disparagement

/dɪˈspærɪdʒmənt//dɪˈspærɪdʒmənt/

معنی: کاهش، توهین، بی اعتباری، بی احترامی، خوار شماری، انکارفضیلت
معانی دیگر: کم ارج سازی، پست انگاری، دون سازی، بدگویی، بی ارج سازی

جمله های نمونه

1. her disparagement of her brother's wife was not fair
بدگویی او از زن برادرش منصفانه نبود.

2. the marriage of a lord's daughter with a commoner was considered as a disparagement
ازدواج دختر یک لرد با یک فرد عادی باعث حقارت بود.

3. Reviewers have been almost unanimous in their disparagement of this book.
[ترجمه گوگل]داوران تقریباً در مورد تحقیر این کتاب اتفاق نظر دارند
[ترجمه ترگمان]reviewers در disparagement این کتاب همه با هم توافق کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ridicule and disparagement on talk radio confirms why an Ebonics program makes sense.
[ترجمه گوگل]تمسخر و تحقیر در رادیو گفتگو تایید می کند که چرا یک برنامه Ebonics منطقی است
[ترجمه ترگمان]تمسخر و disparagement درباره رادیو، تایید می کند که چرا برنامه Ebonics منطقی بنظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Furthermore, Christianity's disparagement of passions, particularly the sexual ones, lowered the believer's general state of vitality.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تحقیر هوس های مسیحیت، به ویژه احساسات جنسی، وضعیت کلی نشاط مؤمن را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، disparagement مسیحیت از انفعالات، به خصوص روابط جنسی، حالت کلی معتقد به سرزندگی را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Along with this disparagement of a compliment is the American tendency to laugh at one's own mistakes and admit one's weaknesses.
[ترجمه گوگل]در کنار این تحقیر تعارف، تمایل آمریکایی ها به خندیدن به اشتباهات خود و اعتراف به نقاط ضعف خود است
[ترجمه ترگمان]همراه با این disparagement از یک تعریف، تمایل آمریکا به خندیدن به اشتباه ات خودش و تصدیق ضعف های یک فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But in the development of world literature some problems from them hide a certain subtle disparagement.
[ترجمه گوگل]اما در توسعه ادبیات جهان، برخی از مشکلات ناشی از آنها، تحقیر ظریف خاصی را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]اما در توسعه ادبیات جهان برخی مشکلات از آن ها برخی disparagement ظریف را پنهان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shall not intentionally expose the student to embarrassment or disparagement.
[ترجمه گوگل]نباید عمداً دانش آموز را در معرض خجالت یا تحقیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]نباید به طور عمدی دانش آموز را در معرض ناراحتی یا disparagement قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Piett thought he was out of earshot, but the disparagement was still heard by Bossk, a towering reptilian humanoid and skilled predator.
[ترجمه گوگل]پیت فکر می‌کرد که از گوشش خارج شده است، اما این تحقیر هنوز توسط بوسک، یک انسان‌نمای خزنده و شکارچی ماهر شنیده می‌شد
[ترجمه ترگمان]Piett فکر می کرد که او کسی را نمی شنود، اما the هنوز در اثر Bossk، شبیه یک حیوان وحشی و یک شکارچی ماهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Four years later, the heads of that department charged Blower with "verbal abuse, false statements, disparagement, and harassment of faculty, " according to a news report in Science.
[ترجمه گوگل]چهار سال بعد، روسای آن بخش، بلوور را به "توهین کلامی، اظهارات نادرست، تحقیر و آزار اعضای هیات علمی" متهم کردند
[ترجمه ترگمان]چهار سال بعد، رئیس آن بخش، Blower را به \"سو مصرف کلامی\"، اظهارات غلط، disparagement و آزار و اذیت هیات علمی متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was humble and meek, filled with self - disparagement and abasement.
[ترجمه گوگل]او متواضع و متواضع بود، پر از خواری و ذلت
[ترجمه ترگمان]او حقیر و بردبار بود، سرشار از تحقیر نفس و تحقیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The first is that however you tart it up, a message of broad continuity makes a nonsense of the Grand Old Party's shrill disparagement of the incumbent president's foreign policy.
[ترجمه گوگل]اولی این است که هر قدر هم که آن را خراب کنید، پیام تداوم گسترده، تحقیر شدید حزب قدیمی نسبت به سیاست خارجی رئیس جمهور فعلی را بی معنی می کند
[ترجمه ترگمان]اولی این است که با این حال آن را tart، پیام تداوم گسترده سخنان پوچ حزب بزرگ قدیمی را به انتقاد تند از سیاست خارجی رئیس جمهور کنونی تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Since the moment he announced that he would leave Real Madrid a campaign of disparagement on which Beckham can make very few to avoid has begun.
[ترجمه گوگل]از لحظه ای که او اعلام کرد که رئال مادرید را ترک خواهد کرد، کمپین تحقیرآمیزی که بکهام می تواند از آن دوری کند، شروع شده است
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد اعلام کرد که قصد ترک باشگاه رئال مادرید را دارد، campaign که بکهام برای اجتناب از آن می تواند بسیار کمی از آن اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The examples used throughout this book of various applications, software bugs, and software test tools are in no way intended as an endorsement or a disparagement of the software.
[ترجمه گوگل]نمونه‌های استفاده شده در این کتاب از برنامه‌های کاربردی مختلف، اشکالات نرم‌افزاری و ابزارهای تست نرم‌افزار به هیچ وجه به‌عنوان تأیید یا تحقیر نرم‌افزار در نظر گرفته نشده است
[ترجمه ترگمان]مثال های مورد استفاده در این کتاب کاربردهای مختلف، اشتباه ات نرم افزاری، و ابزارهای تست نرم افزار به هیچ وجه به عنوان تایید یا a از نرم افزار در نظر گرفته نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

توهین (اسم)
abuse, contumely, insult, offense, libel, disparagement, flout, vituperation, insolence, aspersion

بی اعتباری (اسم)
nullity, disparagement, discredit, disfavour, unreliability, disfavor

بی احترامی (اسم)
disparagement, insolence, disrespect, disrepute

خوار شماری (اسم)
disparagement, self-humbleness, self-humiliation

انکارفضیلت (اسم)
disparagement

انگلیسی به انگلیسی

• degradation, scorn, slander, belittlement
disparagement is the act of speaking about someone or something in a way which shows that you do not have a good opinion of them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تحقیر - مذمت - انتقاد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : disparage
اسم ( noun ) : disparagement
صفت ( adjective ) : disparaging
قید ( adverb ) : disparagingly
هتکِ حرمت

بپرس