پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٦٢٩)

بازدید
١,٥٦٩
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is time to awaken out of the dream and illusion of the belief in two powers and the existence of a selfhood apart from God. زمان بیداری از رویا و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوزایی ملی، رنسانس.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A graphic or vivid verbal description. توصیف شفاهی واضح و تصویری.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرآب زنی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Used to say that you are asking a question only because you are interested and not because you need to know. محض کنجکاوی، خواستم بدونم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیبِ آدم، جوزک، غضروف سپری ( غضروف تیروئید ) ، تورم مرد جوزک ( به انگلیسی: Adam's apple ) یا سیب آدم یک غضروف سپری ( غضروف تیروئید ) و مانند کتاب نیم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تصمیم قطعی گرفتن،

پیشنهاد
٠

From Long man Dictionary of Contemporary English be proof against something be proof against something literary to be too strong or good to be affect ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

As much as" is an idiom meaning "to the same degree as" So saying "this book is mine as much as anything" is like saying "this book is mine, to the s ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس نیم دار/نیم تنه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Muscle contraction is the activation of tension - generating sites within muscle cells. کشش ماهیچه ( یا انقباض ماهیچه ) ، فعال سازی مناطق مولد کشش د ...

پیشنهاد
٠

If you have something in your sights, you are trying hard to achieve it, and you have a good chance of success. If you have someone in your sights, y ...

پیشنهاد
٠

A small burst of thankfulness or appreciation. قدردانی و تشکر نصفه نیمه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Scenery and properties designed and arranged for a particular scene in a play. صحنه پردازی تئاتر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Land clearing is the process of removing trees, shrubs, and other vegetation from a piece of land. زمینی که از هر گونه درخت و سبزی و گیاه پاکسازی شد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Entwine ( things, especially fingers ) together. درهم کردن چیزها به خصوص انگشتها با هم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

منظم، هماهنگ.

پیشنهاد
٠

"Compare to" expresses similarity between two things. For example: I hesitate to compare my own works to those of someone like Dickens. "Compare with ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنبره زدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A bridle path, also bridleway, equestrian trail, horse riding path, ride, bridle road, or horse trail, is a trail or a thoroughfare that is used by p ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

To lower or remove the roof of a convertible car. کنار زدن یا برداشتن سقف خودروی کروکی. مثال: Why do you even have a convertible if you never put t ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کله پا کردن، برانداختن، کسی را از بیخ زدن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Suddenly start paying attention or have one's interest aroused. ناگهان به خود آمدن یا علاقمند شدن مثال: Perhaps boycotting a home match will make th ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم نچسب

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It refers to someone who has noticeably bony knees, usually because they have skinny legs and their knees stand out. آدمی با زانوهای استخوانی که پاه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انباشت شدن تدریجی، کُپِه شدن روی هم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلوم میشه، ممکنه، حالا.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The front seat of a vehicle ( such as a car ) where a passenger sits. صندلی شاگرد/مسافر خودرو، صندلی بغل دست راننده.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A young gay man, especially a prostitute. مرد همجنس باز کونی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Casual chatty colloquial informal intimate. لحن غیررسمی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

you can never be certain. دنیا رو چی دیدی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیابانگ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نور امن ( نور فانوس دریایی ) نورهای بی ضرر یا نورهای امن برای تاریکخانه، معمولاً برای تاریکخانه های بزرگ مورد استفاده قرار می گیرد. استفاده از این ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To have a part in something. درک کردن، فهمیدن. مثال: Anna, I’m developing. Do not, repeat not, come in. ترجمه پیشنهادی: آنا، من کار دارم. مزاحم نش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use it to describe something that is in the process of growing or changing. دارم کار می کنم، مشغول کارم، کار دارم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درجا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Thin and pale. ( of someone's face ) thin and anxious, or ( of clothing ) narrow. چهره لاغر و رنگ پریده، چهره تکیده، چهره نگران، چهره باریک و کشید ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لهیب، زبانه، گرُ گرفتگی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهوار در رفته، کرک و پر ریخته، قمصور شده.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

A violent attempt to overthrow a government; a coup. تلاش خشونت آمیز با هدف براندازی دولت یا حکومت، کودتا.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An occasion when police form lines around a crowd of people and prevent them from leaving a particular area. سد پلیس، در محاصره پلیس، جلوگیری پلیس ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بعید نیست، احتمالش هست، می تواند بشود/باشد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابقا کردن، تثبیت کردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پریشان حالی و درماندگی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To continue doing what you usually do: In spite of last night's terrorist attack, most people seem to be going about their business as if nothing had ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Official portraits are photographs of important personalities, such as kings, politicians, or business executives. The portrait is usually decorated ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

return to a normal state of health, mind, or strength. بهبود حالت جسمی، روحی و قدرت بدنی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Imagine the face as a 3D sculpture with multiple surfaces—these are your facial planes. The forehead, cheeks, and chin are all examples of facial pla ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقه جلب اعتماد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. : the act of refreshing : the state of being refreshed. سرحال شدن 2. a. : something ( such as food or drink ) that refreshes. گلویی تازه کردن