پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٦٢٩)

بازدید
١,٥٨١
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مترادف است با: aggregate, all in all, all that, all things, complex, each thing, every little thing, fixins', lock stock and barrel, many things, sum ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To represent or perform by action especially on the stage. عرضه کردن خود به ویژه روی صحنه .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوس کردن، ویار کردن، سر ذوق آمدن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لین، نرم، لطیف.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is often used to describe a certain feeling or ambience that exists in a particular environment or situation. حس مزاحم بودن، مزاحم نمی شم، تنهاتو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( humorous ) ​used for expressing surprise, especially about something sexual. صوت تعجب با نگاه شهوت آمیز.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slang for what pussy looks like. Used in response to hearing something nerdy or dorky, to imply they don't know what pussy looks like. 1. فرج، مهبل، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Platinum hair is palest blonde, but it's still blonde, not white or grey. It still has a subtle yellowish tint. موی پلاتینی/پلاتینه: موی بلوند کم رن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A workman who moves coal/A person who carries or shovels coal. کارگر زغال، کارگر زغال سازی، حمال زغال، زغال رسان.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A workman who heaves freight or bulk goods ( especially at a dockyard ) type of: working man, working person, workingman, workman. An employee who pe ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To open something that was closed, usually suddenly and completely. باز کردن چیزی به طور ناگهانی و کامل. To allow people to enter or become involve ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

To allow people to discuss something, take part in a competition, etc. مباحثه به راه انداختن، در رقابت شرکت جستن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس چی، خود دانی، هر طور راحتی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You say in that case or in which case to indicate that what you are going to say is true if the possible situation that has just been mentioned actua ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گندکاری، افتضاح.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slang. a scoundrel. Slang. a person who abandons or betrays their party or associates, especially in a time of trouble. an informer. رذل، خائن، نامر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Having great power or influence. دارای قدرت یا نفوذ

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

An organization or club formed for a particular purpose or activity. سازمان/تشکل/انجمنی که اهداف و فعالیت خاصی را دنبال می کند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربرگیری، نفوذ.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دم دست، در دسترس، در جای معلوم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Capable of being obtained. synonyms: getable, obtainable, procurable available. obtainable or accessible and ready for use or service. به دست آمدنی. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Not restrained or limited in the exercise of power : ruling by absolute authority. an arbitrary government. b. : marked by or resulting from the unre ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Deflate someone's exaggerated sense of self - worth or importance. ابهت کسی/چیزی را شکستن اعتبار یا ارزش کسی/چیزی را زیر سئوال بردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

از بی پناهی ، از درماندگی، از بیچارگی، از استیصال.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To collect all one's powers in preparation for action. خود را آرام کردن بر خود مسلط شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با صدای بلند جواب دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکلی پیش آمده؟ طوری شده؟ اتفاقی افتاده؟ چی شده؟ چه خبره؟ مشکل چیه؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Whenever someone asks you for something, be willing to give it. But be sure you get something in return. بده بستان، معامله، گاوبندی، زدوبند، لابی کر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با روی متبسم، با روی گشاده، با شادی، با شور و شوق.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موی دماغ، مزاحمت، مداخله.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تاراندن، رم دادن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

You can use it when you want to express that you had a feeling something was true before you got confirmation. این نظر منه، این حدس منه، این فرض منه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفع مزاحمت کردن، رد کردن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان وقت، بی درنگ، در ضمن، پشت بند، توامان، در عین حال، در همان حال.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب دیده شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مشغله، کار، ماموریت، گرفتاری.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوش خلقی، نرم خویی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Softness of action or effect. نرم خویی، ملایمت، ملاطفت، مهربانی، رافت، خوش خلقی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یک وری بر لبه میز یا هر چیز دیگری نشستن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وجه المصالح

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نظرگیر، دیدنی، میخکوب کننده، تماشایی، چشم نواز، جاذب.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Elastic; rebounds readily. “clean bouncy hair” synonyms: live, lively, resilient, springy elastic. capable of resuming original shape after stretchin ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

توی چشم، متورم، هویدا، فاش.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To look very good . To look as attractive and pleasant as possible. جذاب و خوشایند شدن، به خود رسیدن، ترگل و ورگل شدن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشی، دست و پا چلفتی، نابلد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To get information about something because you want to know more about it, or to learn a fact or piece of information for the first time: رد کسی را گ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

They have long been considered as symbols of purity, prosperity and good health but were also once thought to bring happiness and good luck to those ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رستگاری

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To earn a lot of money in a short time and with little effort. نابرده رنج گنج بردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you can't beat something, it's the best and you aren't going to find anything better. حرف نداره، رودست نداره، تهشه.