پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٩٠)

بازدید
٢,٨٢٣
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق سگی/ گُه مرغی/ مگسی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

More commonly known as sit - down service, this type of service requires a waiter to take care of everything from taking orders to serving food and p ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Facetious ( of a man ) harassed by women. بی ناموس، مزاحم ناموس. Tormented or worried, as if by a witch. جنی، جن زده، طلسم شده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان کوچه: دوزاری، پشیز، پول سیاه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

در حالت دستوری/خواهشی: خودت رو خالی کن، بریز بیرون، هر چه می خواهد دل تنگت بگو.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقابل دیدگان، روبرو، پیش چشم، در نزدیکی، چند قدم جلوتر.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می شود گفت، می توان گفت، کم مانده است، کم مانده بود، بفهمی نفهمی، ای همچین.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یواشکی جیم شدن، دزدکی به چاک زدن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In a careful and unhurried way. از سر احتیاط، محض احتیاط، با خونسردی. Consciously and intentionally; on purpose. خودخواسته، به خواست خود، دلبخواه، ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you say that someone has not got a hope in hell of doing something, you are emphasizing that they will not be able to do it. در عین ناامیدی، مایو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To highlight, or to make more noticeable or prominent. accentuate. انگشت نما کردن، برجسته کردن، در انظار انداختن، نظرگیر کردن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is time to awaken out of the dream and illusion of the belief in two powers and the existence of a selfhood apart from God. زمان بیداری از رویا و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوزایی ملی، رنسانس.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A graphic or vivid verbal description. توصیف شفاهی واضح و تصویری.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرآب زنی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Used to say that you are asking a question only because you are interested and not because you need to know. محض کنجکاوی، خواستم بدونم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیبِ آدم، جوزک، غضروف سپری ( غضروف تیروئید ) ، تورم مرد جوزک ( به انگلیسی: Adam's apple ) یا سیب آدم یک غضروف سپری ( غضروف تیروئید ) و مانند کتاب نیم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تصمیم قطعی گرفتن،

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

From Long man Dictionary of Contemporary English be proof against something be proof against something literary to be too strong or good to be affect ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

As much as" is an idiom meaning "to the same degree as" So saying "this book is mine as much as anything" is like saying "this book is mine, to the s ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس نیم دار/نیم تنه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Muscle contraction is the activation of tension - generating sites within muscle cells. کشش ماهیچه ( یا انقباض ماهیچه ) ، فعال سازی مناطق مولد کشش د ...

پیشنهاد
٠

If you have something in your sights, you are trying hard to achieve it, and you have a good chance of success. If you have someone in your sights, y ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A small burst of thankfulness or appreciation. قدردانی و تشکر نصفه نیمه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Scenery and properties designed and arranged for a particular scene in a play. صحنه پردازی تئاتر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Land clearing is the process of removing trees, shrubs, and other vegetation from a piece of land. زمینی که از هر گونه درخت و سبزی و گیاه پاکسازی شد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Entwine ( things, especially fingers ) together. درهم کردن چیزها به خصوص انگشتها با هم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

منظم، هماهنگ.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

"Compare to" expresses similarity between two things. For example: I hesitate to compare my own works to those of someone like Dickens. "Compare with ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنبره زدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A bridle path, also bridleway, equestrian trail, horse riding path, ride, bridle road, or horse trail, is a trail or a thoroughfare that is used by p ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

To lower or remove the roof of a convertible car. کنار زدن یا برداشتن سقف خودروی کروکی. مثال: Why do you even have a convertible if you never put t ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کله پا کردن، برانداختن، کسی را از بیخ زدن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Suddenly start paying attention or have one's interest aroused. ناگهان به خود آمدن یا علاقمند شدن مثال: Perhaps boycotting a home match will make th ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم نچسب

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It refers to someone who has noticeably bony knees, usually because they have skinny legs and their knees stand out. آدمی با زانوهای استخوانی که پاه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انباشت شدن تدریجی، کُپِه شدن روی هم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلوم میشه، ممکنه، حالا.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The front seat of a vehicle ( such as a car ) where a passenger sits. صندلی شاگرد/مسافر خودرو، صندلی بغل دست راننده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A young gay man, especially a prostitute. مرد همجنس باز کونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Casual chatty colloquial informal intimate. لحن غیررسمی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

you can never be certain. دنیا رو چی دیدی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیابانگ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نور امن ( نور فانوس دریایی ) نورهای بی ضرر یا نورهای امن برای تاریکخانه، معمولاً برای تاریکخانه های بزرگ مورد استفاده قرار می گیرد. استفاده از این ن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To have a part in something. درک کردن، فهمیدن. مثال: Anna, I’m developing. Do not, repeat not, come in. ترجمه پیشنهادی: آنا، من کار دارم. مزاحم نش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use it to describe something that is in the process of growing or changing. دارم کار می کنم، مشغول کارم، کار دارم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درجا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Thin and pale. ( of someone's face ) thin and anxious, or ( of clothing ) narrow. چهره لاغر و رنگ پریده، چهره تکیده، چهره نگران، چهره باریک و کشید ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لهیب، زبانه، گرُ گرفتگی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهوار در رفته، کرک و پر ریخته، قمصور شده.