتن، خجالت را کنار گذاشتن مثال ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The dispersion of the Jewish people beyond Israel. یهودیانی که در جایی غیر از فلسطین ساکن هستند. دوستان بد نیست تلفظ صحیح کلماتی را که پیدا یا ثبت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

همه چیز تمام

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use it when referring to the rate or speed of something. نسبتاً آهسته، آهسته آهسته، آنقدر آهسته، به قدری آهسته. مثال: He walked slowly enou ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Definition of dowdily. as in sloppily. in a careless or unfashionable manner dressed hurriedly and dowdily to go do her workout. لباس ناموزون/سرسری، ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

further; additional, the remaining ones; the rest, that which is distinct from, different from, or opposite to something or oneself. دیگر اینکه، به ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Existing separately and not combined with other things. فاصله، شکاف، جدایی, افتراق، پراکندگی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخمه بر گیتار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It normally means 'almost not at all' or 'only just'. We can use it in mid position, or before an adjective or a noun. به زور، به زحمت، بگی نگی، بفه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to describe a business financed by venture capital. کسب و کار مبتنی بر سرمایه گذاری خطرپذیر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make Russian in character or style. به سبک و سیاق روسی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To treat ( someone ) in a cruel, insulting, threatening, or aggressive fashion . زورگویی، فحاشی، تهدید یا اعمال خشونت به کسی. To act like a bully t ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

To do something instead of someone else. کاری را به جای دیگری انجام دادن. To get control of something. ابتکار عمل را به دست گرفتن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slow and hesitant, especially through lack of confidence; faltering. حالتی بین ماندن و رفتن/خواستن و نخواستن، بلاتکلیف.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

To do something, even though it involves risks. اقدام به کاری مخاطره آمیزه.