پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٦٢٩)

بازدید
١,٥٧٧
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Such a long time ago, so many years ago. مدت ها قبل، خیلی سال پیش.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین طور با دقت به اطراف نگاه کن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چپ افتادن، ناسازگاری کردن، بد شدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمچه، بگیر و نگیر.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sudden commotion, excitement, or confusion; nervous hurry. ولوله، جنب و جوش، هیاهو، آشفتگی، هیجان، سردرگمی ناگهانی، عجله .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزنامه چی ها /رسانه ای ها

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Using a telephone to talk to someone. تلفنی صحبت کردن، تلفن کردن، زنگ زدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you get a glimpse of someone or something, you see them very briefly and not very well. تصویری مبهم از کسی یا چیزی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Stalking is unwanted and/or repeated surveillance or contact by an individual or group toward another person. [1] Stalking behaviors are interrelated ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To achieve something no other person or thing has achieved. رکورد زدن، به بالاترین حد یک چیزی رسیدن، سرآمد همگان شدن در زمینه ای، سر به آسمان زدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A boy who has grown up on a farm. type of: boy, male child. a youthful male person. پسر مزرعه ( پسری که در مزرعه بار آمده است ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسیله کردن، دستمایه قرار دادن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جرثومه فساد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهود ( این واژه برای تحقیر به کار می رود ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

کله خر، کله خراب، بی کله.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بندر داخلی یا بندر درون سرزمینی: به بندری گفته می شود که در آبراهه های داخلی مانند رودخانه، دریاچه یا کانال آبی قرار گرفته است که ممکن است به دریاها ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In the place where someone lives. محله، کوی، برزن. مثال: Down our way people don't take much interest in politics. ترجمه پیشنهادی: اهالی محله ما ع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخنث، مردی که در جماع ناتوان باشد و حالات زنانه داشته باشد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به میل خود و از پیش خود و بدون دستور کار کردن، سرخود، خودمختار، مستقل، افسارگسسته، مستبد، خودرای، مهمل، خودکامه.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If something is wreathed in smoke or mist, it is surrounded by it. در احاطه دود یا غبار.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اجبار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A facility for taking and processing pictures. عکاسخانه، عکاسی ( محل ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Swell the ranks/numbers of something ( =increase the number of people in a particular situation ) . شکل گرفتن صفوف، افزایش تعداد نفرات حاضر در جای خ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقلید ماهرانه، شبیه سازی دقیق، بازآفرینی بی عیب و نقص.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سکویی چوبی در خیابان که هر کسی می توانست بر آن بایستد و نطقی فی البداهه و عمدتاً در موضوع سیاست ایراد کند. سرچشمه این اصطلاح از روزهایی است که سخنران ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Include or absorb ( something ) in something else. استحاله شدن، جزیی از یک چیز دیگر شدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you tell someone to get the hell out of a place, you are telling them angrily or emphatically to leave that place immediately. [informal, rude, em ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

رودست زدن، جلو افتادن، قال گذاشتن، رکب زدن، روی دست کسی بلند شدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نعش کش پلیس

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A police van ( also known as a paddy wagon, meat wagon, divisional van, patrol van, patrol wagon, police wagon, Black Mariah/Maria, police carrier, o ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In crime laboratories, scientists analyze evidence collected from ​crime scenes, suspects and victims. They may analyze anything from DNA or fingerpr ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is used to describe a fortunate event that happens unexpectedly or by chance. از بخت بلند، از خوش اقبالی. مثال: "I got offered a job in a dream ...

پیشنهاد
٠

Especially British English the part of a road, area of land etc that is furthest from where you are. راه به بیراهه بردن، راه به ترکستان بردن، از مسی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدا افتادن از چیزی، فاصله گرفتن از چیزی. Sometimes politicians seem to be divorced from reality. گاهی سیاستمداران از واقعیت فاصله می گیرند. Far to ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A. To legally dissolve one's marriage with . To end marriage with ( one's spouse ) by divorce. طلاق گرفتن از، فسخ قانونی ازدواج، پایان دادن به زندگی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

( کودک ) بدجنس، موذی، شیطان صفت.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The part of a newspaper that has financial information. صفحات اقتصادی روزنامه ها

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pleasantly entertaining or diverting. خالی از لطف نیست.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A little bit of sugar : You use little to indicate that there is only a very small amount of something. You can use `so', `too', and `very' in front ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل و دماغ نداشتن، بی حوصله بودن، خسته شدن از.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فکری شدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

It just means that there is no rushing or changing it. It will require as much time as it requires and no less. هیچ عجله ای در کار نیست، تا هر وقت ل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در استرالیا نام خلاصه شده نوعی پرنده است موسوم به laughing jackass یا Laughing kookaburra که در زبان فارسی به کوکابورای خندان ترجمه شده است؛ گونه ای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ، درخور، برازنده، سزاوار، نظرگیر، دیدنی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوله/دستمال آشپزخانه ( در ضمن چیزی به نام کهنه ظرفشویی نداریم. هیچ شباهتی هم به اسکاچ ندارد. اسکاچ به انگلیسی می شود: scrub sponge ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Feel a strong desire for or to do something. ویر گرفتن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آبخوری دولچه ( واژه قدیمی ) . البته در برخی مناطق به ویژه روستاها هنوز این کلمه زنده است. در لغت نامه دهخدا آمده: دولچه . [ چ َ/ چ ِ ] ( اِ مصغر ) د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used in polite requests. بی زحمت، لطف می کنی، اگر زحمتی نیست ( در جمله خواهشی ) . Follow me, if you please, and I'll show you to the garden. بی زح ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دست و پنجه نرم کردن به معنای زورآزمایی و قدرت خود را محک زدن است و معادل انگلیسی آن معمولا bout است. اما struggling افزون بر معناهایی که دوستان پیشنه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

محل شرمگاه، محل عورت.