تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

come apart = break

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانیش جست و جو کردن میشه. I am looking around for a job = I am searching for a job دنبال کار میگردم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قطع رابطه کردن when that girl converted to Islam, some friends of hers broke off the relationship with her وقتی اون دختر مسلمان شد، برخی از دوستاش با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

she is fed up with her job او از کارش خسته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با play up

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یعنی حمله کردن attack

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - زیر گرفتن 2 - توضیح مختصر دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

افتخارآمیزترین غرورانگیزترین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

timeless principles اصول ماندگار ( اصولی که در هر زمانی میتوان به آن ها تکیه کرد و مختص زمان خاصی نیست )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در تکمیل نظر سمن زنجانی: - نفر اول: الان توی این هوای گرم تابستانی یه لیوان آب انار ملس خنک خیلی می چسبه! - نفر دوم: آخ گفتی ( =کاملا با نظرت موا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

morning person آدمی که صبح ها بیشتر انرژی داره و صبح ها را بیشتر دوس داره night person آدمی که شبها بیشترین انرژی را داره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف for better or worse

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

kill that criminal, one way or the other هر طور که شده اون مجرم را بکش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مترادف I don't care تا حدودی مترادف I am easy هم هست که یعنی برام فرقی نداره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف no way

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

where are your manners ؟ ادبت کو؟ ادبت کجا رفته؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحت هر شرایطی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

behave yourself مودب باش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تقریبا با as you wish هم معنیه یعنی هرطور میلته، هرطور راحتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

I've got a favor to ask you. can you help me with doing the dishes? by all means یه خواهشی ازت دارم. میتونی توی شستن ظرفها بهم کمک کنی؟ با کمال میل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

این کلمه به معنی خلاصه کردن نیست. به معنی بازنویسی یا بازگویی کردن به بیان دیگر هستش. بازگویی به بیان دیگر ( پارافریز ) یعنی مثلا یه داستان بخونی، ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

front page صفحه اول روزنامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

یکی از Idiom های انگلیسی به معنی : به جا زدن let's hit the road بیا بزنیم به جاده ( بیا بریم مسافرت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

معادل واژه job هستش. با این تفاوت که Job حالت غیررسمی داره، ولی vacancy حالت رسمی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

یکی از کاربردهای no problem اینه که در جواب thank you میاد thank you for being here no problem ممنونم از اینکه اینجایید خواهش میکنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از گزینه های مربوط به فیلتر Noise در فتوشاپ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برگشتن: my kid turned away and said good - bye to me بچه ام برگشت و بهم گفت خداحافظ برگرداندن، راه ندادن: we were on bus stop, standing in line to e ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

If you don't have money, your lover don't give a crap about you اگه پول نداشته باشی، معشوقت پشیزی بهت اهمیت نمیده. . . به عبارت دیگه: همونقدر ارزشی ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف survive we survived the fire we rode out the fire از آتش سوزی جان سالم به در بردیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

unforeseen درسته، نه unforseen دیگران را به اشتباه نندازید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

in control را با under control اشتباه نگیرید you are in control شما صاحب اختیار هستید ( کنترل امور به دست شماست ) you are under control شما تحت کنتر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیخودی، بی جهت، بیهوده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درست کار نکردن، خراب بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دور اندیش، آینده نگر، با بصیرت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف none of your business یعنی به تو مربوط نیست، به تو ربطی نداره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

محرمانه و حساس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

way جزو قیدهای تشدیدکننده محسوب میشه مترادف با a lot مثال: far better = way better = much better معنا: خیلی بهتر نکته: way better غیررسمی است ولی Mu ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

hear me out کامل به حرفام گوش بده ( منظور اینه که مثلا وسط حرفم نپر، یا مثلا وسط حرفم ول نکن برو و . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حال حاضر یا از حالا به بعد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

we can't live up to your ideals ما نمیتونیم ایده آل های شما را برآورده کنیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

don't inflict your suffering on others درد و رنجت را بر دیگران تحمیل نکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای رسیدن به. . . مثال: he tried hard in pursuit of success برای رسیدن به موفقیت بشدت تلاش کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

it's a matter of time دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره it's about time وقتش رسیده دو اصطلاح بالا را با همدیگه اشتباه نگیرید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وقتی یه جایی یه لطفی در حق کسی انجام میدی، اون فرد یه جای دیگه یه لطفی در حقت انجام میده، و بهت میگه بی حساب شدیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

fire suppression اطفای حریق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تمام عیار، واقعی he was a true blue hero

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

don't spit in my face and tell me it's raining معنی لغوی: آب دهان به صورتم ننداز و بگو داره بارون میاد معنی اصطلاحی : فکر کردی خر گیر آوردی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

surrogate father ناپدری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

from nowhere ناگهانی، یهویی، بی خبر و غیرمنتظره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

cold - blooded killer قاتلی که موقع انجام قتل، خونسرد باشه! همون قاتل بی رحم، قاتل سنگدل