تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارزیاب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخریب کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pastoral counselor : مشاور مذهبی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هستی ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی از معانی دیگر آن به غیر از فوت شدن: تمام شدن، پایان یافتن، متوقف شدن، می باشد. مانند جمله زیر: . All this trouble will pass away

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ هدفمند. Telos به معنای هدف یا قصد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم ستیزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندیشه ستیز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خردستیزی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیازمندی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرکشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

سلام دوستانی که به اشتباه خود آگاهی ترجمه کرده اند دقت کنند که: Consciousness به معنای هشیاری و آگاهی است. Conscientiousness به معنای وجدانمندی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

دو معنای اسلنگی هم دارد: 1_word= i agree, definitely, that's true 2_?word?=really? Seriously

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( idiom ) take the edge off : to make ( something ) weaker or less severe a medication that takes the edge off the pain A glass of milk will take ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یزدان Ormuzd and Ahriman= یزدان و اهریمن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آغاز شدن/شروع شدن هم معنا می دهد: . . . This journey must proceed from

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

همه توان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه توانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیگیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تحول بنیادی تغییر بنیادی دگرگونی اساسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

being sucked into sth : گرفتار شدن در چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکی از معانی *منزجر شدن* می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناارزنده سازی در روانشناسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خواب آلودگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

ضمن خدمت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کمبود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نا ارزنده سازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

خویش فرما خود اشتغال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

انجمن اولیا و مربیان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارائه خدمات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناشی از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

take : نگریستن به معنای در نظر گرفتن، برداشت کردن، و پنداشتن هم می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

محطاطانه با احتیاط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

emanating from ناشی از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

خشمگین خشمگینانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از قبل اعلام کردن از قبل خبر دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنای عضو ( member ) هم هست: مثال: part of a large group

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاصل از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هویدا کردن/بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به عنوان فعل: زندانی شدن/بودن/کردن محبوس شدن/بودن/کردن به عنوان صفت: زندانی محبوس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سر تکان دادن به منظور تائید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شانس بخت و اقبال ثروت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برگه یا کاغذ را به دیوار چسباندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خستگی ناشی از شفقت

١