پیشنهادهای جلال قاسمی (١٤٠)
�یکنواخت� در جمله زیر: The cards can be shuffled to make a common deck from which players draw
ارتباط خود را حفظ کردن
تنگ شدن ( در مورد لباس )
کنه و بنه چیزی را دانستن
تماشاگر همیشگی مسابقات سوارکاری
مشتری دائمی
نافرجام
میزان موجودی یک چیز مهم ( به عنوان مثال موجودی مالی )
بازار قطعات یدکی
برند، خط محصول
شی ء متقارن
محتوایی که هرگز به صورت آنلاین منتشر نشده است
کار عبث
سمبل
شال زنانه
جلوه های بصری
لباس یقه اسکی
دور زدن
مسأله شیک ( مسأله ای که در حاضر اولویت ندارد و پس از حل مسائل اولیه به آن می رسیم )
سازماندهی مجدد
پر زرق و برق
دختر شایسته
سیگنال ( در اقتصاد )
فراتر از
تغییر رویه دادن
زاپ یا ریش ریش یا پارگی ( در شلوار جین )
خاندان سلطنتی
بی ارزش
جمع کردن موها، کنار زدن موها از روی صورت
جاذبه
جاری کردن
قرار بودن
در مقایسه با
با دیوار محصور شده
حراج کردن
( اسم مفعول bind ) مجلد به . . . ، دارای پوشش . . .
کاغذ باطله
مصمم
رسیدگی به حساب
دستورالعمل
قابل فهم بودن
حد نرمال، درجه استاندارد
به جاده زدن
نقد
خوراندن ( چیزی در چیز دیگر ) به عنوان مثال: to accommodate modifications in the environment of the software system
مهم دانستن
در مقطعی
کیش ( در شطرنج )
تبادل داده ها بر روی شبکه
تجمیع