پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٨٤)

بازدید
٢,٧٩٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Make a passage or journey from one place to another. گذر یا سفر از یک مکانی به مکان دیگر. Pass through an enemy line; in a military conflict. نفوذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در هر فرصتی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Day out a trip to somewhere for a day, especially for pleasure. سفر یک روزه به ویژه به قصد تفریح و خوشگذرانی. این اصلاح نزد انگلیسی ها کاربرد فراوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

We talk about our home town to say where we come from, where we were born and raised, where our family still lives. Even when we move away, we still ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Used for wishing someone good luck, especially before a performance. آرزوی موفقیت کردن برای کسی به ویژه پیش از شروع کاری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرکیف شدن، کیفور شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Spiritual Home: A place where you feel you belong, although you were not born there, because you have a lot in common with the people, the culture, a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A place where you feel you belong, although you were not born there, because you have a lot in common with the people, the culture, and the way of li ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

If something is described as a shame, it is disappointing or not satisfactory. افت داشتن، ضایع بودن، زشت بودن، حیف بودن. مثال: Have some more veget ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To begin walking or marching with the same rhythm as another person or group of people. دوشادوش کسی راه رفتن, با کسی همقدم شدن. مثال: He fell into ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Openly accuse someone or apportion blame. آشکارا کسی را متهم یا سرزنش کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جرقه زدن در ذهن، مکاشفه ذهنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلام آبادیس عزیز مستنطق درسته نه مثتنطق!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لغزیدن، یک قدم سر خوردن در رقص باله.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Procession, in Christianity, organized body of people advancing in formal or ceremonial manner as an element of Christian ritual or as a less officia ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

done without delay; immediate. بدون فوت وقت encourage ( a hesitating speaker ) to say something سر ذوق آوردن برای صحبت کردن ( of an event or fact ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

You can use it when referring to having enough time to do something, especially when it would be difficult to do it otherwise. وقت کافی در اختیار دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

An organized company of singers who sing in concert : choir. especially a body of singers who sing the choral parts of a work ( as in opera ) d. : a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Something that is still true after a long time. چیزی/اتفاقی که از خیلی وقت پیش آغاز شده و همچنان ادامه دارد. تا به امروز مثال: The town still celeb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعد از مدتی، پس از چندی، مدتی بعد، چند روز بعد، چند روزی که گذشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

greatly impress or amuse ( someone ) . حال کسی را خوب کردن مثال: You slay me, you really do. ترجمه پیشنهادی: با تو حالم خوبه، واقعا خوبه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An enumeration or listing of connected names, facts, or events. فهرستی از نام ها، حقایق یا رویدادهای مرتبط.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لقب اصلی و مهم ترین عنوان ستایشی برای مریم، مادر عیسی است که به ویژه در مسیحیت شرقی به گستردگی از آن استفاده می شود. ترجمه های این عنوان، �والده خدا� ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوسیده، موریانه زده.

پیشنهاد
٠

Mother's boy, also commonly and informally mummy's boy or mama's boy, is a derogatory term for a man seen as having an unhealthy dependence on his mo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادن، صورت گرفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Used to say "yes" or agree with something though you are sad or upset over that thing. اظهار موافقت با اعلام تاسف، بله متاسفانه، متاسفانه حق با شما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To go or make progress at the same rate as ( others ) . پا به پا/شانه به شانه آمدن، کم نیاوردن، خود را به دیگران رساند مثال: He found it difficult t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A rewording of something written or spoken. نقل قول گفتاری یا شنیداری. Express the meaning of ( something written or spoken ) using different words ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A student of ancient Greek and Latin. دانشجوی ادبیات یونان و روم باستان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حضور داشتن، بودن. مثال: A character who features in many of his novels. ترجمه پیشنهادی: این شخصیت در بسیاری از رمان هایش حضور دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از خوشحالی سر از پا نشناختن/ در پوستن خود نگنجیدن، ذوق مرگ شدن.

پیشنهاد
٠

A police notebook can take many forms, but in essence it is a log where individual officers record their activities as they go about their daily duti ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منطقه جوبجی در رامهرمز در شرق خوزستان محوطه ای است که گنجینه معروفی از دل آن توسط باستان شناسان بیرون آمد؛ گنجینه طلایی و مفرغی حاکم ایلامی رامهرمز د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To be extremely important : to be someone or something that someone cares about her very much. بسیار اهمیت داشتن کسی، بسیار مهم بودن کسی، یک دنیا ار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

used to refer to a plant or piece of land that has been damaged or destroyed by extreme cold, heat, or wind. مزرعه یا زمینی که در اثر سرما، گرما یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To give one something ( especially in large quantities ) in order to coax them into providing some benefit in return. رشوه دادن، با چیزی کسی را خر ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخستین شیره زفاف که همین طور گاهی با عنوان حق ران شناخته می گردید، اشاره به یک حق قانونی در قرون وسطی اروپا و جاهای دیگر دارد که اجازه می داد تا اربا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can use this phrase when you are presenting a strong argument in favor of a particular point of view. شما می توانید از این عبارت زمانی استفاده ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مغفول مانده، فراموش شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاریش نمیشه کرد، گریزی نیست، چاره ای نیست، راهی نیست، به ناچار، لاجرم، اجتناب ناپذیر، دست. . . نیست،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک تنه، بدون کمک دیگری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To quickly end something that is causing you problems. پایان دادن سریع به چیزی که مشکل ساز است. مثال: A spokeswoman at the White House has squelche ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دختر دم بخت، صبیه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاق استراحت drawing room نه اتاق نشیمن و اتاق پذیرایی و نه اتاق نقاشی و امثال اینها بلکه اتاقی است که مهمانها یا افراد خانواده بعد از صرف شام در اتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاه نشین اروپایی: در معماری اروپایی بخش کوچکی از یک اتاق یا یک دهانه قوسی ( مانند دیوار ) است. این بخش تا حدی به واسطه عناصر عمودی مانند دیوارها، ستو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه این واژه به glacies در زبان لاتین باز می گردد و به احتمال شکل منسوخ شده آن در زبان انگلیسی اواخر دوره میانه ـ یعنی بین سال های ۱۰۰۰ و ۱۲۰۰ میلاد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Strong sweet Portuguese wine that is usually drunk after a meal. نوعی شراب شیرین و قوی که محصول کشور پرتغال است و اغلب پس از غذا میل می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمون یا دائوا ( در آیین زرتشت ) : جاندار فراطبیعی بدخواه که از نظر تاریخی، اعتقاد به شیطان ها، یا داستان هایی درباره شیاطین، در دین، علوم خفیه، ادبیا ...