پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٨٠)
شَل و پَل کردن.
احساساتی نشو.
من نمیدونم ، جوابی ندارم
سر و کلش پیدا شد. اومد.
کاری نداره که!
بهت بر نخوره، اما. . . بدت نیاد، اما. . .
سَرووَضع، لباس.
خوشبین باش
فوت کوزه گری بهت یاد میدم.
گرفتم چی میگی. منظورتو فهمیدم.
هنوز معلوم نیست. اختلاف نظر وجود داره ( مثلا بین دانشمندها ) ، نهایی نشده. از اصطلاحات حقوقیه که به زبان عامیانه راه پیدا کرده. یعنی هیات منصفه هنوز ...
مخ زدن
ساعتم زنگ نزد.
فقط در همین حد بگم که. . . در همین حد بسنده کنم که. . .
فداکاری کردن. برای نفع تیم، به خود سختی دادن / متحمل ضربه شدن.
یعنی اگه شرایط بدتر و پیچیده تر از اینی که هست بشه. . .
پدر کشتگی دارین؟؟
مثل کبک سر رو زیر برف کردن، صورت مساله رو پاک کردن، به روی خود نیاوردن، ماستمالی کردن.
غرور خود را زیر پا گذاشتن.
تحمل کردن، کنار اومدن.
بیاین پول روی هم بذاریم.
مزخرفه.
تعارف نکن.
جواب میده. مؤثره.
فطرت، درک درونی خوبی و بدی، وجدان.
تیری در تاریکی بود. از اول هم امید زیادی به موفقیت نداشتیم.
ناگهانی، بی خبر، بدون مقدمه
یعنی روت بشه تو چشمهای یک نفر نگاه کنی و بهش بگی ( که مثلا حاضر نیستی کمکش کنی ) .
بگذریم. . .
قبلا
نفس گیر، خیره کننده
غد بودن. یک دندگی کردن. بر موضع خود بی منطق پافشاری کردن.
دکترم یه نسخه برام پیچیده.
معما چو حل گشت، آسان شود. حالا که به عقب نگاه میکنم، با توجه به تمام داده هایی که اون موقع نمیدونستم، با کمال اطمینان میتونم بگم فلان تصمیم غلط بود.
منظوری نداشتم.
میخرم برمی دارم
موافقی؟؟ حاضری؟؟
جا زدن جیم شدن
تک بعدی کوته بینی
خب حالا که چی؟؟
ببخشید سرزده مزاحم شدم.
به احترامش می ایستم کلاه از سر برمیدارم - به احترامش
معلوم شد. . .
تو هم به درد ما مبتلا شدی!
ول معطل بودن از زیر کار در رفتن
سر حال ( بودن ) ، خوشحال و شاد
گیر افتادن در وضعیتی که در دور باطله و امکان نداره آدم بتونه ازش رهایی پیدا کنه.
سیلیکون : ) ) ) )
یک پیام / ایمیل ( کوتاه ) برای کسی فرستادن، معمولا برای یادآوری، ولی میتونه برای مثلا پیدا کردن وقت آزاد برای جلسه هم باشه. یا یک گزارش سریع از وضعیت ...
خیلی واضحه. اصلا ( این تصمیم ) فکر کردن نمیخواد.