پیشنهادهای hamed farzam (٤٤)
ارزیاب
تخریب کردن
Pastoral counselor : مشاور مذهبی
هستی ها
یکی از معانی دیگر آن به غیر از فوت شدن: تمام شدن، پایان یافتن، متوقف شدن، می باشد. مانند جمله زیر: . All this trouble will pass away
پاسخ هدفمند. Telos به معنای هدف یا قصد.
علم ستیزی
اندیشه ستیز
خردستیزی
نیازمندی
سرکشی
سلام دوستانی که به اشتباه خود آگاهی ترجمه کرده اند دقت کنند که: Consciousness به معنای هشیاری و آگاهی است. Conscientiousness به معنای وجدانمندی است.
دو معنای اسلنگی هم دارد: 1_word= i agree, definitely, that's true 2_?word?=really? Seriously
( idiom ) take the edge off : to make ( something ) weaker or less severe a medication that takes the edge off the pain A glass of milk will take ...
یزدان Ormuzd and Ahriman= یزدان و اهریمن
آغاز شدن/شروع شدن هم معنا می دهد: . . . This journey must proceed from
همه توان
همه توانی
پیگیری
تحول بنیادی تغییر بنیادی دگرگونی اساسی
being sucked into sth : گرفتار شدن در چیزی
یکی از معانی *منزجر شدن* می باشد.
ناارزنده سازی در روانشناسی
خواب آلودگی
ضمن خدمت
کمبود
نا ارزنده سازی
خویش فرما خود اشتغال
انجمن اولیا و مربیان
ارائه خدمات
ناشی از
take : نگریستن به معنای در نظر گرفتن، برداشت کردن، و پنداشتن هم می شود.
محطاطانه با احتیاط
emanating from ناشی از
خشمگین خشمگینانه
از قبل اعلام کردن از قبل خبر دادن
به معنای عضو ( member ) هم هست: مثال: part of a large group
حاصل از
هویدا کردن/بودن
به عنوان فعل: زندانی شدن/بودن/کردن محبوس شدن/بودن/کردن به عنوان صفت: زندانی محبوس
سر تکان دادن به منظور تائید
شانس بخت و اقبال ثروت
برگه یا کاغذ را به دیوار چسباندن
خستگی ناشی از شفقت