پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٦٠)

بازدید
٢,٤٤٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

In a noisy, energetic and rough way. با داد و هوار، با قشقرق ، با داد و بیداد، مثال: The little boys were playing boisterously in the garden. ترج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Straw or reeds used to make roofs. نی و پوشال که برای ساختن سقف به کار می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An embankment for controlling or holding back the waters of the sea or a river. خاکریزی برای کنترل یا مهار آب دریا یا رودخانه، سیل بند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A rower, especially as a member of a racing team. عضو تیم قایقرانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An oarsman who has attained a particular level of knowledge or skill. پاروکش/پاروزن متبحر و مجرب.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Enjoy oneself in a lively and noisy way, especially with drinking and dancing. خوشگذرانی کردن به شکلی سرزنده و پر سروصدا به ویژه به همراه نوشیدن و ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Those individuals whose importance in the world is too less or minor. آدمهای ناچیز/کم اهمیت/حقیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Near where you are now or where you live. اینجاها، همینجاها. مثال: There are no decent schools round here. اینجاها مدارس مناسبی پیدا نمیشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دوروبر کسی/چیزی نگاه کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حسی که به آدم دست می دهد. مثال: I get the impression it wasn’t anything to do with the war. ترجمه پیشنهادی: حسی بهم میگه موضوع ربطی/دخلی به جنگ ندا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اولین و آخرین، تمام ( به هنگام نوشتن چک در انتهای مبغ چک به حروف نوشته می شود ) . مثال: On a cheque, 25000 is written as "Twenty Five Thousand Only. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همان، معروف مثال: His singing wasn’t exactly bel canto either. ترجمه پیشنهادی یک: آوازی که می خواند همان بل کانتو هم نبود. ترجمه پیشنهادی دو: آوازی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

For that matter; moreover. به همین علت/دلیل/خاطر، به علاوه مثال: I was too tired to go. And I couldn't have paid, either. ترجمه پیشنهادی: از خستگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The skin on human fingers and toes is known as glabrous, meaning it is smooth and hairless. When it has been in contact with water for a long time, t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A stretch of road, water, or land is a length or area of it. حوضه آبریز ، حوضه آبخیز، آبخیزداری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to do one's particular kind of work. انجام نوع خاصی از کار، کاسبی کردن، امرار معاش.

پیشنهاد
١

You can use this phrase when you want to tell someone to avoid a potentially embarrassing situation. دست از خجالت برداشتن، خجالت را کنار گذاشتن مثال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The dispersion of the Jewish people beyond Israel. یهودیانی که در جایی غیر از فلسطین ساکن هستند. دوستان بد نیست تلفظ صحیح کلماتی را که پیدا یا ثبت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همه چیز تمام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can use it when referring to the rate or speed of something. نسبتاً آهسته، آهسته آهسته، آنقدر آهسته، به قدری آهسته. مثال: He walked slowly enou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Definition of dowdily. as in sloppily. in a careless or unfashionable manner dressed hurriedly and dowdily to go do her workout. لباس ناموزون/سرسری، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

further; additional, the remaining ones; the rest, that which is distinct from, different from, or opposite to something or oneself. دیگر اینکه، به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Existing separately and not combined with other things. فاصله، شکاف، جدایی, افتراق، پراکندگی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زخمه بر گیتار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It normally means 'almost not at all' or 'only just'. We can use it in mid position, or before an adjective or a noun. به زور، به زحمت، بگی نگی، بفه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Used to describe a business financed by venture capital. کسب و کار مبتنی بر سرمایه گذاری خطرپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Make Russian in character or style. به سبک و سیاق روسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To treat ( someone ) in a cruel, insulting, threatening, or aggressive fashion . زورگویی، فحاشی، تهدید یا اعمال خشونت به کسی. To act like a bully t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

To do something instead of someone else. کاری را به جای دیگری انجام دادن. To get control of something. ابتکار عمل را به دست گرفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Slow and hesitant, especially through lack of confidence; faltering. حالتی بین ماندن و رفتن/خواستن و نخواستن، بلاتکلیف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

To do something, even though it involves risks. اقدام به کاری مخاطره آمیزه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Quick to detect or respond to slight changes, signals, or influences. دارای شامه تیز/ شاخک های حساس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Someone you are on a journey with. همسفر، همراه، پایه سفر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A dull explosive sound made by or as if by a laboring engine. صدای یکنواخت و کلافه کننده موتور وسیله نقلیه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تمجمج کنان [ ت َ م َ م ُ ]. سخن در دهن گردانیدن، بی هویدا گفتن، سخن ناپیدا گفتن، کلمات را نامفهوم و جویده جویده ادا کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واکه یا مُصَوَّت یا حرف صدادار صدایی در زبان گفتاری است که ویژگی آن به وسیلهٔ وضعیت باز مجرای صوتی شناخته می شود که در آن هیچ فشار هوایی در بالای حنج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Something that is very difficult or unpleasant to deal with. چیزی/کاری. مقوله ای بسیار سخت و ناخوشایند که از تحمل خارج باشد. نادلپسند، نچسب، طاقت ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارت دراومده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Urgently important : critical. اهمیت فوری، حیاتی, مهمتر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If you evade a question or a topic, you avoid talking about it or dealing with it. موضوع بحث را عوض کردن، حرف توی حرف آوردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Very unlikely or very improbable. بسیار ناممکن، خیلی بعید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Stir is a 19th - century slang word for "prison" that some word historians have suspected to be from Romani stariben, of the same meaning. این واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Change the arrangement or position of. برهم زدن نظم و ترتیب یا موقعیت/وضعیت. Cause to move or shift into a new position or place. تغییر/ایجادموقعی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Life as lived by ordinary people in urban streets. زندگی مردم عادی در خیابان های شهر .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Any ability or skill set related to streetlife and or survival. هر گونه توانایی یا مهارت در زندگی معمولی یا بر ای ادامه حیات.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از ما بهترون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخفف عبارت Minor - attracted person. فردی که به کوکان میل جنسی دارد و عبارت است از تمایل جنسی عودکننده یا تحریک جنسی نسبت به کودکان زیر ۱۳ سال. در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To have a good relationship or deal successfully with a situation. داشتن رابطه خوب یا با هم کنار آمدن در وضعیتی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Gravely disturbing or frightening. از ترس و نگرانی منجمد شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیش و کنایه، تیکه، متلک.